۱۰۵٬۳۸۰
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ی ' به 'هی ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
کتاب جستاری در حسبنا کتاب الله و مفهوم و فلسفهی آن به اختصار ولی بسیار گویا و رسا در مقدّمه بیان میشود و در طول اثر هم به طور دقیق و عالمانه این سخن را دنبال میکند تا با موشکافی تمام ماهیّت و خاستگاه و جایگاه این سخن را تبیین نماید. چنانکه خواننده با نویسنده در این متن همراه باشد نکات بسیار دقیق و لطیفی از قرآن، حدیث، تاریخ و فلسفه را میتواند حاصل کند که با این دقّت در جای دیگر شاید میسّر و ممکن نباشد. نویسنده در بخشی از مقدّمه در تحلیل سخن عمربن خطاب میگوید: قول مذکور این را در خود پنهان دارد که حتّی به آورنده ی کتاب هم نیازی نیست. و این در حالی است که در خود کتاب آورنده را اصل قلمداد نموده و برای آورندهی آنهم حجّیّت تام و تمام قائل شده است و لذا با حصر «حسبنا کتاب الله» نفی آورنده آن را نیز الزام میکند و نفی آورنده به طور طبیعی و شرعی ما را به آنجا میکشاند که بگوییم منکر رسول چه آشکارا و چه نهان به کفر رسیده است و تمام فقهای اسلام در هر طریق و | کتاب جستاری در حسبنا کتاب الله و مفهوم و فلسفهی آن به اختصار ولی بسیار گویا و رسا در مقدّمه بیان میشود و در طول اثر هم به طور دقیق و عالمانه این سخن را دنبال میکند تا با موشکافی تمام ماهیّت و خاستگاه و جایگاه این سخن را تبیین نماید. چنانکه خواننده با نویسنده در این متن همراه باشد نکات بسیار دقیق و لطیفی از قرآن، حدیث، تاریخ و فلسفه را میتواند حاصل کند که با این دقّت در جای دیگر شاید میسّر و ممکن نباشد. نویسنده در بخشی از مقدّمه در تحلیل سخن عمربن خطاب میگوید: قول مذکور این را در خود پنهان دارد که حتّی به آورنده ی کتاب هم نیازی نیست. و این در حالی است که در خود کتاب آورنده را اصل قلمداد نموده و برای آورندهی آنهم حجّیّت تام و تمام قائل شده است و لذا با حصر «حسبنا کتاب الله» نفی آورنده آن را نیز الزام میکند و نفی آورنده به طور طبیعی و شرعی ما را به آنجا میکشاند که بگوییم منکر رسول چه آشکارا و چه نهان به کفر رسیده است و تمام فقهای اسلام در هر طریق و فرقهای این مقوله را تأیید و تأکید میکنند. امّا این جمله زمانی بیان شده که رسول خدا(ص) در بستر بیماری بوده و این آن بیماری است که بعدازآن، رسول خدا(ص) رخت از این عالم بسته است و لذا باید گفت که حصر این عبارت، بهمنزلهی نفی ادامهی پیامبر(ص) خواهد بود. و به اینکه ما نیازی به مفسّر قرآن و به ویژه تأویل کنندهی آن نداریم و این در حالی است که قائل خود اشراف دارد که قرآن هم تفسیر لازم دارد و هم تأویل و هم این نکته را بهخوبی میداند که خود و دیگران (غیر از علی) کسی در این خصوص تسلّط و تخصّص کافی ندارد. بنابراین، این سخن در واقع برای نفی حضور علی(ع) و به اعتباری از دور خارج کردن وی بوده است. بدیهی است، نفی علم در صورتیکه نیاز به علم باشد از جهلی عمیق و ریشه دار نشأت میگیرد و این در صورتی است که خوش بین باشیم و عناد و کینهای را و همین طور غرض نفسانی و مرضی شیطانی را نخواهیم لحاظ کنیم<ref>متن، صص 11-9</ref>. | ||
در فصل نخست که حقیقت داستان را جستجو میکند با در نظر داشتن منابع تاریخی نشان میدهد که گویندهی سخن خلیفهی دوّم بوده است. نویسندهی محقّق با دقّت تمام در صفحهی 20 کتاب به آیتی مهم از سورهی نساء، آیهی 150 اشاره میکند و سخن خلیفه را بدان واسطه منحرف دانسته و محکوم میکند. در ادامه از لاپوشانی و تحریف و حذف نام خلیفه در کتاب [[صحیح بخاری]] یاد میکند، که وی در بیان اصل این ماجرا که پیامبر در بیماریِ رو به وفات بود برخی چنین سخنی گفتند. لفظ «قال بعضهم»<ref>صحیح بخاری، کتاب المغازی، حدیث 4432</ref>. که [[بخاری، محمد بن اسماعیل|بخاری]] به آن اشاره میکند در واقع تحریف تاریخ است، هر چند که در جاهای دیگر به ناچار مجبور شده مستقیماً شخص گوینده را به اسم نام ببرد<ref>صحیح بخاری، کتاب العلم، حدیث 114</ref>. | در فصل نخست که حقیقت داستان را جستجو میکند با در نظر داشتن منابع تاریخی نشان میدهد که گویندهی سخن خلیفهی دوّم بوده است. نویسندهی محقّق با دقّت تمام در صفحهی 20 کتاب به آیتی مهم از سورهی نساء، آیهی 150 اشاره میکند و سخن خلیفه را بدان واسطه منحرف دانسته و محکوم میکند. در ادامه از لاپوشانی و تحریف و حذف نام خلیفه در کتاب [[صحیح بخاری]] یاد میکند، که وی در بیان اصل این ماجرا که پیامبر در بیماریِ رو به وفات بود برخی چنین سخنی گفتند. لفظ «قال بعضهم»<ref>صحیح بخاری، کتاب المغازی، حدیث 4432</ref>. که [[بخاری، محمد بن اسماعیل|بخاری]] به آن اشاره میکند در واقع تحریف تاریخ است، هر چند که در جاهای دیگر به ناچار مجبور شده مستقیماً شخص گوینده را به اسم نام ببرد<ref>صحیح بخاری، کتاب العلم، حدیث 114</ref>. |