۱۰۱٬۹۰۷
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ها ' به 'هها ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'میشود' به 'میشود') |
||
(۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
کتاب هزارهی سلوک، نوشتهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با دقّت تمام به بررسی پیچیدهی مسئلهی سیر و سلوک عرفانی پرداخته است. سلوک عرفانی با تمام نمایی که دارد و به نظر ساده میرسد ولی در واقع از مشکلترین امور است، این است که کسانی که به آن راه وارد میشوند و مراتب و منازلی را طی میکنند در نظر صاحبنظران افرادی خاص و برجسته میشوند. لذا از جمله مسائلی است که باید بهتر از قبل تبیین شود و کم و کیف آن مورد تحلیل قرار بگیرد. و این کتاب هم در همین راستا و در پاسخ به همین مسئله نوشته و منتشر شده است. | کتاب هزارهی سلوک، نوشتهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با دقّت تمام به بررسی پیچیدهی مسئلهی سیر و سلوک عرفانی پرداخته است. سلوک عرفانی با تمام نمایی که دارد و به نظر ساده میرسد ولی در واقع از مشکلترین امور است، این است که کسانی که به آن راه وارد میشوند و مراتب و منازلی را طی میکنند در نظر صاحبنظران افرادی خاص و برجسته میشوند. لذا از جمله مسائلی است که باید بهتر از قبل تبیین شود و کم و کیف آن مورد تحلیل قرار بگیرد. و این کتاب هم در همین راستا و در پاسخ به همین مسئله نوشته و منتشر شده است. | ||
نویسنده در بخشی از مقدّمهی کتاب | نویسنده در بخشی از مقدّمهی کتاب مینویسد: باری، سیر و سلوک عرفانی هم از عالیترین و در عین حال مشکلترین بخش ادبیات ایران زمین است. هر فردی از افراد انسانی در هر زمان و هر مکان شیفته و واله عارفانِ سلوک کرده و به کشف حقیقت رسیده است. کیست که مشتاق عارفان راستین و صوفیانِ صادق نباشد؟ کیست که میل دیدار و ملاقات آن چهرههای نورانی را نداشته باشد؟ و کیست که نخواهد در تمام عمر حتّی برای لحظات و دقایقی خلوت عارفانهی ایشان را درک کند و از آن دقایق، عالیترین بهرهها را برای خود ببرد؟ اینها همه هست و مردم نیز بی اندازه مشتاق عارفانند، امّا به راستی عارف و صوفیِ راستین که بر مدار حقیقت باشد و در طریقت به کمال رسیده و در شریعت بار معنوی خود را با احکام الهی بسته باشد کیست و کجاست؟ دربارهی سیر و سلوک و عرفان و تصوّف، و هم در بارهی عارف و صوفی و مردان راه رفته، هر کس به طور دست و پا شکسته چیزهایی را خوانده و در ذهن خود اندوختهای دارد، امّا اینکه آن خواندهها و اندوختهها تا چه اندازه با اصل منطبق باشد و به حقیقت نزدیک، محتاجِ داشتن محکی است تا صحّت آن داشتهها و احیاناً یافتهها را ضمانت نماید. این محک و معیار را نیز باید از خود عارفان راستین و از منابع اصلی و اصیل عرفانی وام گرفت. و البتّه این هم هست که شناخت منابع و مآخذ عرفانی نیز خود بسیار سخت و زمانبر بوده و نیازمند متخصّصی عرفان شناس است<ref>مقدّمه، صص 9-8</ref>. | ||
در مقدّمه نکتههای مهم و دقیقی از طریقت و سلوک مورد توجّه و توضیح قرار گرفته است که هر کسی که میل به طریقت و عرفان دارد باید با آن آشنا بشود. از مرید و مراد و منازل و مراتب سلوک، از مقامات معنوی، از حال و مقام، از غیبت و حضور، از راه و راهرو و راهبر، از پیمان و عهد و سگند، از نیاز و احتیاج، از دستگیری و ارشاد و راهنمایی، از ارائهی طریق و ایصال الی المقصود و بسیاری چیزهای دیگر. | در مقدّمه نکتههای مهم و دقیقی از طریقت و سلوک مورد توجّه و توضیح قرار گرفته است که هر کسی که میل به طریقت و عرفان دارد باید با آن آشنا بشود. از مرید و مراد و منازل و مراتب سلوک، از مقامات معنوی، از حال و مقام، از غیبت و حضور، از راه و راهرو و راهبر، از پیمان و عهد و سگند، از نیاز و احتیاج، از دستگیری و ارشاد و راهنمایی، از ارائهی طریق و ایصال الی المقصود و بسیاری چیزهای دیگر. | ||
در بخش دیگری از مقدّمه در خصوص این هزاره چنین توضیح میدهد: در این کتاب، خوانندهی گرامی با اصل عرفان و حقیقت سلوک، آن هم از زبان مردان عارف و سلوک کرده آشنا میگردد. و کلمات اصیل را از عالیترین منابع عرفانی و صوفیانه مرور میکند. هزارهی سلوک، کتابی خواندنی و به راستی تأمّل کردنی است. | در بخش دیگری از مقدّمه در خصوص این هزاره چنین توضیح میدهد: در این کتاب، خوانندهی گرامی با اصل عرفان و حقیقت سلوک، آن هم از زبان مردان عارف و سلوک کرده آشنا میگردد. و کلمات اصیل را از عالیترین منابع عرفانی و صوفیانه مرور میکند. هزارهی سلوک، کتابی خواندنی و به راستی تأمّل کردنی است. دائرةالمعارفی از سیر و سلوک عرفانی است و هر فردی در هر مرحله از سلوک که باشد به این کتاب از جهاتی نیازمند است. اینکه هزار سخن مهمّ از مهمترین شخصیّتهای عرفانی را در خود جمع کرده و در حقیقت گنجینهای گرانبها از عالیترین جواهرات معنوی به حساب میآید. دیگر اینکه نام نامیِ تعدادی از عارفان و ذکر خیرشان یکجا در این مجموعه و در کنار یکدیگر قرار گرفته که در کمتر کتابی این اتّفاق میافتد. وجود دهها آیه و روایت که مستند عارفان بوده، خود این کتاب را اعتباری دینی بخشیده. اینکه درستترین راه را برای مخاطبان به نمایش درآورده در زودتر و بهتر رسیدن به سرمنزل مقصود کمکی عالی محسوب میشود. و اینکه از انحرافات و خطاهای برخی خامان و ناقصان یاد کرده نیز میتواند راهنمایی نیکو به حساب آید. در این اثر آداب و ادبِ سلوک عرفانی آنگونه که در نزد عارفان بزرگ بوده و رواج داشته، به تمامی یاد شده و خواننده با مرور و مطالعهی این کتاب خواهد دانست که ایشان چگونه آداب سلوک را و ادب خاص حضور را میفهمیدند و به اجراء در میآوردند. بدیهی است که سلوک عرفانی آن هم با عمقی که در عرفان ما دارد بدون دانستن و توجّه نمودن به آداب و ادب ناشدنی است. و لذا این اثر میتواند سندی قابل توجّه در این باب برای مشتاقان سلوک باشد، چه برای رفتن به راهی که به دعوت و حکم سلطان جهان است قهراً باید شرایط حرکت و آداب و ادبِ راه و راهرو و راهبر و مقصد را دانست و به ویژه آنچه که مربوط به «حضور» است باید به خوبی فراگرفته شود تا کار سالک به خوبی به انجام برسد<ref>مقدّمه، صص 17-16</ref>. | ||
در بین سخنانی که در این هزاره وجود دارد به واقع برخی بسیار ناب و ارزندهاند که باید بارها و بارها خوانده و تکرار شود. ذکر برخی از این عبارات میتواند ما را با محتوای کتاب بیشتر آشنا کند. در شماره 3 آمده است: عین القضاة همدانی گوید: ای عزیز! هرکه ناسخ و منسوح نشناسد پیری را نشاید البتّه. نشنیدی که علی بوطالب(ع) یکی را دید که دعوت خلق | در بین سخنانی که در این هزاره وجود دارد به واقع برخی بسیار ناب و ارزندهاند که باید بارها و بارها خوانده و تکرار شود. ذکر برخی از این عبارات میتواند ما را با محتوای کتاب بیشتر آشنا کند. در شماره 3 آمده است: عین القضاة همدانی گوید: ای عزیز! هرکه ناسخ و منسوح نشناسد پیری را نشاید البتّه. نشنیدی که علی بوطالب(ع) یکی را دید که دعوت خلق میکرد در دین، چه گفت؟ گفت: هل عرفت النّاسخ من المنسوخ؟ فقال: لا! فقال له علی: هلکت و اهلکت. آنکه راه خدا نداند چه داند که علی این چرا گفت. خلق جهان از ناسخ و منسوخ نام دانند، شعاع را آفتاب خوانند و روا بود، امّا نشاید که پندارند که عین آفتاب است. آن آیات را که جهانیان ناسخ و منسوخ خوانند، جزوی دان از کلّی، امّا همهی آن نیست. آن یک نقطه است از آیات نواسخ و منسوخات<ref>متن، ص 20</ref>. | ||
در شماره 5 هم | در شماره 5 هم میخوانیم: ابوالمفاخر یحیی باخرزی گوید: از آداب مالابدّ آن است که درویش باید که به ابواب سلاطین نزدیک نشود و نرود، و با کسانی که ایشان را به دنیا رغبت باشد صحبت ندارد که ایشان دل او را از خدای تعالی بازگیرند و محبّ دنیا گردانند و اگر به ضرورت ناگاه به صحبت ایشان درافتی ایشان را نصیحت کن و در سخن با ایشان خیانت مکن که آن معاملت با خدای است، و حقّ را بگوی و چون این شرط در صحبت به جای آری ایشان تو را مسخّر گردند<ref>متن، ص 21</ref>. | ||
شماره 26 میگوید: ابوالحسین نوری گوید: صوفیان آن قوم اند که جان ایشان از کدورت بشریّت آزاد گشته است و از آفت نفس صافی شده و از هوی خالص شده تا در صف اوّل و درجهی اعلی با حق بیارامیدهاند و از غیر او رمیده، نه مالک بوند و نه مملوک<ref>متن، صص 29-28</ref>. | شماره 26 میگوید: ابوالحسین نوری گوید: صوفیان آن قوم اند که جان ایشان از کدورت بشریّت آزاد گشته است و از آفت نفس صافی شده و از هوی خالص شده تا در صف اوّل و درجهی اعلی با حق بیارامیدهاند و از غیر او رمیده، نه مالک بوند و نه مملوک<ref>متن، صص 29-28</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
در شماره 997 هم آمده است: شیخ مجدالدّین بغدادی گوید: سالک راه و طالب درگاه که با کمال راستی قدم در راه گذارده و دل از توجّه به ماسوا تهی نموده هراندازه که منزلت و قربش به حضرت ذوالجلال زیادتر شود عشق به عبادت و حرص بندگیِ او فراوانتر خواهد شد و این تزاید عبادت و عشق، یکی از نشانههای قبولی است، که چنان سالکی مقبول درگاه الله قرار گرفته است<ref>متن، ص 364</ref>. | در شماره 997 هم آمده است: شیخ مجدالدّین بغدادی گوید: سالک راه و طالب درگاه که با کمال راستی قدم در راه گذارده و دل از توجّه به ماسوا تهی نموده هراندازه که منزلت و قربش به حضرت ذوالجلال زیادتر شود عشق به عبادت و حرص بندگیِ او فراوانتر خواهد شد و این تزاید عبادت و عشق، یکی از نشانههای قبولی است، که چنان سالکی مقبول درگاه الله قرار گرفته است<ref>متن، ص 364</ref>. | ||
چنان که از متن کتاب پیداست، گذشته از بیان مفاهیم عرفانی و سلوکی که دانستن آن لازم است، غرض دیگری در کار بوده که خواننده با نام عارفان بزرگ و احیاناً ناشناخته و یا کمتر شناخته آشنا شود و نیز با برخی منابع مهم صوفیانه که کمتر در کتابهای پژوهشی دیده میشود. و این هر دو مورد نیز بسیار مهم و قابل | چنان که از متن کتاب پیداست، گذشته از بیان مفاهیم عرفانی و سلوکی که دانستن آن لازم است، غرض دیگری در کار بوده که خواننده با نام عارفان بزرگ و احیاناً ناشناخته و یا کمتر شناخته آشنا شود و نیز با برخی منابع مهم صوفیانه که کمتر در کتابهای پژوهشی دیده میشود. و این هر دو مورد نیز بسیار مهم و قابل توجّهاند. | ||
نامهای آشنا و غریبی که از این بابت در این مجموعه سخن گفتهاند برخی بدین ترتیب است: [[بایزید بسطامی|بایزید بسطامی]]، [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]]، [[ذوالنون مصری]]، یحیی معاذ رازی، [[خواجه عبدالله انصاری]]، [[ابوالحسن نوری]]، [[ابوالحسن خرقانی]]، [[سهل بن عبدالله تستری]]، [[مولانا]]، [[روزبهان بقلی شیرازی]]، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[محمّد رویم]]، [[کمال خوارزمی، حسین بن حسن|کمالالدین خوارزمی]]، [[ابوالقاسم قشیری]]، [[سعدی شیرازی]]، [[باخرزی، یحیی بن احمد|یحیی باخرزی]]، [[سمنون محب]]، [[ابوعلی دقّاق]]، [[سری سقطی]]، [[عین القضاة همدانی]]، [[نجمالدین کبری]]، [[اسفراینی، عبدالرحمن بن محمد|نورالدین اسفراینی]]، [[سفیان ثوری]]، [[ابوسعید ابوالخیر]]، [[عزیزالدین نسفی]] و دهها عارف و حکیم و فیلسوف دیگر که با دانش و معرفت وسیع سخنان نغز گفتهاند. در کنار این اسامیارزشمند مسئلهی منابعی هم هست که این مطالب از دل آنها بیرون کشیده شده است و غرض نویسنده آشنایی خواننده با این منابع اصلی و اصیل برای کسب معارف دینی و عرفانی است. در این بین از برخی منابع بدین شرح میتوان یاد کرد: [[رساله قشیریه]]، [[اللمع في التصوف|اللمع فی التّصوّف]]، [[التّعرّف لمذهب اهل التصوف]]، [[طبقات الصوفية (للسلمي)|الطبقات الصوفیه سلمی]]، [[طبقات الصوفية (انصاري هروي)|الطبقات الصوفیه انصاری]]، [[الفتوحات المکیة]]، [[کیمیای سعادت]]، [[مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الكامل|الانسان الکامل]]، [[سلک السّلوک]]، [[مصباح الهداية و مفتاح الكفاية|مصباح الهدایه]]، [[معارف (سلطان ولد)|معارف بهاء ولد]]، [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]]، [[انس التائبین]]، [[مصیبتنامه|مصیبت نامه]]، [[عبهر العاشقین]]، [[تمهيدات|تمهیدات]]، [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]]، [[أشعة اللمعات (شرح لمعات)|اشعة اللمعات]] و غیره. | نامهای آشنا و غریبی که از این بابت در این مجموعه سخن گفتهاند برخی بدین ترتیب است: [[بایزید بسطامی|بایزید بسطامی]]، [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]]، [[ذوالنون مصری]]، یحیی معاذ رازی، [[خواجه عبدالله انصاری]]، [[ابوالحسن نوری]]، [[ابوالحسن خرقانی]]، [[سهل بن عبدالله تستری]]، [[مولانا]]، [[روزبهان بقلی شیرازی]]، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[محمّد رویم]]، [[کمال خوارزمی، حسین بن حسن|کمالالدین خوارزمی]]، [[ابوالقاسم قشیری]]، [[سعدی شیرازی]]، [[باخرزی، یحیی بن احمد|یحیی باخرزی]]، [[سمنون محب]]، [[ابوعلی دقّاق]]، [[سری سقطی]]، [[عین القضاة همدانی]]، [[نجمالدین کبری]]، [[اسفراینی، عبدالرحمن بن محمد|نورالدین اسفراینی]]، [[سفیان ثوری]]، [[ابوسعید ابوالخیر]]، [[عزیزالدین نسفی]] و دهها عارف و حکیم و فیلسوف دیگر که با دانش و معرفت وسیع سخنان نغز گفتهاند. در کنار این اسامیارزشمند مسئلهی منابعی هم هست که این مطالب از دل آنها بیرون کشیده شده است و غرض نویسنده آشنایی خواننده با این منابع اصلی و اصیل برای کسب معارف دینی و عرفانی است. در این بین از برخی منابع بدین شرح میتوان یاد کرد: [[رساله قشیریه]]، [[اللمع في التصوف|اللمع فی التّصوّف]]، [[التّعرّف لمذهب اهل التصوف]]، [[طبقات الصوفية (للسلمي)|الطبقات الصوفیه سلمی]]، [[طبقات الصوفية (انصاري هروي)|الطبقات الصوفیه انصاری]]، [[الفتوحات المکیة]]، [[کیمیای سعادت]]، [[مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الكامل|الانسان الکامل]]، [[سلک السّلوک]]، [[مصباح الهداية و مفتاح الكفاية|مصباح الهدایه]]، [[معارف (سلطان ولد)|معارف بهاء ولد]]، [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]]، [[انس التائبین]]، [[مصیبتنامه|مصیبت نامه]]، [[عبهر العاشقین]]، [[تمهيدات|تمهیدات]]، [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]]، [[أشعة اللمعات (شرح لمعات)|اشعة اللمعات]] و غیره. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
هزارهی سلوک، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]، در یک جلد با مقدّمهای دقیق و گسترده در بیان مفهوم منطبق با کتاب نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 416 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مختصرمطالب درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و نیز نمایه دیده | هزارهی سلوک، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]، در یک جلد با مقدّمهای دقیق و گسترده در بیان مفهوم منطبق با کتاب نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 416 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مختصرمطالب درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و نیز نمایه دیده میشود. | ||