پرش به محتوا

جستارهایی در سخن و سکوت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ده ها' به 'ده‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'ویژه ی ' به 'ویژه‌ی ')
جز (جایگزینی متن - 'ده ها' به 'ده‌ها')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۷: خط ۳۷:
برخی از فصول به طور پراکنده چنین است: 1- خمش خمش که سخن آفرین معنی بخش 2- نیمه‌ای گفتیم و باقی نیم کاران بو برند 3- کم سخن گوییم وگر گوییم کم کس پی برد 6- سخن کشتی و معنی همچو دریا 20- سخن باد است ای بنده کند دل را پراکنده 40- دهان پر است سخن لیک گفت امکان نیست 46- بس کنم این گفتن و خامش کنم 52- خاموش که گفت و گو حجابند 98- بده زبان و همه گوش شو در این حضرت 113- باقیِّ غزل به سر بگویم 133- رو به گورستان دمی‌خامش نشین و مواردی مانند این. چنان که از این نمونه ها پیداست سیری منطقی در ظاهر کار دیده نمی‌شود هر چند که این روال بی منطق هم نیست زیرا همه‌ی فصول در صدد تحلیل و تفسیر آن چیزی است که ذیل سخن و سکوت جمع شده است و لذا عنوان غیر معقول و غیر منطقی و یا پریشانی در اینجا راه ندارد ضمن این که نویسنده آگاهانه و کاملاً عامدانه چنین روشی را در تحلیل اشعار مولانا بر گزیده و با در نظر داشتن این که وی در این رسته استادی تمام و صاحب نظر است این شیوه نیز از ابداعات او خود می‌تواند روشی نو و خاص محسوب شود.
برخی از فصول به طور پراکنده چنین است: 1- خمش خمش که سخن آفرین معنی بخش 2- نیمه‌ای گفتیم و باقی نیم کاران بو برند 3- کم سخن گوییم وگر گوییم کم کس پی برد 6- سخن کشتی و معنی همچو دریا 20- سخن باد است ای بنده کند دل را پراکنده 40- دهان پر است سخن لیک گفت امکان نیست 46- بس کنم این گفتن و خامش کنم 52- خاموش که گفت و گو حجابند 98- بده زبان و همه گوش شو در این حضرت 113- باقیِّ غزل به سر بگویم 133- رو به گورستان دمی‌خامش نشین و مواردی مانند این. چنان که از این نمونه ها پیداست سیری منطقی در ظاهر کار دیده نمی‌شود هر چند که این روال بی منطق هم نیست زیرا همه‌ی فصول در صدد تحلیل و تفسیر آن چیزی است که ذیل سخن و سکوت جمع شده است و لذا عنوان غیر معقول و غیر منطقی و یا پریشانی در اینجا راه ندارد ضمن این که نویسنده آگاهانه و کاملاً عامدانه چنین روشی را در تحلیل اشعار مولانا بر گزیده و با در نظر داشتن این که وی در این رسته استادی تمام و صاحب نظر است این شیوه نیز از ابداعات او خود می‌تواند روشی نو و خاص محسوب شود.


در واقع این شیوه که شاید برای نخستین بار توسّط نویسنده ابداع شده نیز راهی برای شروح بعدی و البتّه با تمهید و مقدّمه‌ای عالمانه باشد، چنانکه در این اثر چنین جیزی به تمامی‌قابل رؤیت است، زیرا کسی به تفسیر و شرح اقدام نموده که خود مجرّب عرفان و سلوک و دانای اندیشه‌های [[مولانا]]ست. وجود ده ها پژوهش عمیق و برجسته نشان از همین مطلب دارد. و لذا با موضوع سخن و سکوت که این نویسنده بر آن محور به شرح برخی از ابیات [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] اهتمام کرده است می‌تواند تفسیری نوین بر اندیشه‌های مولانا در موضوعی واحد تلقّی شود. از سویی نویسنده‌ی این اثر هیچ اعتقادی به تفسیر دیوان کبیر و غزلیّات مولانا ندارد و نوشتن چنین کتابی را با مولوی نشناسی برابر می‌داند. چه بر این است که مگر می‌شود امواج خروشان را معنا کرد، مگر می‌شود حالات درونی و هیجانات روانی کسی را به معنا در آورد، مگر می‌شود جنون را تفسیر کرد. این است که [[دیوان کبیر]] بر خلاف [[مثنوی]] تفسیر پذیر نیست، هر چند که حسّ کردنی و فهمیدنی است، آن هم در شرایطی خاص و کاملاً ویژه.
در واقع این شیوه که شاید برای نخستین بار توسّط نویسنده ابداع شده نیز راهی برای شروح بعدی و البتّه با تمهید و مقدّمه‌ای عالمانه باشد، چنانکه در این اثر چنین جیزی به تمامی‌قابل رؤیت است، زیرا کسی به تفسیر و شرح اقدام نموده که خود مجرّب عرفان و سلوک و دانای اندیشه‌های [[مولانا]]ست. وجود ده‌ها پژوهش عمیق و برجسته نشان از همین مطلب دارد. و لذا با موضوع سخن و سکوت که این نویسنده بر آن محور به شرح برخی از ابیات [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] اهتمام کرده است می‌تواند تفسیری نوین بر اندیشه‌های مولانا در موضوعی واحد تلقّی شود. از سویی نویسنده‌ی این اثر هیچ اعتقادی به تفسیر دیوان کبیر و غزلیّات مولانا ندارد و نوشتن چنین کتابی را با مولوی نشناسی برابر می‌داند. چه بر این است که مگر می‌شود امواج خروشان را معنا کرد، مگر می‌شود حالات درونی و هیجانات روانی کسی را به معنا در آورد، مگر می‌شود جنون را تفسیر کرد. این است که [[دیوان کبیر]] بر خلاف [[مثنوی]] تفسیر پذیر نیست، هر چند که حسّ کردنی و فهمیدنی است، آن هم در شرایطی خاص و کاملاً ویژه.




خط ۵۰: خط ۵۰:
در مقدّمه ی کتاب که به اهمّیّت زبان و سکوت اشاره کرده است سخنان خود را به آیاتی از قرآن و روایاتی از قول پیامبر(ص) مستند کرده است و برای کسی که در سلوک عرفانی گام می‌زند سند دادن از این دو مرجع اصلی و قدسی بسنده است، در عین حال از آنجا که سخن در سخن و سکوت [[مولانا]]ست استناداتی هم به خود [[مولانا]] داشته تا برای خواننده خط مشی اثر کاملاً واضح و مفهوم شود که از متن مقدّمه چنین به نظر می‌رسد کاری مفهومی‌و دقیق ارائه شده است.
در مقدّمه ی کتاب که به اهمّیّت زبان و سکوت اشاره کرده است سخنان خود را به آیاتی از قرآن و روایاتی از قول پیامبر(ص) مستند کرده است و برای کسی که در سلوک عرفانی گام می‌زند سند دادن از این دو مرجع اصلی و قدسی بسنده است، در عین حال از آنجا که سخن در سخن و سکوت [[مولانا]]ست استناداتی هم به خود [[مولانا]] داشته تا برای خواننده خط مشی اثر کاملاً واضح و مفهوم شود که از متن مقدّمه چنین به نظر می‌رسد کاری مفهومی‌و دقیق ارائه شده است.


امّا در فهرستی که از 154 فصل کتاب در دست است هر شماره‌ای اشاره به آغاز شعری در [[مثنوی]] و یا [[دیوان کبیر]] است، در واضع مصراع نخست بیت یا ابیاتی است که قرار است مورد شرح و تفسیر قرار داده شود و همین نوع فهرست‌نویسی نیز کاری ابتکاری و قابل توجّه است که تا پیش از این در یک کتاب پژوهشی و مستقل چنین چینشی وجود نداشته است. در عین حال نشان از آن دارد که ما حد اقل شاهد تفسیر و تحلیل عرفانی ـ فلسفیِ 154 بیت و یا اندکی بیشتر با موضوعیّت سخن و سکوت و با محوریّت [[مولانا]] خواهیم بود. بدیهی است که این ابیات انتخابی و گزینشی است، ورنه در [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] تعداد ابیاتی که ناظر به این بحث باشد ده ها برابر چیزی است که ما در اینجا با آن مواجه هستیم.
امّا در فهرستی که از 154 فصل کتاب در دست است هر شماره‌ای اشاره به آغاز شعری در [[مثنوی]] و یا [[دیوان کبیر]] است، در واضع مصراع نخست بیت یا ابیاتی است که قرار است مورد شرح و تفسیر قرار داده شود و همین نوع فهرست‌نویسی نیز کاری ابتکاری و قابل توجّه است که تا پیش از این در یک کتاب پژوهشی و مستقل چنین چینشی وجود نداشته است. در عین حال نشان از آن دارد که ما حد اقل شاهد تفسیر و تحلیل عرفانی ـ فلسفیِ 154 بیت و یا اندکی بیشتر با موضوعیّت سخن و سکوت و با محوریّت [[مولانا]] خواهیم بود. بدیهی است که این ابیات انتخابی و گزینشی است، ورنه در [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] تعداد ابیاتی که ناظر به این بحث باشد ده‌ها برابر چیزی است که ما در اینجا با آن مواجه هستیم.


استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] نخستین بیتی را که مورد نظر قرار داده از سخن آفرین یاد کرده است و این که خداوند زبان و سخن آفرین غیر از طریقه ی «گفت» انواع دیگری از سخنها را دارد که معمولاً مردم با آنها خو و آشنایی ندارند، وحی و الهام بخشی از آنهاست و قهراً چیزهای دیگری هست که در این سخن نمی‌گنجد. چنانکه نویسنده در شرح این مورد بیان می‌کند: این خامی‌است که گمان کنیم گفت ‌وگو منحصر شده در آنچه که ما داریم، یعنی ارتباط کلامی‌و رابطه داشتن زبان و گوش؛ که شاید در این مرحله ماندن دوری جستن از اسرار ژرف الهی است که در بی  زبانی و در بی زمانی نهفته است و لذا به ‌زعم [[مولانا]] که بسیار هم دقیق و به ‌جاست: «برون گفت، سخنهای جانفزا دارد». خداوند حکیم در بیکرانه‌ی آفرینش خود ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین را برای بشر قرار داده و آن ‌هم ارتباط کلامی‌از طریق زبان و گوش است و حال آنکه بارها متذکّر شده ایم عالم ارواح و جهان فرشتگان مقیّد و محدود به این زبان مادی و گوش حسّی نیست. اگر عالم ارواح و عالم فرشتگان و نیز عالم عقول را ملاحظه کنیم خواهیم دانست که در آن عوالم هیچ یک از این زبان محدود و ناقص زبانی استفاده نمی‌کنند. برای موجودات مادی همین ابزار مادی کارساز است، خاصّه اگر مخاطب ما گوش جسمانی و مادّی باشد<ref>متن، صص 31-30</ref>.
استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] نخستین بیتی را که مورد نظر قرار داده از سخن آفرین یاد کرده است و این که خداوند زبان و سخن آفرین غیر از طریقه ی «گفت» انواع دیگری از سخنها را دارد که معمولاً مردم با آنها خو و آشنایی ندارند، وحی و الهام بخشی از آنهاست و قهراً چیزهای دیگری هست که در این سخن نمی‌گنجد. چنانکه نویسنده در شرح این مورد بیان می‌کند: این خامی‌است که گمان کنیم گفت ‌وگو منحصر شده در آنچه که ما داریم، یعنی ارتباط کلامی‌و رابطه داشتن زبان و گوش؛ که شاید در این مرحله ماندن دوری جستن از اسرار ژرف الهی است که در بی  زبانی و در بی زمانی نهفته است و لذا به ‌زعم [[مولانا]] که بسیار هم دقیق و به ‌جاست: «برون گفت، سخنهای جانفزا دارد». خداوند حکیم در بیکرانه‌ی آفرینش خود ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین را برای بشر قرار داده و آن ‌هم ارتباط کلامی‌از طریق زبان و گوش است و حال آنکه بارها متذکّر شده ایم عالم ارواح و جهان فرشتگان مقیّد و محدود به این زبان مادی و گوش حسّی نیست. اگر عالم ارواح و عالم فرشتگان و نیز عالم عقول را ملاحظه کنیم خواهیم دانست که در آن عوالم هیچ یک از این زبان محدود و ناقص زبانی استفاده نمی‌کنند. برای موجودات مادی همین ابزار مادی کارساز است، خاصّه اگر مخاطب ما گوش جسمانی و مادّی باشد<ref>متن، صص 31-30</ref>.