۱۱۳٬۰۶۰
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'به'''' به 'به '''') برچسب: واگردانی دستی |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '= ' به '=') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
</div> | </div> | ||
'''میرزا جعفر بن بديع الزّمان بن آقاملاى (دولتدار) قزوینى''' (985–1021ق)، ملقب به '''قوامالدين'''، و سپس به «آصف خان»، شاعر فارسیزبان متخلص به جعفر یا جعفری و مقامدار دربار مغولی هند | '''میرزا جعفر بن بديع الزّمان بن آقاملاى (دولتدار) قزوینى''' (985–1021ق)، ملقب به '''قوامالدين'''، و سپس به «آصف خان»، شاعر فارسیزبان متخلص به جعفر یا جعفری و مقامدار دربار مغولی هند | ||
== ولادت == | ==ولادت == | ||
او در سال 985ق در قزوین متولد شد. جد او از منشيان دربار صفوى و پدرش میرزا بديعالزمان در زمان شاه طهماسب صفوى، حاكم و به اصطلاح آن زمان، وزيرِ كاشان بود و میرزا جعفر در آغاز عمر، به همراهى جد و پدر خود، به دربار آمد و شد مىكرد. | او در سال 985ق در قزوین متولد شد. جد او از منشيان دربار صفوى و پدرش میرزا بديعالزمان در زمان شاه طهماسب صفوى، حاكم و به اصطلاح آن زمان، وزيرِ كاشان بود و میرزا جعفر در آغاز عمر، به همراهى جد و پدر خود، به دربار آمد و شد مىكرد. | ||
وى در این هنگام با شاعران و اديبان مصاحبت داشت و میرحيدر معمايى، شاعر معروف آن روزگار، از دوستان و نزدیک ان او بود. | وى در این هنگام با شاعران و اديبان مصاحبت داشت و میرحيدر معمايى، شاعر معروف آن روزگار، از دوستان و نزدیک ان او بود. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
در 1015ق به منصب پنج هزارى منصوب شد و قلمدان مرصّع كه علامت وزارت بود، گرفت. در 1018ق برای رفع اغتشاش دكن، همراه شاهزاده پرویز به عنوان اتاليق او عازم آن ناحيه شد، ولى به سبب عشرتطلبى شاهزاده و اختلافات امرا، كارى از پيش نرفت. | در 1015ق به منصب پنج هزارى منصوب شد و قلمدان مرصّع كه علامت وزارت بود، گرفت. در 1018ق برای رفع اغتشاش دكن، همراه شاهزاده پرویز به عنوان اتاليق او عازم آن ناحيه شد، ولى به سبب عشرتطلبى شاهزاده و اختلافات امرا، كارى از پيش نرفت. | ||
== وفات == | ==وفات == | ||
سرانجام وى در 1021ق در 63 سالگى در بُرهانپور وفات يافت. | سرانجام وى در 1021ق در 63 سالگى در بُرهانپور وفات يافت. | ||
وى مردى كاردان و تيزفهم بود، و جهانگیر كه از دوران شاهزادگى خود از او رنجشهایى در دل داشت، درباره او مىگوید: «فهم و استعدادش به غايت خوب بود، غايتاً خست و سبکی بر طبعش غالب بود». | وى مردى كاردان و تيزفهم بود، و جهانگیر كه از دوران شاهزادگى خود از او رنجشهایى در دل داشت، درباره او مىگوید: «فهم و استعدادش به غايت خوب بود، غايتاً خست و سبکی بر طبعش غالب بود». |