۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'جامعه شناسی ' به 'جامعهشناسی ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''جامعهشناسی، مهندسی اجتماعی و انقلاب''' تألیف محمدرضا طالبان (متولد 1339ش)، جامعهشناسی؛ مهمترین علمی است که به مطالعهی ساختارهای اجتماعی و مسائل نهادها و مشکلات مبرم جامعه میپردازدو مهندسی علمی؛ همان سیاست گذاری جهت ساختن پدیدههای اجتماعی است. این کتاب طی پنج فصل به بررسی توان بازسازی ساختارهای اجتماعی مطابق با اصول انتزاعی و طرحهای ایدئولوژیک توسط یک حکومت انقلابی میپردازد. | '''جامعهشناسی، مهندسی اجتماعی و انقلاب''' تألیف [[طالبان، محمدرضا|محمدرضا طالبان]] (متولد 1339ش)، جامعهشناسی؛ مهمترین علمی است که به مطالعهی ساختارهای اجتماعی و مسائل نهادها و مشکلات مبرم جامعه میپردازدو مهندسی علمی؛ همان سیاست گذاری جهت ساختن پدیدههای اجتماعی است. این کتاب طی پنج فصل به بررسی توان بازسازی ساختارهای اجتماعی مطابق با اصول انتزاعی و طرحهای ایدئولوژیک توسط یک حکومت انقلابی میپردازد. | ||
== ساختار و گزارش محتوا== | == ساختار و گزارش محتوا== | ||
جامعهشناسی حقیقتاً رشتة شگفت انگیزی است؛ تا جایی که اگر قضاوت اجتماع علمیِ جامعهشناسان را در خصوص چیستی و رسالت جامعهشناسی احصاء نماییم، اولین و مهمترین چیزی که عایدمان میشود، نبود هرگونه توافق در میان اجتماع علمیِ جامعهشناسان است. ماهیت مبهم جامعهشناسی این سوال را برای یک ذهنِ جستجوگر جلوه گر میسازد که جامعهشناسی واقعاً چه نوع گفتمان آکادمیکی است؟ و جامعهشناسان دقیقاً از چه چیزی بعنوان رشته شان دفاع میکنند؟از سویی دیگر، اگر جامعهشناسي، مهمترین علمي باشد كه به مطالعة ساختارهای اجتماعي و مسائل نهادها و مشكلات مبرم جامعة کل ميپردازد آیا این علم اساساً میتواند بطور مستقیم برای مهندسی اجتماعی و بازسازی ساختارهای جامعه مورد | جامعهشناسی حقیقتاً رشتة شگفت انگیزی است؛ تا جایی که اگر قضاوت اجتماع علمیِ جامعهشناسان را در خصوص چیستی و رسالت جامعهشناسی احصاء نماییم، اولین و مهمترین چیزی که عایدمان میشود، نبود هرگونه توافق در میان اجتماع علمیِ جامعهشناسان است. ماهیت مبهم جامعهشناسی این سوال را برای یک ذهنِ جستجوگر جلوه گر میسازد که جامعهشناسی واقعاً چه نوع گفتمان آکادمیکی است؟ و جامعهشناسان دقیقاً از چه چیزی بعنوان رشته شان دفاع میکنند؟از سویی دیگر، اگر جامعهشناسي، مهمترین علمي باشد كه به مطالعة ساختارهای اجتماعي و مسائل نهادها و مشكلات مبرم جامعة کل ميپردازد آیا این علم اساساً میتواند بطور مستقیم برای مهندسی اجتماعی و بازسازی ساختارهای جامعه مورد استفادۀ حکومتها قرار گیرد؟ آيا اساساً اصول، نظريهها و یافتههای جامعهشناسی میتواند مستقيماً توسط سياستگذاران برای ساختن پديدههاي اجتماعي (= مهندسي اجتماعی) بكار بسته شود، همانطوری كه اصول و نظریههای علوم طبيعی در ساختن جاده ها و پلها (= مهندسی) بكار بسته میشود؟ آيا اصولاً جامعهشناسان میتوانند نظریههای جامعهشناسی و نتايج تحقيقات اجتماعي را تبديل به تصميمات مشخص در امر سياستگذاري و برنامه ریزی كنند؟ همچنین، آیا میتوان چنان که انقلابیون پس از تصرف قدرت سیاسی و در اختیار گرفتن دستگاههای اداری و دولتی میخواهند، ساختارهای جامعه را مطابق با اصول انتزاعی و طرحهای ایدئولوژیک بازسازی کرد یا بقول آنان، از نو ساخت؟ یا ساختارهای جامعه اساساً از سنخ پدیدههایی نیستند که عده ای مهندس و معمار از بالا- یعنی دولت یا حکومت انقلابی- بتوانند آن را مطابق الگویی خاص بسازند و به شکل مطلوب و مورد نظر خود درآورند. | ||
این کتاب در پنج فصل به چاپ رسیده است: | این کتاب در پنج فصل به چاپ رسیده است: | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
فصل دوم کتاب این بخش را بیشتر توضیح میدهد و به مسائلی مثل آسیب های اجتماعی و انتظارات و چشمداشت ها میپردازد و دیدگاه های جامعه شناسانی همچون ترنر، رابرت دوتزلر، ملوین فین و آرون سیکورل را در مورد مباحث مورد نظر بررسی میکند. | فصل دوم کتاب این بخش را بیشتر توضیح میدهد و به مسائلی مثل آسیب های اجتماعی و انتظارات و چشمداشت ها میپردازد و دیدگاه های جامعه شناسانی همچون ترنر، رابرت دوتزلر، ملوین فین و آرون سیکورل را در مورد مباحث مورد نظر بررسی میکند. | ||
فصل سوم این کتاب | فصل سوم این کتاب «انقلابهای مدرن و مهندسی اجتماعی» نام گرفته و در مقدمه فصل آمده است: «مهندسی اجتماعی، به معنای مجموعه فعالیتهای سازمان یافته و طراحی شده در مقیاس وسیع اجتماعی که عمدتا توسط دولت ها برای هدایت یا تغییر شکل دادن ساختارهای یک جامعه انجام میشود، به دوران مدرن تعلق داشته و در واقع، دولت مدرن را پش فرض دارد. | ||
فصل چهارم «مهندسی اجتماعی و انقلاب اسلامی ایران» است. در بخشی از این فصل آمده است: «انقلاب اسلامی ایران نظیر روایت توکویلی از انقلاب فرانسه از آرمانی فراتر از دگرگونی صرف رژیم شاهنشاهی در ایران برخوردار بود و مانند همه جنیش های بزرگ مذهبی به تبلیغ و ترویج ایدئولوژی خویش برای کل بشریت دست یازید. این انقلاب سیستمی، وظیفه اصلی خویش را ملغی ساختن کل نظام موجود و بنا ساختن نظام آرمانی جدید به جای نظام قبلی میدانست.» | فصل چهارم «مهندسی اجتماعی و انقلاب اسلامی ایران» است. در بخشی از این فصل آمده است: «انقلاب اسلامی ایران نظیر روایت توکویلی از انقلاب فرانسه از آرمانی فراتر از دگرگونی صرف رژیم شاهنشاهی در ایران برخوردار بود و مانند همه جنیش های بزرگ مذهبی به تبلیغ و ترویج ایدئولوژی خویش برای کل بشریت دست یازید. این انقلاب سیستمی، وظیفه اصلی خویش را ملغی ساختن کل نظام موجود و بنا ساختن نظام آرمانی جدید به جای نظام قبلی میدانست.» |