پرش به محتوا

کتاب غرر السیر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می کردند' به 'می‌کردند'
جز (جایگزینی متن - 'سرگذشت نامه' به 'سرگذشت‌نامه ')
جز (جایگزینی متن - 'می کردند' به 'می‌کردند')
خط ۴۳: خط ۴۳:


و زمینِ طاق، مال فادوستان دهقان نیشابور بود و او آن را  به ابومسلم بخشید. ابومسلم خانه خود را در آنجا ساخت. او طاق را بنا کرد که آن را باب الطاق می‌گویند و در کنار خانه خود مسجدی ساخت که تا امروز پابرجاست. وی از آن خانه خودش دری به «مقصوره» آن مسجد گشود. در آن مسجد درخت توتی  کاشت که تا امروز باقی است و بسیار بزرگ و پرشاخه است. این درخت محل استراحت چوپانان و گوسفندان  بود که در سایه آنها پناه می‌گرفتند. مسجد نیشابور در زمان امویان در قوندوز بود. آنجا پیش از اسلام،  بیت النار  (خانه آتش) بود که سابور، صاحب نیشابور آن را ساخت و آتش را در آن نهاد و این آتش خاموش نشد تا اینکه خداوند اسلام را آورد. چون ابومسلم مسجد جدید را بنا کرد مردم بر آن اقبال کردند و مسجد قندوز را ترک کردند؛ چون شخصی علی بن ابیطالب و پسرش را بر منبر آن مسجد نفرین کرده بود. آنجا نیز تا امروز باقی است. سپس فادوستان، قناتی را که آب آن بر در باغ ابومسلم ظاهر می‌شد، پوشاند و آن را با زمینی که آب قنات بر آن جاری بود به وی داد. ابومسلم باغ منسوب به خود را گرفت و آن را تفرجگاه خود قرار داد. اکنون آن محل در نیشابور به او منسوب است و در اسناد و قباله‌ها در اشاره به آنجا می‌نویسند: محله درب باغ ابومسلم<ref>ر.ک: همان، صفحه ب</ref>.
و زمینِ طاق، مال فادوستان دهقان نیشابور بود و او آن را  به ابومسلم بخشید. ابومسلم خانه خود را در آنجا ساخت. او طاق را بنا کرد که آن را باب الطاق می‌گویند و در کنار خانه خود مسجدی ساخت که تا امروز پابرجاست. وی از آن خانه خودش دری به «مقصوره» آن مسجد گشود. در آن مسجد درخت توتی  کاشت که تا امروز باقی است و بسیار بزرگ و پرشاخه است. این درخت محل استراحت چوپانان و گوسفندان  بود که در سایه آنها پناه می‌گرفتند. مسجد نیشابور در زمان امویان در قوندوز بود. آنجا پیش از اسلام،  بیت النار  (خانه آتش) بود که سابور، صاحب نیشابور آن را ساخت و آتش را در آن نهاد و این آتش خاموش نشد تا اینکه خداوند اسلام را آورد. چون ابومسلم مسجد جدید را بنا کرد مردم بر آن اقبال کردند و مسجد قندوز را ترک کردند؛ چون شخصی علی بن ابیطالب و پسرش را بر منبر آن مسجد نفرین کرده بود. آنجا نیز تا امروز باقی است. سپس فادوستان، قناتی را که آب آن بر در باغ ابومسلم ظاهر می‌شد، پوشاند و آن را با زمینی که آب قنات بر آن جاری بود به وی داد. ابومسلم باغ منسوب به خود را گرفت و آن را تفرجگاه خود قرار داد. اکنون آن محل در نیشابور به او منسوب است و در اسناد و قباله‌ها در اشاره به آنجا می‌نویسند: محله درب باغ ابومسلم<ref>ر.ک: همان، صفحه ب</ref>.
غالباً در ربع اول قرن پنجم، نیشابور و بلاد خراسان تحت فرمان دولت غزنوی بود که محمود غزنوی مشهورترین شخصیت آن بود. سلطان محمود در سال 421ق/1030م درگذشت. غزنویان با دولتهای بنی بویه دیلمیان، درگیری نیمه مستمری داشتند. بدین‌ترتیب دیلم و غزنویان گاه به تناوب بر برخی از شهرهای خراسان فرمانروایی می کردند. در سال 420ق علاءالدوله بویهی صاحب همدان با همراهی وزیر معروف خود [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] به نیشابور پناه برد. مرسوم بود که آل بویه به برخی از وزیران خود لقب صاحب می‌دادند<ref>ر.ک: همان، صفحات ب و ج</ref>.
غالباً در ربع اول قرن پنجم، نیشابور و بلاد خراسان تحت فرمان دولت غزنوی بود که محمود غزنوی مشهورترین شخصیت آن بود. سلطان محمود در سال 421ق/1030م درگذشت. غزنویان با دولتهای بنی بویه دیلمیان، درگیری نیمه مستمری داشتند. بدین‌ترتیب دیلم و غزنویان گاه به تناوب بر برخی از شهرهای خراسان فرمانروایی می‌کردند. در سال 420ق علاءالدوله بویهی صاحب همدان با همراهی وزیر معروف خود [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] به نیشابور پناه برد. مرسوم بود که آل بویه به برخی از وزیران خود لقب صاحب می‌دادند<ref>ر.ک: همان، صفحات ب و ج</ref>.


مؤلف غرر السیر ضمن بیان برخی از القاب، به لقب «صاحب» اشاره کرده است؛ ولی ذکری از نام این شخص نکرده است. مثلاً در  صفحه  155 می‌گوید: «اگر عالی امر، مولای ما صاحب، ولی نعمت که خدا انشاءالله عمرش را زیاد کند بیرون بیاید به زودی کتابی در عناوین مذموم و ممدوح و قدیم و جدید خواهم نوشت و در آن به داستانها و دلایل آنها اشاره خواهم کرد<ref>ر.ک: همان، صفحه ج</ref>.
مؤلف غرر السیر ضمن بیان برخی از القاب، به لقب «صاحب» اشاره کرده است؛ ولی ذکری از نام این شخص نکرده است. مثلاً در  صفحه  155 می‌گوید: «اگر عالی امر، مولای ما صاحب، ولی نعمت که خدا انشاءالله عمرش را زیاد کند بیرون بیاید به زودی کتابی در عناوین مذموم و ممدوح و قدیم و جدید خواهم نوشت و در آن به داستانها و دلایل آنها اشاره خواهم کرد<ref>ر.ک: همان، صفحه ج</ref>.