پرش به محتوا

الرواشح السماوية في شرح الأحادیث الإمامية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى‌'
جز (جایگزینی متن - 'آیة الله' به 'آیت‌الله ')
جز (جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى‌')
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۵: خط ۴۵:
يكى از نوشته‌هاى [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه در زمينه علوم نقلى به رشته تحرير درآمده، كتاب «الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الامامية»<ref>راشح و راشحة: ما یجری من الماء خلال الحجارة</ref>است كه يك دوره مباحث حديث شناسى در آن مطرح شده است.
يكى از نوشته‌هاى [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه در زمينه علوم نقلى به رشته تحرير درآمده، كتاب «الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الامامية»<ref>راشح و راشحة: ما یجری من الماء خلال الحجارة</ref>است كه يك دوره مباحث حديث شناسى در آن مطرح شده است.


در اين نوشتار برآنيم كه كتاب مزبور را به علاقه مندان و محققان حوزه حديث بشناسانيم. باشد كه معرفى اين كتاب، زمينه نشر آن را به طرزى بديع و شكلى زيبا<ref>ظاهرا آخرین چاپ این کتاب، افست از روی چاپ سنگی است: قم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله  مرعشی، ۱۴۰۵ ق</ref>، همراه با تحقيقى عالمانه فراهم آورد!
در اين نوشتار برآنيم كه كتاب مزبور را به علاقه‌مندان و محققان حوزه حديث بشناسانيم. باشد كه معرفى اين كتاب، زمينه نشر آن را به طرزى بديع و شكلى زيبا<ref>ظاهرا آخرین چاپ این کتاب، افست از روی چاپ سنگی است: قم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله  مرعشی، ۱۴۰۵ ق</ref>، همراه با تحقيقى عالمانه فراهم آورد!


== ساختار==
== ساختار==
كتاب، شامل يك مقدمه<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/2 مقدمه کتاب، ص2]</ref> و 39 راشحه است. نگارنده در مقدمه كتاب به بيان اهميت «كافى» [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]](ره) پرداخته و اظهار مى دارد كه با توجه به گذشت حدود هفت قرن از تأليف كافى، تا حال، كسى اقدام به حل مشكلات احاديث آن ننموده و قدمى در اين راه برنداشته است. او با اشاره به اين نكته كه شرح احاديث اصول كافى، تنها از عهده كسى برمى‌آيد كه از علوم عقلى و نقلى بهره كافى داشته باشد، به شرح كتاب می‌پردازد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/2 مقدمه کتاب، ص4]</ref>
كتاب، شامل يك مقدمه<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/2 مقدمه کتاب، ص2]</ref> و 39 راشحه است. نگارنده در مقدمه كتاب به بيان اهميت «كافى» [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]](ره) پرداخته و اظهار مى‌دارد كه با توجه به گذشت حدود هفت قرن از تأليف كافى، تا حال، كسى اقدام به حل مشكلات احاديث آن ننموده و قدمى در اين راه برنداشته است. او با اشاره به اين نكته كه شرح احاديث اصول كافى، تنها از عهده كسى برمى‌آيد كه از علوم عقلى و نقلى بهره كافى داشته باشد، به شرح كتاب می‌پردازد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/2 مقدمه کتاب، ص4]</ref>


كتاب «الرواشح» با شرحى بر مقدمه مرحوم [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] كه در سرآغاز «كافى» آمده است، شروع می‌شود و سپس به رواشح سى و نه گانه پرداخته می‌شود.
كتاب «الرواشح» با شرحى بر مقدمه مرحوم [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] كه در سرآغاز «كافى» آمده است، شروع می‌شود و سپس به رواشح سى و نه گانه پرداخته می‌شود.
خط ۷۱: خط ۷۱:
[[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] منظور از «بعض الأصحاب» را عبداللّه بن بكير می‌داند و او را با توجه به گفتار [[شهيد ثانى]]، غير امامى می‌شمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبت به عبداللّه بن بكير و روايات او نقل مى‌كند و به بحث درباره شخصيت او می‌پردازد.
[[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] منظور از «بعض الأصحاب» را عبداللّه بن بكير می‌داند و او را با توجه به گفتار [[شهيد ثانى]]، غير امامى می‌شمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبت به عبداللّه بن بكير و روايات او نقل مى‌كند و به بحث درباره شخصيت او می‌پردازد.


راشحه هشتم: در اين راشحه درباره ابوعيسى محمد بن هارون الوراق، بحث شده و از او به عنوان يكى از اجلّه متكلمان شيعه سخن به ميان مى‌آيد. مؤلف، نظرات [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد‌ ‎مرتضى]]، [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]]، امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و ابن داود را درباره وى بيان كرده، سپس نتيجه می‌گیرد كه وى ازممدوحين است و احاديث او حسن می‌باشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/55 همان، ص 55]</ref>  
راشحه هشتم: در اين راشحه درباره ابوعيسى محمد بن هارون الوراق، بحث شده و از او به عنوان يكى از اجلّه متكلمان شيعه سخن به ميان مى‌آيد. مؤلف، نظرات [[سید مرتضی، علی بن حسین|سيد‌ ‎مرتضى]]، [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]]، امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و ابن داود را درباره وى بيان كرده، سپس نتيجه می‌گیرد كه وى ازممدوحين است و احاديث او حسن می‌باشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/55 همان، ص 55]</ref>  


راشحه نهم: مشهور است كه چون اسماعيل بن ابى زياده سكونى، عامى است، لذا احاديث او مطروح و غير مقبول می‌باشد؛ امّا [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] معتقد است كه علاوه بر غلط بودن اين مطلب، سكونى ثقه است و احاديث او موثق است.
راشحه نهم: مشهور است كه چون اسماعيل بن ابى زياده سكونى، عامى است، لذا احاديث او مطروح و غير مقبول می‌باشد؛ امّا [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] معتقد است كه علاوه بر غلط بودن اين مطلب، سكونى ثقه است و احاديث او موثق است.
خط ۹۹: خط ۹۹:
راشحه بيست و يكم: در اين راشحه، سخن درباره محمد بن احمد علوى است كه از ابى هاشم جعفرى روايت كرده است.
راشحه بيست و يكم: در اين راشحه، سخن درباره محمد بن احمد علوى است كه از ابى هاشم جعفرى روايت كرده است.


راشحه بيست و دوم: در اين راشحه به بحث از اعمش كوفى (كسى كه شيعه و سنى او را به عنوان يك فرد ثقه مى شناسند) پرداخته‌اند؛ ولى در كتب رجال، بحث درباره او مسكوت گذاشته شده است.
راشحه بيست و دوم: در اين راشحه به بحث از اعمش كوفى (كسى كه شيعه و سنى او را به عنوان يك فرد ثقه می‌شناسند) پرداخته‌اند؛ ولى در كتب رجال، بحث درباره او مسكوت گذاشته شده است.


راشحه بيست و سوم: بحث درباره حسین بن على بن سفيان بن خالد بن سفيان (معروف به ابوعبداللّه البزوفرى) است.
راشحه بيست و سوم: بحث درباره حسین بن على بن سفيان بن خالد بن سفيان (معروف به ابوعبداللّه البزوفرى) است.
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
راشحه سى و ششم: بحث در اقسام پنج گانه حديث است كه آيا در ترجيح در طول يكديگر قرار دارند يا بعضى هم رتبه با بعضى ديگر هستند؟
راشحه سى و ششم: بحث در اقسام پنج گانه حديث است كه آيا در ترجيح در طول يكديگر قرار دارند يا بعضى هم رتبه با بعضى ديگر هستند؟


راشحه سى و هفتم: در ادامه راشحه سى و ششم، بحث درباره اقسام فرعى حديث می‌باشد كه مندرج در تحت همان اقسام پنج گانه‌اند؛ مخصوصاً قسمت پنجم كه خبر ضعيف می‌باشد. اصطلاحات حديثى يى كه در اين بخش بدانها پرداخته شده، خيلى زياد است. اين قسمت، گسترده ترين راشحه از كتاب «رواشح» می‌باشد كه از مجموع كتاب، 82 صفحه به اين راشحه اختصاص دارد (كه بعد از اشاره به راشحه سى و هشتم و سى و نهم به بحث‍ تفصيلى كتاب درباره اخبار تحريف شده و تصحيف شده و اخبار موضوعه مى پردازيم).
راشحه سى و هفتم: در ادامه راشحه سى و ششم، بحث درباره اقسام فرعى حديث می‌باشد كه مندرج در تحت همان اقسام پنج گانه‌اند؛ مخصوصاً قسمت پنجم كه خبر ضعيف می‌باشد. اصطلاحات حديثى يى كه در اين بخش بدانها پرداخته شده، خيلى زياد است. اين قسمت، گسترده ترين راشحه از كتاب «رواشح» می‌باشد كه از مجموع كتاب، 82 صفحه به اين راشحه اختصاص دارد (كه بعد از اشاره به راشحه سى و هشتم و سى و نهم به بحث‍ تفصيلى كتاب درباره اخبار تحريف شده و تصحيف شده و اخبار موضوعه مى‌پردازيم).


راشحه سى و هشتم: بحث اين راشحه در تفاوت بين حديث قدسى، قرآن و احاديث نبوى است.
راشحه سى و هشتم: بحث اين راشحه در تفاوت بين حديث قدسى، قرآن و احاديث نبوى است.
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:




[[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره اخبار تحريف شده می‌فرمايد كه تحريفها دو دسته هستند: يا تحريف در اثر زياد شدن است و يا كم شدن و يا جايگزين كردن چيزى به جاى چيز ديگر و هر سه قسم هم يا در متن صورت می‌پذيرد و يا در سند. وى احاديث متعددى را ذكر مى‌كند كه يا از جهت سند و يا متن، تحريف شده‌اند و از جمله، حديث منقول از امام باقر(ع) است در بحث توحيد كه حضرت در ضمن حديث می‌فرمايد: «لعل النمل الصغار يتوهّم أن للّه تعالى زبانيين». زبانى، شاخك مورچه را مى گويند؛ ولى اين كلمه تحريف شده است به زبانيتين[ كه اين تحريف، همچنان در روايت «بحار» هست<ref>بحارالانوار، مجلسی، ج۶۹، ص293</ref>) (و زبانيه به فرشتگان عذاب مى گويند).<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/169/195 جوادی، قاسم؛ ص 195-196]</ref>  
[[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره اخبار تحريف شده می‌فرمايد كه تحريفها دو دسته هستند: يا تحريف در اثر زياد شدن است و يا كم شدن و يا جايگزين كردن چيزى به جاى چيز ديگر و هر سه قسم هم يا در متن صورت می‌پذيرد و يا در سند. وى احاديث متعددى را ذكر مى‌كند كه يا از جهت سند و يا متن، تحريف شده‌اند و از جمله، حديث منقول از امام باقر(ع) است در بحث توحيد كه حضرت در ضمن حديث می‌فرمايد: «لعل النمل الصغار يتوهّم أن للّه تعالى زبانيين». زبانى، شاخك مورچه را می‌گويند؛ ولى اين كلمه تحريف شده است به زبانيتين[ كه اين تحريف، همچنان در روايت «بحار» هست<ref>بحارالانوار، مجلسی، ج۶۹، ص293</ref>) (و زبانيه به فرشتگان عذاب می‌گويند).<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/169/195 جوادی، قاسم؛ ص 195-196]</ref>  


== احاديث مصحّف ==
== احاديث مصحّف ==
خط ۱۶۲: خط ۱۶۲:
[[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، بدترين قسم از اقسام خبر ضعيف را خبر موضوع می‌داند. سپس اقسام احاديث موضوع را بيان مى‌كند. نظر ايشان اين است كه قطعا بين روايات ما روايت جعلى و ساختگى وجود دارد؛ چون هم در روايات پيامبر و هم روايات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]، خبر از روايات ساختگى داده شده است. از پيامبر نقل شد كه فرمود: «ستكثر بعدى القالة علىّ»؛ يا در روايت ديگر حضرت فرمود: «يكذّب علىّ بعدى». در روايتى از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] آمده است كه فرمود: «لكل رجل منّا رجلا يكذب عليه». [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] می‌گوید: اگر اين احاديث درست باشند، پس روايات جعلى وجود دارد؛ چون پيامبر(ص) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] خبر داده‌اند و اگر اين روايات را پيامبر(ص) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بيان نفرموده باشند، خود اين روايات ساختگى هستند. پس آنچه مسلم است، ساختگى بودن برخى از روايات است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/169/196 جوادی، قاسم؛ ص 196-197]</ref>
[[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، بدترين قسم از اقسام خبر ضعيف را خبر موضوع می‌داند. سپس اقسام احاديث موضوع را بيان مى‌كند. نظر ايشان اين است كه قطعا بين روايات ما روايت جعلى و ساختگى وجود دارد؛ چون هم در روايات پيامبر و هم روايات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]، خبر از روايات ساختگى داده شده است. از پيامبر نقل شد كه فرمود: «ستكثر بعدى القالة علىّ»؛ يا در روايت ديگر حضرت فرمود: «يكذّب علىّ بعدى». در روايتى از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] آمده است كه فرمود: «لكل رجل منّا رجلا يكذب عليه». [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] می‌گوید: اگر اين احاديث درست باشند، پس روايات جعلى وجود دارد؛ چون پيامبر(ص) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] خبر داده‌اند و اگر اين روايات را پيامبر(ص) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بيان نفرموده باشند، خود اين روايات ساختگى هستند. پس آنچه مسلم است، ساختگى بودن برخى از روايات است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/169/196 جوادی، قاسم؛ ص 196-197]</ref>


وى اقسام احاديث ساختگى را به اين شرح ذكر مى نمايد:
وى اقسام احاديث ساختگى را به اين شرح ذكر مى‌نمايد:


#احاديثى كه توسط منسوبان به زهد و راستى ساخته شده است كه بيش از بقيه اقسام احاديث ساختگى، ضرر داشته است. آنها اين احاديث را قربة الى اللّه و (به گمان باطل خويش) براى آنكه دل‍ مردم را متوجّه خداوند متعال كنند ساختند؛ سخنان زيادى از آنها مورد پذيرش واقع شد؛ چون مردم به اين افراد اعتماد داشتند. احاديث آنها در باب موعظه، فضيلت ذكر، ورد، مستحبات، عبادات، مناقب و كمالات گروه‌ها و اقوام و نسبت دادن كار خارق العاده به اولیاست (به نحوى كه انسان آگاه، يقين مى‌كند كه اينها ساختگى هستند؛ اگرچه كرامت اولیا في حد نفسه ممكن است).
#احاديثى كه توسط منسوبان به زهد و راستى ساخته شده است كه بيش از بقيه اقسام احاديث ساختگى، ضرر داشته است. آنها اين احاديث را قربة الى اللّه و (به گمان باطل خويش) براى آنكه دل‍ مردم را متوجّه خداوند متعال كنند ساختند؛ سخنان زيادى از آنها مورد پذيرش واقع شد؛ چون مردم به اين افراد اعتماد داشتند. احاديث آنها در باب موعظه، فضيلت ذكر، ورد، مستحبات، عبادات، مناقب و كمالات گروه‌ها و اقوام و نسبت دادن كار خارق العاده به اولیاست (به نحوى كه انسان آگاه، يقين مى‌كند كه اينها ساختگى هستند؛ اگرچه كرامت اولیا في حد نفسه ممكن است).
#: مؤلف، در ادامه اين بخش، ديدگاه عده‌اى از متفكران اهل سنّت را در اين باب يادآور می‌شود؛ از بيضاوى شارح كتاب «منهاج الأصول» نقل مى‌كند كه حديث «اقتدوا بالذين من بعدى أبوبكر و عمر» ساختگى است و همچنين از طيبى نقل مى‌كند كه به نوح بن ابى مريم گفته شد «اين احاديثى كه درباره فضائل سوره‌ها به [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نسبت مى‌دهى، در بين خود اصحاب [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] وجود ندارد». او جواب داد: «چون ديدم مردم از قرآن روى گردانده‌اند و به فقه [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] روى آورده‌اند، اين احاديث را ساختم».
#: مؤلف، در ادامه اين بخش، ديدگاه عده‌اى از متفكران اهل سنّت را در اين باب يادآور می‌شود؛ از بيضاوى شارح كتاب «منهاج الأصول» نقل مى‌كند كه حديث «اقتدوا بالذين من بعدى أبوبكر و عمر» ساختگى است و همچنين از طيبى نقل مى‌كند كه به نوح بن ابى مريم گفته شد «اين احاديثى كه درباره فضائل سوره‌ها به [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نسبت مى‌دهى، در بين خود اصحاب [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] وجود ندارد». او جواب داد: «چون ديدم مردم از قرآن روى گردانده‌اند و به فقه [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] روى آورده‌اند، اين احاديث را ساختم».
#:ابن حيان درباره ابوعصمه می‌گوید كه «جمع كل شىء الا الصدق» و همچنين از ابومهدى نقل مى‌كند كه به مسيرة بن عبدربه گفت «اين احاديث را از كجا آورده‌اى كه هر كسى فلان سوره را بخواند، اين مقدار ثواب می‌برد؟». او پاسخ داد: «آنها را جعل كردم تا مردم را بدان سوره‌ها ترغيب كنم».
#:ابن حيان درباره ابوعصمه می‌گوید كه «جمع كل شىء الا الصدق» و همچنين از ابومهدى نقل مى‌كند كه به مسيرة بن عبدربه گفت «اين احاديث را از كجا آورده‌اى كه هر كسى فلان سوره را بخواند، اين مقدار ثواب می‌برد؟». او پاسخ داد: «آنها را جعل كردم تا مردم را بدان سوره‌ها ترغيب كنم».
#:وهمچنين، كسى از مؤمل بن اسماعيل پرسيد ‎كه فلان روايت را از چه كسى نقل مى‌كند. پاسخ داد كه از فلان شيخ. سائل، از آن شيخ پرسيد ‎كه از چه كسى نقل مى‌كند... و به همين ترتيب ادامه داد تا به آخرين شيخ. از او پرسيد ‎كه از چه كسى نقل مى‌كند. او دست سائل را گرفت و به درون منزلى برد كه عده‌اى از متصوفه در آنجا بودند و اشاره كرد كه از اين شيخ نقل مى كنم. سائل، از شيخ صوفى پرسيد ‎كه وى از كجا اين روايت را نقل مى‌كند؛ پاسخ داد كه «ما ديديم مردم از قرآن روى گردان شده‌اند؛ لذا احاديثى را ساختيم تا دل‍ مردم را متوجه قرآن كنيم».
#:وهمچنين، كسى از مؤمل بن اسماعيل پرسيد ‎كه فلان روايت را از چه كسى نقل مى‌كند. پاسخ داد كه از فلان شيخ. سائل، از آن شيخ پرسيد ‎كه از چه كسى نقل مى‌كند... و به همين ترتيب ادامه داد تا به آخرين شيخ. از او پرسيد ‎كه از چه كسى نقل مى‌كند. او دست سائل را گرفت و به درون منزلى برد كه عده‌اى از متصوفه در آنجا بودند و اشاره كرد كه از اين شيخ نقل مى‌كنم. سائل، از شيخ صوفى پرسيد ‎كه وى از كجا اين روايت را نقل مى‌كند؛ پاسخ داد كه «ما ديديم مردم از قرآن روى گردان شده‌اند؛ لذا احاديثى را ساختيم تا دل‍ مردم را متوجه قرآن كنيم».
#:به دنبال اين مطالب، مؤلف، اشكال را متوجّه عده‌اى از مفسران (نظير واحدى، ثعلبى و [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]) مى‌كند كه اين روايات ساختگى را در تفسير خويش آورده‌اند و توج‍ به هشدار دانشمندانى كه گفته بودند اين احاديث ساختگى است، نكرده‌اند.
#:به دنبال اين مطالب، مؤلف، اشكال را متوجّه عده‌اى از مفسران (نظير واحدى، ثعلبى و [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]) مى‌كند كه اين روايات ساختگى را در تفسير خويش آورده‌اند و توج‍ به هشدار دانشمندانى كه گفته بودند اين احاديث ساختگى است، نكرده‌اند.
#دومين قسمت از احاديث ساختگى، احاديثى است كه جهت نزدیک شدن به حاكمان ساخته شد. نقل می‌كنند كه غياث بن ابراهیم در حضور مهدى عباسى بود. مهدى از پرنده‌اى كه از جا دور آمده بود، تعجب كرد. غياث، روايتى از پيامبر نقل كرد كه پيامبر فرمود: «در چهار چيز، مسابقه جايز است و يكى از آنها پرنده است». مهدى دستور داد كه هزار درهم به او پرداختند. وقتى كه رفت، مهدى گفت: شهادت مى دهم كه دروغ به پيامبر بست و پيامبر(ص) پرنده را نفرموده است؛ ولى او به خاطر نزدیکى به ما اين حديث را ساخت.
#دومين قسمت از احاديث ساختگى، احاديثى است كه جهت نزدیک شدن به حاكمان ساخته شد. نقل می‌كنند كه غياث بن ابراهیم در حضور مهدى عباسى بود. مهدى از پرنده‌اى كه از جا دور آمده بود، تعجب كرد. غياث، روايتى از پيامبر نقل كرد كه پيامبر فرمود: «در چهار چيز، مسابقه جايز است و يكى از آنها پرنده است». مهدى دستور داد كه هزار درهم به او پرداختند. وقتى كه رفت، مهدى گفت: شهادت مى‌دهم كه دروغ به پيامبر بست و پيامبر(ص) پرنده را نفرموده است؛ ولى او به خاطر نزدیکى به ما اين حديث را ساخت.
#مؤلف، دسته‌هاى ديگرى از حديث سازها را زنادقه (نظير ابن ابى العوجاء) و خوارج (نظير ازارقه) و نواصب و بعضى از غلات (نظير ابن الخطاب و يونس بن ظبيان و يزيد الصائغ) می‌داند. عقيلى روايت مى‌كند از حماد بن زيد كه زنادقه، چهارده هزار حديث از قول پيامبر ساختند. وى داستان غرانيق را از ساخته‌هاى زنادقه می‌داند.
#مؤلف، دسته‌هاى ديگرى از حديث سازها را زنادقه (نظير ابن ابى العوجاء) و خوارج (نظير ازارقه) و نواصب و بعضى از غلات (نظير ابن الخطاب و يونس بن ظبيان و يزيد الصائغ) می‌داند. عقيلى روايت مى‌كند از حماد بن زيد كه زنادقه، چهارده هزار حديث از قول پيامبر ساختند. وى داستان غرانيق را از ساخته‌هاى زنادقه می‌داند.
#دسته ديگر، كسانى بودند كه براى به دست آوردن نان، حديث ساختند و شاهد مدعا اين داستان معروف است كه كسى در بغداد از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين حديث نقل می‎كرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما كى چنين چيزى گفتيم؟ گفت: مگر در دنيا فقط شما دوتا [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين هستيد؟ من از هفده [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] مطلب نوشته‌ام.
#دسته ديگر، كسانى بودند كه براى به دست آوردن نان، حديث ساختند و شاهد مدعا اين داستان معروف است كه كسى در بغداد از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين حديث نقل می‎كرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما كى چنين چيزى گفتيم؟ گفت: مگر در دنيا فقط شما دوتا [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين هستيد؟ من از هفده [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] مطلب نوشته‌ام.
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
[[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مى‌كند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد!
[[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مى‌كند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد!


مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، می‌پردازد به تصحيف‍ ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاه كلام خود را مسندا نقل مى‌كند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت می‌دهد<ref>آقاى مونتگمرى وات در كتاب «فلسفه و كلام اسلامى» (ص87)، همين نظر را اظهار مى دارد: بيشتر اقوال حكيمانه موروثى خاورميانه نيز به [حضرت] محمد(ص) نسبت داده مى شد</ref> گاه كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مى‌كند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مى‌كند. نكته‌اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مى‌كند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل می‎كردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد می‌شود و بايد به سراغ راه ديگرى جهت پذيرش روايات رفت.(ربما وجد حديثا ضعيف الاسناد، فركب له اسنادا صحيحا للترويج).<ref>همان، ص198</ref>
مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، می‌پردازد به تصحيف‍ ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاه كلام خود را مسندا نقل مى‌كند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت می‌دهد<ref>آقاى مونتگمرى وات در كتاب «فلسفه و كلام اسلامى» (ص87)، همين نظر را اظهار مى‌دارد: بيشتر اقوال حكيمانه موروثى خاورميانه نيز به [حضرت] محمد(ص) نسبت داده می‌شد</ref> گاه كلامى را می‌شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مى‌كند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مى‌كند. نكته‌اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مى‌كند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل می‎كردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد می‌شود و بايد به سراغ راه ديگرى جهت پذيرش روايات رفت.(ربما وجد حديثا ضعيف الاسناد، فركب له اسنادا صحيحا للترويج).<ref>همان، ص198</ref>


در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه‌اى می‌پردازد كه عده‌اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلاًمردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازیم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازیم.
در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه‌اى می‌پردازد كه عده‌اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلاًمردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازیم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى‌سازیم.


مؤلف، در پایان اين بخش به کتاب‌هایى كه در زمينه احاديث جعلى نوشته شده، اشاره مى‌كند و می‌گوید: بهترين كتابى كه در اين زمينه نوشته شده است، كتاب «الملتقط في تبيين الغلط» نوشته حسن بن محمد صنعانى است و در رتبه بعد از آن، كتاب ابوالفرج ابن جوزى است. البته در اين کتاب‌ها گا عده‌اى از روايات را جزو روايات جعلى ذكر كرده‌اند كه جعلى نيستند. مؤلف، سپس چند حديث از اين احاديث را نقل مى‌كند و می‌فرمايد كه اكثر اين روايات، جعلى نيستند.
مؤلف، در پایان اين بخش به کتاب‌هایى كه در زمينه احاديث جعلى نوشته شده، اشاره مى‌كند و می‌گوید: بهترين كتابى كه در اين زمينه نوشته شده است، كتاب «الملتقط في تبيين الغلط» نوشته حسن بن محمد صنعانى است و در رتبه بعد از آن، كتاب ابوالفرج ابن جوزى است. البته در اين کتاب‌ها گا عده‌اى از روايات را جزو روايات جعلى ذكر كرده‌اند كه جعلى نيستند. مؤلف، سپس چند حديث از اين احاديث را نقل مى‌كند و می‌فرمايد كه اكثر اين روايات، جعلى نيستند.