تیمستیوس: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مسکویه، احمد بن محمد' به 'ابن مسکویه، احمد بن محمد'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مسکویه، احمد بن محمد' به 'ابن مسکویه، احمد بن محمد')
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:


شروح او بر آثار [[ارسطو]] تا اندازه‌ای شبیه به متون درس گفتاری است؛ ازاین‌رو، برخی از پژوهشگران این شروح را متعلق به دورۀ تدریس او در مدرسه دانسته‌اند. شرحها و تفسیرهای تمیستیوس، برخلاف تفاسیر نوافلاطونیانِ پس از او، بسیار به متن اصلی نزدیک است، و هیچ نشانی از ترکیبها و بازسازیهایی که در شروح پسین دیده می‌شود، در آنها نیست. همین سبک، در سده‌های بعد، الگوی کار مفسرانی مانند سُفونیاس و پسلوس قرار گرفت. تمیستیوس در مقدمۀ «شرح بر تحلیلهای دومین» می‌گوید که هدفی جز فراهم آوردن جزوه‌ای آسان‌فهم برای نوآموزان ندارد و هرگز نمی‌خواهد با آراء مفسران پیشین رقابت کند. دیدگاه و روش غالب در این تفسیرها، دیدگاه و روش مشائی است و به رغم رواج اندیشه‌های نوافلاطونی درآن عصر، این اندیشه‌ها درآثار وی چندان مشهود نیست. با این حال، برخی کوشیده‌اند رگه‌هایی از اندیشه‌های افلاطونی و نوافلاطونی را در آثار وی نشان دهند. برای نمونه، تعریف او از فلسفه همچون «تشبّه به خدا در حد طاقت بشر»، و توصیف پادشاه، چونان «کسی که جامع خصائل سقراط و اسکندر باشد»، از معدود نمودهای اندیشۀ افلاطونی در نوشته‌های اوست.
شروح او بر آثار [[ارسطو]] تا اندازه‌ای شبیه به متون درس گفتاری است؛ ازاین‌رو، برخی از پژوهشگران این شروح را متعلق به دورۀ تدریس او در مدرسه دانسته‌اند. شرحها و تفسیرهای تمیستیوس، برخلاف تفاسیر نوافلاطونیانِ پس از او، بسیار به متن اصلی نزدیک است، و هیچ نشانی از ترکیبها و بازسازیهایی که در شروح پسین دیده می‌شود، در آنها نیست. همین سبک، در سده‌های بعد، الگوی کار مفسرانی مانند سُفونیاس و پسلوس قرار گرفت. تمیستیوس در مقدمۀ «شرح بر تحلیلهای دومین» می‌گوید که هدفی جز فراهم آوردن جزوه‌ای آسان‌فهم برای نوآموزان ندارد و هرگز نمی‌خواهد با آراء مفسران پیشین رقابت کند. دیدگاه و روش غالب در این تفسیرها، دیدگاه و روش مشائی است و به رغم رواج اندیشه‌های نوافلاطونی درآن عصر، این اندیشه‌ها درآثار وی چندان مشهود نیست. با این حال، برخی کوشیده‌اند رگه‌هایی از اندیشه‌های افلاطونی و نوافلاطونی را در آثار وی نشان دهند. برای نمونه، تعریف او از فلسفه همچون «تشبّه به خدا در حد طاقت بشر»، و توصیف پادشاه، چونان «کسی که جامع خصائل سقراط و اسکندر باشد»، از معدود نمودهای اندیشۀ افلاطونی در نوشته‌های اوست.
==تاثیر آرای فلسفی وی بر فلسفه‌ای اسلامی==
==تأثیر آرای فلسفی وی بر فلسفه‌ای اسلامی==


تأثیر تمیستیوس بر فلسفۀ اسلامی: تمیستیوس یکی از شناخته‌شده‌ترین اندیشمندان یونانی در میان مسلمانان بوده، و بسیاری از آثار وی به عربی ترجمه شده بوده است. کثرت ترجمۀ آثار او موجب شده بود تا مسلمانان تصویری تقریباً منسجم از آراء و تا اندازه‌ای هویت او داشته باشند. مسلمانان غالباً از وی، درکنار اسکندر افرودیسی، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شارحان آثار [[ارسطو]] نام می‌برده‌اند. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] وی را کاتب و وزیر یولیانوس دانسته است و اشاره می‌کند که انتصاب وی به وزارت از سوی یولیانوس سبب شد تا فلسفه بار دیگر در میان رومیان رونق یابد. فیلسوفان مسلمان در شرح افکار [[ارسطو]]، به خصوص در شرح کتاب النفس و «رسالۀ لامبدا»ی مابعدالطبیعه به آراء او استناد می‌جسته‌اند. اعتماد ایشان به شروح وی به حدی بوده است که مثلاً شهرستانی در نقل آراء مابعدالطبیعی ارسطو، با اعتماد کامل به شروح تمیستیوس متوسل می‌شود و برای موجه ساختن کار خود، چنین اعتمادی را به [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] نیز نسبت می‌دهد.
تأثیر تمیستیوس بر فلسفۀ اسلامی: تمیستیوس یکی از شناخته‌شده‌ترین اندیشمندان یونانی در میان مسلمانان بوده، و بسیاری از آثار وی به عربی ترجمه شده بوده است. کثرت ترجمۀ آثار او موجب شده بود تا مسلمانان تصویری تقریباً منسجم از آراء و تا اندازه‌ای هویت او داشته باشند. مسلمانان غالباً از وی، درکنار اسکندر افرودیسی، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شارحان آثار [[ارسطو]] نام می‌برده‌اند. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] وی را کاتب و وزیر یولیانوس دانسته است و اشاره می‌کند که انتصاب وی به وزارت از سوی یولیانوس سبب شد تا فلسفه بار دیگر در میان رومیان رونق یابد. فیلسوفان مسلمان در شرح افکار [[ارسطو]]، به خصوص در شرح کتاب النفس و «رسالۀ لامبدا»ی مابعدالطبیعه به آراء او استناد می‌جسته‌اند. اعتماد ایشان به شروح وی به حدی بوده است که مثلاً شهرستانی در نقل آراء مابعدالطبیعی ارسطو، با اعتماد کامل به شروح تمیستیوس متوسل می‌شود و برای موجه ساختن کار خود، چنین اعتمادی را به [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] نیز نسبت می‌دهد.
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در کتاب فی قوانین صناعت الشعر تحت تأثیر شرح تمیستیوس بر بوطیقاست، ودر الالفاظ المستعمله فی المنطق سخنی را از وی دربارۀ واضع علم منطق نقل می‌کند. او همچنین ‌در «الابانه عن غرض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه»، و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] در النجاه و «شرح کتاب حرف اللام» و ابن رشد در تلخیص کتاب النفس و تفسیر مابعدالطبیعه از وی نام برده، و قطعاتی نیز نقل کرده‌اند. ترجمۀ لاتینی این آثار، به‌ویژه نوشته‌های ابن رشد، در سدۀ 7ق/13م مقدمات آشنایی غربیان با اندیشه‌های تمیستیوس را فراهم کرد.
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در کتاب فی قوانین صناعت الشعر تحت تأثیر شرح تمیستیوس بر بوطیقاست، ودر الالفاظ المستعمله فی المنطق سخنی را از وی دربارۀ واضع علم منطق نقل می‌کند. او همچنین ‌در «الابانه عن غرض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه»، و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] در النجاه و «شرح کتاب حرف اللام» و ابن رشد در تلخیص کتاب النفس و تفسیر مابعدالطبیعه از وی نام برده، و قطعاتی نیز نقل کرده‌اند. ترجمۀ لاتینی این آثار، به‌ویژه نوشته‌های ابن رشد، در سدۀ 7ق/13م مقدمات آشنایی غربیان با اندیشه‌های تمیستیوس را فراهم کرد.


[[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلی مسکویه]] در [[تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق|تهذیب الاخلاق]] قطعۀ کوچکی از وی نقل می‌کند، ولی اشتباهاً آن را از سقراط می‌داند. [[ابوسلیمان سجستانی، محمد بن طاهر|ابوسلیمان سجستانی]] هم در صوان الحکمه جملات قصاری به وی نسبت می‌دهد که جای شک دارد. از میان متأخران هم می‌توان به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] اشاره کرد که در جایهایی از کتاب الاسفار، از تمیستیوس نام برده است.  
[[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلی مسکویه]] در [[تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق|تهذیب الاخلاق]] قطعۀ کوچکی از وی نقل می‌کند، ولی اشتباهاً آن را از سقراط می‌داند. [[ابوسلیمان سجستانی، محمد بن طاهر|ابوسلیمان سجستانی]] هم در صوان الحکمه جملات قصاری به وی نسبت می‌دهد که جای شک دارد. از میان متأخران هم می‌توان به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] اشاره کرد که در جایهایی از کتاب الاسفار، از تمیستیوس نام برده است.  


ضمناً [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] در «رساله الى ابی‌جعفر کیا» از کتابی گمشده با نام الانصاف یاد می‌کند که در آن به داوری دربارۀ آراء مفسران مشرقی و مغربی آراء [[ارسطو]] (از جمله تمیستیوس؟) پرداخته است. [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمان بدوی]] در [[ارسطو عند العرب|ارسطو عندالعرب]]، شماری از رسالات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] («شرح بر کتاب النفس» و «شرح بر مقالۀ لامبدا») را منتشر ساخته، و مدعی است که این شروح، بخشهایی از همان کتاب الانصاف اند.
ضمناً [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] در «رساله الى ابی‌جعفر کیا» از کتابی گمشده با نام الانصاف یاد می‌کند که در آن به داوری دربارۀ آراء مفسران مشرقی و مغربی آراء [[ارسطو]] (از جمله تمیستیوس؟) پرداخته است. [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمان بدوی]] در [[ارسطو عند العرب|ارسطو عندالعرب]]، شماری از رسالات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] («شرح بر کتاب النفس» و «شرح بر مقالۀ لامبدا») را منتشر ساخته، و مدعی است که این شروح، بخشهایی از همان کتاب الانصاف اند.
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
[[کندی، یعقوب بن اسحاق|کندی]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] رابطۀ میان عقل فعال و عقل بالقوه را بر‌حسب نسبتی که میان نوع و افراد آن وجود دارد، توضیح می‌دهند و بعید نیست که در این مورد به آراء تمیستیوس نظر داشته بوده باشند. ازسوی دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] برخلاف کندی و اسکندر، مرز مشخصی میان عقل فعال و عقول دیگر نمی‌کشد، بلکه بیشتر تمایل دارد آنها را از جنسی واحد، لیکن با درجات متفاوتی از تجرد، توصیف کند. به نظر می‌رسد که وی در این عقیده به تمیستیوس نزدیک‌تر باشد. از فحوای کلام تمیستیوس چنین بر می‌آید که او اختلاف عقل بالقوه و عقل فعال را اختلافی ماهوی نمی‌دانسته است. هر دو عقل در طول حیات با بدن پیوسته‌اند و پس از مرگ از آن جدا خواهند شد. هرچند جدایی عقل فعال بر عقل بالقوه تقدم دارد.  
[[کندی، یعقوب بن اسحاق|کندی]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] رابطۀ میان عقل فعال و عقل بالقوه را بر‌حسب نسبتی که میان نوع و افراد آن وجود دارد، توضیح می‌دهند و بعید نیست که در این مورد به آراء تمیستیوس نظر داشته بوده باشند. ازسوی دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] برخلاف کندی و اسکندر، مرز مشخصی میان عقل فعال و عقول دیگر نمی‌کشد، بلکه بیشتر تمایل دارد آنها را از جنسی واحد، لیکن با درجات متفاوتی از تجرد، توصیف کند. به نظر می‌رسد که وی در این عقیده به تمیستیوس نزدیک‌تر باشد. از فحوای کلام تمیستیوس چنین بر می‌آید که او اختلاف عقل بالقوه و عقل فعال را اختلافی ماهوی نمی‌دانسته است. هر دو عقل در طول حیات با بدن پیوسته‌اند و پس از مرگ از آن جدا خواهند شد. هرچند جدایی عقل فعال بر عقل بالقوه تقدم دارد.  


در مورد بقای عقل بالقوه پس از مرگ، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] از تمیستیوس هم پیشی می‌گیرد و عقل بالقوه را در طول حیات فرد نیز از جسم او جدا می‌داند و باز اگرچه ابن‌سینا رأی اسکندر مبنی بر تعالی عقل فعال را پذیرفته است، در شرح کتاب النفس، مانند تمیستیوس، از شارحانی که عقل فعال را عنصری الٰهی انگاشته‌اند، انتقاد می‌کند که ظاهراً منظور او کسی جز اسکندر نیست.
در مورد بقای عقل بالقوه پس از مرگ، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] از تمیستیوس هم پیشی می‌گیرد و عقل بالقوه را در طول حیات فرد نیز از جسم او جدا می‌داند و باز اگرچه ابن‌ سینا رأی اسکندر مبنی بر تعالی عقل فعال را پذیرفته است، در شرح کتاب النفس، مانند تمیستیوس، از شارحانی که عقل فعال را عنصری الٰهی انگاشته‌اند، انتقاد می‌کند که ظاهراً منظور او کسی جز اسکندر نیست.


علاوه بر شروح شناخته‌شدۀ تمیستیوس بر بعضی از کتب منطقیِ [[ارسطو]]، [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمان بدوی]] در مجموعۀ ارسطو عندالعرب، رسالۀ کوتاهی از تمیستیوس با نام «مقاله ثامسطیوس فی الرد على مقسیموس...» منتشر ساخته که در منابع کتاب‌شناختی قدیم، اشاره‌ای به آن نشده است. تمیستیوس در این رساله به رد آراء ماکسیموس(سدۀ 4م) دربارۀ غیر قابل تقلیل بودن اَشکال دوم و سوم قیاس، به شکل اول، پرداخته، و اَشکال دوم و سوم را به شکل اول بازگردانده است. از آنجا که مسئلۀ تقلیل اشکال دوم و سوم قیاس، به شکل نخست، برای مسلمانان مسئله‌ای آشنا ست، و طبق گزارش بدوی، هنوز متن دیگری که بیانگر چگونگی ورود این بحث به اندیشۀ مسلمانان باشد، در دست نیست، فعلاً می‌توان این رساله را به عنوان یکی از مهم‌ترین زمینه‌های طرح این مسئله در میان منطقیان مسلمان تلقی کرد.  
علاوه بر شروح شناخته‌شدۀ تمیستیوس بر بعضی از کتب منطقیِ [[ارسطو]]، [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمان بدوی]] در مجموعۀ ارسطو عندالعرب، رسالۀ کوتاهی از تمیستیوس با نام «مقاله ثامسطیوس فی الرد على مقسیموس...» منتشر ساخته که در منابع کتاب‌شناختی قدیم، اشاره‌ای به آن نشده است. تمیستیوس در این رساله به رد آراء ماکسیموس(سدۀ 4م) دربارۀ غیر قابل تقلیل بودن اَشکال دوم و سوم قیاس، به شکل اول، پرداخته، و اَشکال دوم و سوم را به شکل اول بازگردانده است. از آنجا که مسئلۀ تقلیل اشکال دوم و سوم قیاس، به شکل نخست، برای مسلمانان مسئله‌ای آشنا ست، و طبق گزارش بدوی، هنوز متن دیگری که بیانگر چگونگی ورود این بحث به اندیشۀ مسلمانان باشد، در دست نیست، فعلاً می‌توان این رساله را به عنوان یکی از مهم‌ترین زمینه‌های طرح این مسئله در میان منطقیان مسلمان تلقی کرد.  
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:


[[رده:زندگی‌نامه]]  
[[رده:زندگی‌نامه]]  
 
[[رده:مقالات جدید(بهمن) باقی زاده]]
[[رده:مقالات بازبینی شده2 بهمن 1402]]
[[رده:فاقد کد پدیدآور]]
[[رده:فاقد کد پدیدآور]]