۱۰۸٬۹۹۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ــ' به 'ـ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
}} | }} | ||
'''تِمیسْتیوس'''(317-388م)، فیلسوف، سیاستمدار و شارح آثار ارسطو. | |||
تِمیسْتیوس(317-388م)، فیلسوف، سیاستمدار و شارح آثار ارسطو. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۱: | ||
==مناصب== | ==مناصب== | ||
تمیستیوس مشاورِ امپراتوران و آموزگارِ شاهزادگان بود. در 355م، امپراتور کُنستانتینوس او را عضو سنای قسطنطنیه کرد و دو سال بعد، وی به فرمانداری این شهر منصوب شد. مناصب حکومتیِ وی در طول حکومت یولیانوس محل اختلاف است هرچند اگر به گزارش ابن ندیم اعتماد داشته باشیم، او تمیستیوس را وزیر یولیانوس خوانده است. | تمیستیوس مشاورِ امپراتوران و آموزگارِ شاهزادگان بود. در 355م، امپراتور کُنستانتینوس او را عضو سنای قسطنطنیه کرد و دو سال بعد، وی به فرمانداری این شهر منصوب شد. مناصب حکومتیِ وی در طول حکومت یولیانوس محل اختلاف است هرچند اگر به گزارش [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] اعتماد داشته باشیم، او تمیستیوس را وزیر یولیانوس خوانده است. | ||
به هرحال، پس از آن در دورۀ حکومت تِئودوسیوس در 380م، وی باز به مقامهای عالی حکومتی رسید. خصلت مهم تمیستیوس در فعالیتهای سیاسی، نرمخویی و تساهل بوده است. با اینکه وی خود از نظر مذهب بر شرک یونانیان باقی مانده بود، در مقام مشاور امپراتوران، همواره ایشان را به تساهل و مدارای مذهبی فرا میخواند؛ چنانکه یولیانوس را از آزار و شکنجۀ مسیحیان بازداشت و والنس آریوسیمذهب را به مدارا با مسیحیان غیرآریوسی ترغیب کرد. | به هرحال، پس از آن در دورۀ حکومت تِئودوسیوس در 380م، وی باز به مقامهای عالی حکومتی رسید. خصلت مهم تمیستیوس در فعالیتهای سیاسی، نرمخویی و تساهل بوده است. با اینکه وی خود از نظر مذهب بر شرک یونانیان باقی مانده بود، در مقام مشاور امپراتوران، همواره ایشان را به تساهل و مدارای مذهبی فرا میخواند؛ چنانکه یولیانوس را از آزار و شکنجۀ مسیحیان بازداشت و والنس آریوسیمذهب را به مدارا با مسیحیان غیرآریوسی ترغیب کرد. | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۱: | ||
==شروح او بر آثار فلسفی== | ==شروح او بر آثار فلسفی== | ||
شروح او بر آثار ارسطو تا اندازهای شبیه به متون درس گفتاری است؛ ازاینرو، برخی از پژوهشگران این شروح را متعلق به دورۀ تدریس او در مدرسه دانستهاند. شرحها و تفسیرهای تمیستیوس، برخلاف تفاسیر نوافلاطونیانِ پس از او، بسیار به متن اصلی نزدیک است، و هیچ نشانی از ترکیبها و بازسازیهایی که در شروح پسین دیده میشود، در آنها نیست. همین سبک، در سدههای بعد، الگوی کار مفسرانی | شروح او بر آثار [[ارسطو]] تا اندازهای شبیه به متون درس گفتاری است؛ ازاینرو، برخی از پژوهشگران این شروح را متعلق به دورۀ تدریس او در مدرسه دانستهاند. شرحها و تفسیرهای تمیستیوس، برخلاف تفاسیر نوافلاطونیانِ پس از او، بسیار به متن اصلی نزدیک است، و هیچ نشانی از ترکیبها و بازسازیهایی که در شروح پسین دیده میشود، در آنها نیست. همین سبک، در سدههای بعد، الگوی کار مفسرانی مانند سُفونیاس و پسلوس قرار گرفت. تمیستیوس در مقدمۀ «شرح بر تحلیلهای دومین» میگوید که هدفی جز فراهم آوردن جزوهای آسانفهم برای نوآموزان ندارد و هرگز نمیخواهد با آراء مفسران پیشین رقابت کند. دیدگاه و روش غالب در این تفسیرها، دیدگاه و روش مشائی است و به رغم رواج اندیشههای نوافلاطونی درآن عصر، این اندیشهها درآثار وی چندان مشهود نیست. با این حال، برخی کوشیدهاند رگههایی از اندیشههای افلاطونی و نوافلاطونی را در آثار وی نشان دهند. برای نمونه، تعریف او از فلسفه همچون «تشبّه به خدا در حد طاقت بشر»، و توصیف پادشاه، چونان «کسی که جامع خصائل سقراط و اسکندر باشد»، از معدود نمودهای اندیشۀ افلاطونی در نوشتههای اوست. | ||
==تاثیر آرای فلسفی وی بر فلسفهای اسلامی== | ==تاثیر آرای فلسفی وی بر فلسفهای اسلامی== | ||
تأثیر تمیستیوس بر فلسفۀ اسلامی: تمیستیوس یکی از شناختهشدهترین اندیشمندان یونانی در میان مسلمانان بوده، و بسیاری از آثار وی به عربی ترجمه شده بوده است. کثرت ترجمۀ آثار او موجب شده بود تا مسلمانان تصویری تقریباً منسجم از آراء و تا اندازهای هویت او داشته باشند. مسلمانان غالباً از وی، درکنار اسکندر افرودیسی، به عنوان یکی از بزرگترین شارحان آثار ارسطو نام میبردهاند. ابن ندیم وی را کاتب و وزیر یولیانوس دانسته است و اشاره میکند که انتصاب وی به وزارت از سوی یولیانوس سبب شد تا فلسفه بار دیگر در میان رومیان رونق یابد. فیلسوفان مسلمان در شرح افکار | تأثیر تمیستیوس بر فلسفۀ اسلامی: تمیستیوس یکی از شناختهشدهترین اندیشمندان یونانی در میان مسلمانان بوده، و بسیاری از آثار وی به عربی ترجمه شده بوده است. کثرت ترجمۀ آثار او موجب شده بود تا مسلمانان تصویری تقریباً منسجم از آراء و تا اندازهای هویت او داشته باشند. مسلمانان غالباً از وی، درکنار اسکندر افرودیسی، به عنوان یکی از بزرگترین شارحان آثار [[ارسطو]] نام میبردهاند. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] وی را کاتب و وزیر یولیانوس دانسته است و اشاره میکند که انتصاب وی به وزارت از سوی یولیانوس سبب شد تا فلسفه بار دیگر در میان رومیان رونق یابد. فیلسوفان مسلمان در شرح افکار [[ارسطو]]، به خصوص در شرح کتاب النفس و «رسالۀ لامبدا»ی مابعدالطبیعه به آراء او استناد میجستهاند. اعتماد ایشان به شروح وی به حدی بوده است که مثلاً شهرستانی در نقل آراء مابعدالطبیعی ارسطو، با اعتماد کامل به شروح تمیستیوس متوسل میشود و برای موجه ساختن کار خود، چنین اعتمادی را به [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] نیز نسبت میدهد. | ||
فارابی در کتاب فی قوانین صناعت الشعر تحت تأثیر شرح تمیستیوس بر بوطیقاست، ودر الالفاظ المستعمله فی المنطق سخنی را از وی دربارۀ واضع علم منطق نقل میکند. او همچنین در «الابانه عن غرض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه»، و | [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در کتاب فی قوانین صناعت الشعر تحت تأثیر شرح تمیستیوس بر بوطیقاست، ودر الالفاظ المستعمله فی المنطق سخنی را از وی دربارۀ واضع علم منطق نقل میکند. او همچنین در «الابانه عن غرض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه»، و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] در النجاه و «شرح کتاب حرف اللام» و ابن رشد در تلخیص کتاب النفس و تفسیر مابعدالطبیعه از وی نام برده، و قطعاتی نیز نقل کردهاند. ترجمۀ لاتینی این آثار، بهویژه نوشتههای ابن رشد، در سدۀ 7ق/13م مقدمات آشنایی غربیان با اندیشههای تمیستیوس را فراهم کرد. | ||
ابوعلی مسکویه در تهذیب الاخلاق قطعۀ کوچکی از وی نقل میکند، ولی اشتباهاً آن را از سقراط میداند. ابوسلیمان سجستانی هم در صوان الحکمه جملات قصاری به وی نسبت میدهد که جای شک دارد. از میان متأخران هم میتوان به صدرالدین شیرازی اشاره کرد که در جایهایی از کتاب الاسفار، از تمیستیوس نام برده است. | [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلی مسکویه]] در [[تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق|تهذیب الاخلاق]] قطعۀ کوچکی از وی نقل میکند، ولی اشتباهاً آن را از سقراط میداند. [[ابوسلیمان سجستانی، محمد بن طاهر|ابوسلیمان سجستانی]] هم در صوان الحکمه جملات قصاری به وی نسبت میدهد که جای شک دارد. از میان متأخران هم میتوان به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] اشاره کرد که در جایهایی از کتاب الاسفار، از تمیستیوس نام برده است. | ||
ضمناً | ضمناً [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] در «رساله الى ابیجعفر کیا» از کتابی گمشده با نام الانصاف یاد میکند که در آن به داوری دربارۀ آراء مفسران مشرقی و مغربی آراء [[ارسطو]] (از جمله تمیستیوس؟) پرداخته است. [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمان بدوی]] در [[ارسطو عند العرب|ارسطو عندالعرب]]، شماری از رسالات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] («شرح بر کتاب النفس» و «شرح بر مقالۀ لامبدا») را منتشر ساخته، و مدعی است که این شروح، بخشهایی از همان کتاب الانصاف اند. | ||
بخش عمدۀ شهرت تمیستیوس در جهان اسلام به سبب شرح او بر کتاب النفس | بخش عمدۀ شهرت تمیستیوس در جهان اسلام به سبب شرح او بر کتاب النفس [[ارسطو]]، و تفسیری است که از مفهوم عقل به دست میدهد. وی برخلاف اسکندر افرودیسی عقل فعال را عنصری نفسانی و درونی میداند و علاوه برآن، تفسیر اسکندر در باب فناپذیری عقل هیولانی یا بالقوه را نمیپذیرد. طبق این تفسیر، عقل فعال، عاملی خارجی و غیرنفسانی است که اسکندر آن را با خدای [[ارسطو]] (محرک نامتحرک) یکی میگیرد، زیرا این هر دو فعلیت محض، بیرون از چرخۀ کون و فساد طبیعت و جاوداناند؛ اما در مقابل، عقل بالقوه با مرگ و فساد بدن از میان خواهد رفت. اما تمیستیوس چنین تفسیری را نمیپذیرد. نخست اینکه وی با الٰهی خواندن عقل فعال و یکی انگاشتن آن با محرک نامتحرک مخالف است. وی عقل فعال را عقلی «از ما» و «در ما» میخواند، و دیگر اینکه به اعتقاد او رأی اسکندر مبنی بر زوالپذیری عقل بالقوه، تحریف آراء ارسطوست؛ زیرا به عقیدۀ تمیستیوس، [[ارسطو]] نیز قائل به جاودانگی و مفارقت عقل بالقوه از بدن بوده است. عقل بالقوه اگرچه با بدن پیوسته، و به امور آن مشغول است، پس از مرگ از بدن خواهد گسست و در اتحاد با عقل فعال به حیاتی روحانی ادامه خواهد داد. آنچه با فساد بدن نابود میشود، عقل دیگری است که وی آن را عقل منفعل یا مشترک مینامد و در مرتبهای فروتر از عقل بالقوه قرار میدهد. این عقل، ظرف عواطف، حافظه و تعقل گفتاری است و از بدن جدایی نمیپذیرد. | ||
هرچند تمیستیوس عقل فعال را آشکارا «از ما» و «در ما» میخواند و چنین مینماید که وی جایگاهی فردی و نفسانی برای آن قائل بوده است، مطابق برخی تفسیرهای جدیدتر، میتوان در گوشه و کنار آثار وی اشارههایی به تعالی و فرافردی بودن آن یافت. | هرچند تمیستیوس عقل فعال را آشکارا «از ما» و «در ما» میخواند و چنین مینماید که وی جایگاهی فردی و نفسانی برای آن قائل بوده است، مطابق برخی تفسیرهای جدیدتر، میتوان در گوشه و کنار آثار وی اشارههایی به تعالی و فرافردی بودن آن یافت. | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۲: | ||
گذشته از جداییپذیری عقل بالقوه از بدن، نکتۀ مهم در تفسیر تمیستیوس، توفیق او در تبیین رابطۀ میان عقل فعال و عقل بالقوه است. ارسطو خود هیچ اشارهای به چگونگی ارتباط میان این دو نکرده بود. همچنانکه نور سبب مرئی شدن اشیاء و رؤیت آنها توسط چشم میشود، اشراق عقل فعال نیز تحقق معقولات را در عقل بالقوه ممکن میسازد. میتوان گفت که هنگام تاریکی، چشم، بالقوه قادر به رؤیت اشیاء است، اما فعلیت یافتن این قوه، مستلزم تابش نور بر اشیاء است، به همین قیاس، قوای عقل بالقوه نیز بدون اشراق عقل فعال، تحقق نمیپذیرد. اسکندر افرودیسی نیز در توضیح این مسئله، حداکثر به تکرار این تمثیل ارسطویی اکتفا مینماید و پاسخ قانعکنندهای ارائه نمیکند؛ ضمن آنکه اگر عقیدۀ اسکندر مبنی بر واحد بودن عقل فعال در برابر کثیری از عقول فردی را بپذیریم، مشکل مضاعف خواهد شد. تمیستیوس با توسل به آموزۀ ارسطویی نوع و فرد (صورت و ماده) درصدد تبیین این مسئله برمیآید. وی نسبت میان این دو را از قبیل نسبت میان افراد یک نوع و صورت نوعیۀ آنها میداند. عقل فعال در حکم صورت نوعیهای برای عقول فردی است و در عین واحد بودن، در همۀ آنها حضور دارد. به نظر میرسد که تمیستیوس در این عقیده ـ که بعدها از سوی برخی حکمای مسلمان نیز پذیرفته شد ـ تحت تأثیر اندیشههای افلوطین بوده است. | گذشته از جداییپذیری عقل بالقوه از بدن، نکتۀ مهم در تفسیر تمیستیوس، توفیق او در تبیین رابطۀ میان عقل فعال و عقل بالقوه است. ارسطو خود هیچ اشارهای به چگونگی ارتباط میان این دو نکرده بود. همچنانکه نور سبب مرئی شدن اشیاء و رؤیت آنها توسط چشم میشود، اشراق عقل فعال نیز تحقق معقولات را در عقل بالقوه ممکن میسازد. میتوان گفت که هنگام تاریکی، چشم، بالقوه قادر به رؤیت اشیاء است، اما فعلیت یافتن این قوه، مستلزم تابش نور بر اشیاء است، به همین قیاس، قوای عقل بالقوه نیز بدون اشراق عقل فعال، تحقق نمیپذیرد. اسکندر افرودیسی نیز در توضیح این مسئله، حداکثر به تکرار این تمثیل ارسطویی اکتفا مینماید و پاسخ قانعکنندهای ارائه نمیکند؛ ضمن آنکه اگر عقیدۀ اسکندر مبنی بر واحد بودن عقل فعال در برابر کثیری از عقول فردی را بپذیریم، مشکل مضاعف خواهد شد. تمیستیوس با توسل به آموزۀ ارسطویی نوع و فرد (صورت و ماده) درصدد تبیین این مسئله برمیآید. وی نسبت میان این دو را از قبیل نسبت میان افراد یک نوع و صورت نوعیۀ آنها میداند. عقل فعال در حکم صورت نوعیهای برای عقول فردی است و در عین واحد بودن، در همۀ آنها حضور دارد. به نظر میرسد که تمیستیوس در این عقیده ـ که بعدها از سوی برخی حکمای مسلمان نیز پذیرفته شد ـ تحت تأثیر اندیشههای افلوطین بوده است. | ||
اگرچه اندیشۀ غالب در میان فیلسوفان مسلمان در مسئلۀ عقل، همانا صورتی از اندیشههای اسکندر افرودیسی بوده است، چنانکه همۀ آنها دربارۀ مفارقت عقل فعال، جانب وی را گرفتهاند، تا آنجا که در این باره حتى فیلسوفی مانند ابن رشد که تنها داعیۀ شرح افکار ارسطو را دارد، عقل فعال را عاملی خارجی میانگارد؛ با این حال، در میان آثار ایشان میتوان نشانههایی از افکار تمیستیوس را نیز نشان داد. | اگرچه اندیشۀ غالب در میان فیلسوفان مسلمان در مسئلۀ عقل، همانا صورتی از اندیشههای اسکندر افرودیسی بوده است، چنانکه همۀ آنها دربارۀ مفارقت عقل فعال، جانب وی را گرفتهاند، تا آنجا که در این باره حتى فیلسوفی مانند ابن رشد که تنها داعیۀ شرح افکار [[ارسطو]] را دارد، عقل فعال را عاملی خارجی میانگارد؛ با این حال، در میان آثار ایشان میتوان نشانههایی از افکار تمیستیوس را نیز نشان داد. | ||
کندی و فارابی رابطۀ میان عقل فعال و عقل بالقوه را برحسب نسبتی که میان نوع و افراد آن وجود دارد، توضیح میدهند و بعید نیست که در این مورد به آراء تمیستیوس نظر داشته بوده باشند. ازسوی دیگر، فارابی برخلاف کندی و اسکندر، مرز مشخصی میان عقل فعال و عقول دیگر نمیکشد، بلکه بیشتر تمایل دارد آنها را از جنسی واحد، لیکن با درجات متفاوتی از تجرد، توصیف کند. به نظر میرسد که وی در این عقیده به تمیستیوس نزدیکتر باشد. از فحوای کلام تمیستیوس چنین بر میآید که او اختلاف عقل بالقوه و عقل فعال را اختلافی ماهوی نمیدانسته است. هر دو عقل در طول حیات با بدن پیوستهاند و پس از مرگ از آن جدا خواهند شد. هرچند جدایی عقل فعال بر عقل بالقوه تقدم دارد. | [[کندی، یعقوب بن اسحاق|کندی]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] رابطۀ میان عقل فعال و عقل بالقوه را برحسب نسبتی که میان نوع و افراد آن وجود دارد، توضیح میدهند و بعید نیست که در این مورد به آراء تمیستیوس نظر داشته بوده باشند. ازسوی دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] برخلاف کندی و اسکندر، مرز مشخصی میان عقل فعال و عقول دیگر نمیکشد، بلکه بیشتر تمایل دارد آنها را از جنسی واحد، لیکن با درجات متفاوتی از تجرد، توصیف کند. به نظر میرسد که وی در این عقیده به تمیستیوس نزدیکتر باشد. از فحوای کلام تمیستیوس چنین بر میآید که او اختلاف عقل بالقوه و عقل فعال را اختلافی ماهوی نمیدانسته است. هر دو عقل در طول حیات با بدن پیوستهاند و پس از مرگ از آن جدا خواهند شد. هرچند جدایی عقل فعال بر عقل بالقوه تقدم دارد. | ||
در مورد بقای عقل بالقوه پس از مرگ، | در مورد بقای عقل بالقوه پس از مرگ، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] از تمیستیوس هم پیشی میگیرد و عقل بالقوه را در طول حیات فرد نیز از جسم او جدا میداند و باز اگرچه ابنسینا رأی اسکندر مبنی بر تعالی عقل فعال را پذیرفته است، در شرح کتاب النفس، مانند تمیستیوس، از شارحانی که عقل فعال را عنصری الٰهی انگاشتهاند، انتقاد میکند که ظاهراً منظور او کسی جز اسکندر نیست. | ||
علاوه بر شروح شناختهشدۀ تمیستیوس بر بعضی از کتب منطقیِ | علاوه بر شروح شناختهشدۀ تمیستیوس بر بعضی از کتب منطقیِ [[ارسطو]]، [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمان بدوی]] در مجموعۀ ارسطو عندالعرب، رسالۀ کوتاهی از تمیستیوس با نام «مقاله ثامسطیوس فی الرد على مقسیموس...» منتشر ساخته که در منابع کتابشناختی قدیم، اشارهای به آن نشده است. تمیستیوس در این رساله به رد آراء ماکسیموس(سدۀ 4م) دربارۀ غیر قابل تقلیل بودن اَشکال دوم و سوم قیاس، به شکل اول، پرداخته، و اَشکال دوم و سوم را به شکل اول بازگردانده است. از آنجا که مسئلۀ تقلیل اشکال دوم و سوم قیاس، به شکل نخست، برای مسلمانان مسئلهای آشنا ست، و طبق گزارش بدوی، هنوز متن دیگری که بیانگر چگونگی ورود این بحث به اندیشۀ مسلمانان باشد، در دست نیست، فعلاً میتوان این رساله را به عنوان یکی از مهمترین زمینههای طرح این مسئله در میان منطقیان مسلمان تلقی کرد. | ||
==آثار== | ==آثار== |