۱۱۱٬۴۸۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' :' به ': ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ــ' به 'ـ') |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
==بازگشت به زادگاه== | ==بازگشت به زادگاه== | ||
ابوالعلاء در ۴۰۰ ق / ۱۰۱۰ م از بغداد به معرة النعمان بازگشت و از آن زمان تا پایان عمر خانهنشین شد. وی خود را «گروگان دو زندان» | ابوالعلاء در ۴۰۰ ق / ۱۰۱۰ م از بغداد به معرة النعمان بازگشت و از آن زمان تا پایان عمر خانهنشین شد. وی خود را «گروگان دو زندان» ـ زندان نابینایی و زندان خانهنشینی و گوشهگیری ـ نامیده است. ابوالعلاء خود در همان نامه كه از بغداد برای اهالی معرةالنعمان فرستاده بود، تصمیمش را به خانهنشینی اعلام میدارد و میگوید كه تلخ و شیرین روزگار را چشیده و نیك و بد آن را آزموده و به این نتیجه رسیده است كه پسندیدهترین كاری كه میتواند در زندگی انجام دهد، عزلت گزیدن و از مردمان كناره گرفتن است. وی مینویسد كه این تصمیم خود را با گروهی مورد اعتماد در میان نهاده بوده است و همگی این دوراندیشی را پسندیده بودهاند. سپس میافزاید كه این تصمیم را ناگهانی نگرفته، بلكه این امر زاییدۀ اندیشۀ سالهای متمادی و طولانی بوده است. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
همچنین آمده است كه ابونصر هبةالله بن موسی المؤید فی الدین، داعی الدعاة فاطمیان مصر، به ثمال بن صالح، فرماندار حلب و معرة النعمان نامهای نوشت و از او خواست كه مال كافی برای تهیۀ همۀ وسایل زندگانی، از جمله لذیذترین خوراكها، در اختیار ابوالعلاء بگذارد، اما وی نپذیرفت. | همچنین آمده است كه ابونصر هبةالله بن موسی المؤید فی الدین، داعی الدعاة فاطمیان مصر، به ثمال بن صالح، فرماندار حلب و معرة النعمان نامهای نوشت و از او خواست كه مال كافی برای تهیۀ همۀ وسایل زندگانی، از جمله لذیذترین خوراكها، در اختیار ابوالعلاء بگذارد، اما وی نپذیرفت. | ||
ابوالعلاء از معدود شاعرانی است كه در مدح و ستایش صاحبان مال و جاه | ابوالعلاء از معدود شاعرانی است كه در مدح و ستایش صاحبان مال و جاه ـ جز برای دو سه تن، آن هم در شعرهای دوران جوانیش ـ شعر نسروده است. وی در مقدمۀ دیوانش «سقط الزند» صریحاً میگوید كه هرگز سرودههای خود را به گوش رئیسان نرسانده و در طلب پاداش، مدح كسی را نگفته است، نوشتهاند كه علی بن جعفر بن فلاح (فلاحی)، وزیر خلیفۀ فاطمی الحاكم بامرالله (خلافت ۳۸۶-۴۱۱ ق / ۹۹۶-۱۰۲۰ م)، به عزیزالدوله ابوشجاع فاتك بن عبدالله (د ۴۱۳ ق) فرماندار حلب از سوی الحاكم، نامهای نوشت و از او خواست كه ابوالعلاء را به مصر ببرد تا در آنجا برای او «دارالعلمی» بنا كند و خراج معرة النعمان را در اختیار او نهد. عزیزالدوله به معرة النعمان رفت و با ابوالعلاء دیدار كرد و آن پیشنهاد را با وی در میان نهاد. ابوالعلاء از او مهلت خواست و نامهای برای فلاحی فرستاد و از پذیرفتن پیشنهاد وی عذر خواست. عزیزالدوله خود ابوالعلاء را محترم میداشت و از او خواسته بود كه برایش كتابهایی تصنیف كند. ابوالعلاء، كتاب الصاهل و الشاحج و كتاب القائف را به نام وی املا كرد كه كتاب دوم با مرگ عزیزالدوله ناتمام ماند. | ||
در بیشتر منابع از استعدادهای ویژۀ ابوالعلاء سخن رفته است. در یك جا گفتۀ ابوالحسن مصیصی شاعر نقل میشود كه در معرة النعمان یكی از شگفتیهای روزگار را دیده و آن شاعری نابینا بوده است كه شطرنج و نردبازی میكرده و در هر فنی از جدّ و هزل سخن میگفته و خدا را سپاس میگزارده كه وی را نابینا كرده و از دیدن بدخویان نفرتانگیز آسوده ساخته است. | در بیشتر منابع از استعدادهای ویژۀ ابوالعلاء سخن رفته است. در یك جا گفتۀ ابوالحسن مصیصی شاعر نقل میشود كه در معرة النعمان یكی از شگفتیهای روزگار را دیده و آن شاعری نابینا بوده است كه شطرنج و نردبازی میكرده و در هر فنی از جدّ و هزل سخن میگفته و خدا را سپاس میگزارده كه وی را نابینا كرده و از دیدن بدخویان نفرتانگیز آسوده ساخته است. | ||
خط ۱۷۶: | خط ۱۷۶: | ||
==جهانبینی== | ==جهانبینی== | ||
معری بیگمان یکی از برجستهترین شاعران اندیشمند یا اندیشمندان شاعر در تاریخ ادبیات جهان است. اما پیش از هرچیز باید به یاد داشت که وی نخست یک شاعر است، نه یک فیلسوف. او اندیشمند است، ولی اندیشهاش از نظم و پیگیری منطقی اندیشههای فیلسوفان به دور است، حتی میتوان گفت که وی از چنین نظمی بیزار است. راهنمای اندیشۀ او احساس اوست: احساس او از خودش، از این جهان، از آن جهان، از آدمیان و از تاریخ، رفتار و کردار، پندارها و باورها، ایمان و عشق آدمیان و از همۀ آنچه آدمیان خود را بدان آدمی میدانند. ابوالعلاء هنرمند است. هنر او شعر است. شعر او همۀ وجود اوست. واژههای شعری، قالبهایی است که او همۀ وجود عاطفی و عقلی خود را در آنها ریخته و در این قالبها تندیسهایی بیمانند، تقلیدناپذیر و ماندگار آفریده است. شعر ابوالعلاء | معری بیگمان یکی از برجستهترین شاعران اندیشمند یا اندیشمندان شاعر در تاریخ ادبیات جهان است. اما پیش از هرچیز باید به یاد داشت که وی نخست یک شاعر است، نه یک فیلسوف. او اندیشمند است، ولی اندیشهاش از نظم و پیگیری منطقی اندیشههای فیلسوفان به دور است، حتی میتوان گفت که وی از چنین نظمی بیزار است. راهنمای اندیشۀ او احساس اوست: احساس او از خودش، از این جهان، از آن جهان، از آدمیان و از تاریخ، رفتار و کردار، پندارها و باورها، ایمان و عشق آدمیان و از همۀ آنچه آدمیان خود را بدان آدمی میدانند. ابوالعلاء هنرمند است. هنر او شعر است. شعر او همۀ وجود اوست. واژههای شعری، قالبهایی است که او همۀ وجود عاطفی و عقلی خود را در آنها ریخته و در این قالبها تندیسهایی بیمانند، تقلیدناپذیر و ماندگار آفریده است. شعر ابوالعلاء ـ در زمانی نزدیک به ۶۰ سال ـ آیینۀ تمامنمای جهان پیرامونی او و جهان درونی اوست؛ شعرهای او واکنشهای اوست، همچون واکنشهای هر شاعر خلاقی در برابر جهان بیرونی و درونیش. | ||
برجستهترین نشانۀ شخصیت معنوی معری را، باید در تسلط عقل او بر همۀ وجودش جستوجو کرد، حتی احساس او نیز که بدان اشاره شد، گویی از صافی عقل او میگذرد و به بیان میآید. واژۀ عقل نزد ابوالعلاء مرادف با اندیشه است. از سوی دیگر، ویژگی عقل او در شکاکیت آن است، چنانکه خودش میگوید: یقینی وجود ندارد. بیشینه کوشش من این است که گمان ببرم و حدس بزنم. | برجستهترین نشانۀ شخصیت معنوی معری را، باید در تسلط عقل او بر همۀ وجودش جستوجو کرد، حتی احساس او نیز که بدان اشاره شد، گویی از صافی عقل او میگذرد و به بیان میآید. واژۀ عقل نزد ابوالعلاء مرادف با اندیشه است. از سوی دیگر، ویژگی عقل او در شکاکیت آن است، چنانکه خودش میگوید: یقینی وجود ندارد. بیشینه کوشش من این است که گمان ببرم و حدس بزنم. |