۱۴۴٬۹۴۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'دائرهالمعارف بزرگ اسلامی' به 'دائرةالمعارف بزرگ اسلامی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به '') |
||
| (۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
| فرزندان = | | فرزندان = | ||
| خویشاوندان = | | خویشاوندان = | ||
| دین = اسلام؛ | | دین = اسلام؛ | ||
| مذهب = اهلسنت؛ | | مذهب = اهلسنت؛ | ||
| پیشه = شاعر؛ | | پیشه = شاعر؛ | ||
| منصب = | | منصب = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
| خط ۳۴: | خط ۳۲: | ||
| | شاگردان = | ||
| اجازه اجتهاد از = | | اجازه اجتهاد از = | ||
| درجه علمی = شاعر؛ | | درجه علمی = شاعر؛ | ||
| خط ۴۶: | خط ۴۴: | ||
| کد مؤلف = AUTHORCODE103187AUTHORCODE | | کد مؤلف = AUTHORCODE103187AUTHORCODE | ||
}} | }} | ||
''' اَبونُخَیْله، یَعْمُر بن حَزن بن زائده حِمّانی، '''ملقب به راجز | ''' اَبونُخَیْله، یَعْمُر بن حَزن بن زائده حِمّانی، '''ملقب به راجز(مق ح 147 ق / 764 م)، شاعر عصر اموی و اوایل دورۀ عباسی. | ||
==نام، کنیه== | ==نام، کنیه== | ||
| خط ۶۲: | خط ۶۰: | ||
نسب او به سعد بن زید مناه بن تمیم میرسید و شهرت سعدی او از همین جاست؛ اما برخی از منابع نسب او را مشکوک و مطعون خواندهاند. حتی در روایتی، [[فرزدق]] او را به تحقیر، دَعی (کسی که در نسب خود متهم باشد) خوانده است. | نسب او به سعد بن زید مناه بن تمیم میرسید و شهرت سعدی او از همین جاست؛ اما برخی از منابع نسب او را مشکوک و مطعون خواندهاند. حتی در روایتی، [[فرزدق]] او را به تحقیر، دَعی (کسی که در نسب خود متهم باشد) خوانده است. | ||
از این روی، برخی احتمال دادهاند که شاعر خود شجرهنامهای ساختگی برای خویش فراهم آورده بود تا خود را از نژادگان عرب جلوه دهد . | از این روی، برخی احتمال دادهاند که شاعر خود شجرهنامهای ساختگی برای خویش فراهم آورده بود تا خود را از نژادگان عرب جلوه دهد. | ||
| خط ۶۸: | خط ۶۶: | ||
==زیستگاه، ولادت== | ==زیستگاه، ولادت== | ||
زادگاه ابونخیله ظاهراً بصره بوده، اما تاریخ ولادتش دانسته نیست. چنانکه گفتهاند در جوانی، به سبب نافرمانی، از سوی پدر رانده شد و در طلب روزی به شام رفت و دست کم تا مرگ پدر در آنجا ماند. چندی نیز بادیه اقامت گزید و نزد بدویان شعرو ادب | زادگاه ابونخیله ظاهراً بصره بوده، اما تاریخ ولادتش دانسته نیست. چنانکه گفتهاند در جوانی، به سبب نافرمانی، از سوی پدر رانده شد و در طلب روزی به شام رفت و دست کم تا مرگ پدر در آنجا ماند. چندی نیز بادیه اقامت گزید و نزد بدویان شعرو ادب آموختو ظاهراً در همین دوره آوازهای یافت وارجوزهها و قصیدههایش زبانزد همگان شد. | ||
| خط ۷۵: | خط ۷۳: | ||
سپس به بارگاه مَسلَمه بن عبدالملک (د 120 ق / 738 م)، سردار مشهور اموی، در دمشق راه یافت و نزد او به منزلتی رسید. | سپس به بارگاه مَسلَمه بن عبدالملک (د 120 ق / 738 م)، سردار مشهور اموی، در دمشق راه یافت و نزد او به منزلتی رسید. | ||
روایتی که از قول ابونخیله دربارۀ چگونگی ورود او به دربار مسلمه نقل شده، برخی خصوصیات اخلاقی وی را آشکار میسازد. در این روایت | روایتی که از قول ابونخیله دربارۀ چگونگی ورود او به دربار مسلمه نقل شده، برخی خصوصیات اخلاقی وی را آشکار میسازد. در این روایت ـ که به اعترافی صادقانه میماند و به همین سبب میتوان آن را در خور اعتماد پنداشت ـ چنین آمده که شاعر در حضور مسلمه پس از مدح وی، خود را بهترین رجزسرای عرب معرفی کرده، اما چون ناگهان خود را ازخواندن رجزی ازخویش ناتوان دیده است، ارجوزهای از رؤبه بن عَجّاج که به یاد داشته، برخوانده و چون مسلمه، برخلاف گمان وی، متوجه سرقت ادبی او شده، با سرافکندگی از مجلس وی بیرون رفته، اما بعداً با سرودن مدحها و رجزهای فراوان باز مورد توجه و لطف او قرار گرفته است. علاقۀ مسلمه به ابونخیله زمینهای فراهم آورد تا شاعر به دربار ولید بن عبدالملک (حک 86-96 ق) راه یابد. | ||
چون مسلمه درگذشت، ابونخیله به بارگاه هشام بن عبدالملک (حک 105-125 ق) رفت و به مدح او پرداخت. وی در روایتی چگونگی ورود خود به بارگاه هشام را نیز شرح داده است. در این روایت | چون مسلمه درگذشت، ابونخیله به بارگاه هشام بن عبدالملک (حک 105-125 ق) رفت و به مدح او پرداخت. وی در روایتی چگونگی ورود خود به بارگاه هشام را نیز شرح داده است. در این روایت ـ که آن هم با توجه به مضمونش در خور اعتماد مینماید ـ البته از سرقت ادبی و لافزنی شاعر در برابر خلیفه خبری نیست، اما زیرکی و دوراندیشی شاعر در آن آشکار است. چه وی با هشیاری نخست میکوشد از روحیات خلیفه آگاه گردد و آنگاه که او را مدح میگوید، در عین چشم دوختن به صلههای وی، خود را بلندنظر و بینیاز جلوه میدهد و از این راه، همدل خلیفه را به دست میآورد و هم صلههای گران میستاند. | ||
ممدوح بعدی شاعر ولید بن یزید (حک 125-126 ق)، ولیعهد و جانشین هشام بود که به گفتۀ ابن معتز، شاعر را سخت دوست میداشت و هنر شاعری را نیز از او فرا گرفته بود. | ممدوح بعدی شاعر ولید بن یزید (حک 125-126 ق)، ولیعهد و جانشین هشام بود که به گفتۀ ابن معتز، شاعر را سخت دوست میداشت و هنر شاعری را نیز از او فرا گرفته بود. | ||
به روایت ابن معتز | به روایت ابن معتز ـ اگر روایت ساختگی نباشد ـ صلهها و پاداشهای ولید به ابونخیله چندان بوده که از این شاعر آزمند بخیل، مردی گشادهدست ساخته بود. | ||
از روابط ابونخیله با دیگر خلفای اموی خبری در دست نیست، همین قدر میدانیم که او تا پایان خلافت امویان در خدمت آنان بوده و علاوه برخلفا تنی چند از امیران و بزرگان آن دولت، از قبیل عمر بن هبیره، مهاجر بن عبدالله کلابی و جنید بن عبدالرحمن مُرّی، را مدح گفته است. | از روابط ابونخیله با دیگر خلفای اموی خبری در دست نیست، همین قدر میدانیم که او تا پایان خلافت امویان در خدمت آنان بوده و علاوه برخلفا تنی چند از امیران و بزرگان آن دولت، از قبیل عمر بن هبیره، مهاجر بن عبدالله کلابی و جنید بن عبدالرحمن مُرّی، را مدح گفته است. | ||
| خط ۱۰۴: | خط ۱۰۲: | ||
==قتل شاعر== | ==قتل شاعر== | ||
چنانکه [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج]] اشاره کرده، ابونخیله سرانجام جان بر سر آزمندی خود نهاد . | چنانکه [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج]] اشاره کرده، ابونخیله سرانجام جان بر سر آزمندی خود نهاد. | ||
چگونگی قتل سهمناک او را [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذری]] و [[طبری، محمد بن جریر بن یزید|طبری]] و [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج]] نقل کردهاند، به روایت آنان، چون منصور خلیفۀ عباسی خواست برای پسر خود مهدی بیعت گیرد و عیسی بن موسی را از ولایت عهدی عزل کند، شاعر که به اعتراف خود مدتی بیهوده کوشیده بود تا به دربار منصور راه یابد، اشعاری در ستایش مهدی و تأیید عزل عیسی سرود و در مجلسی که خلیفه و همۀ بزرگان دربار حضور داشتند، برخواند، گویند عیسی بن موسی که در آن مجلس حضور داشت، کینۀ او را به دل گرفت و یکی از غلامان خویش را به قتل اوگماشت. شاعر راهی خراسان شد و این غلام در راه ری بر وی دست یافت، سر از تنش جدا کرد، پوست صورتش را برکند و پیکرش را طعمۀ کرکسان ساخت. | چگونگی قتل سهمناک او را [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذری]] و [[طبری، محمد بن جریر بن یزید|طبری]] و [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج]] نقل کردهاند، به روایت آنان، چون منصور خلیفۀ عباسی خواست برای پسر خود مهدی بیعت گیرد و عیسی بن موسی را از ولایت عهدی عزل کند، شاعر که به اعتراف خود مدتی بیهوده کوشیده بود تا به دربار منصور راه یابد، اشعاری در ستایش مهدی و تأیید عزل عیسی سرود و در مجلسی که خلیفه و همۀ بزرگان دربار حضور داشتند، برخواند، گویند عیسی بن موسی که در آن مجلس حضور داشت، کینۀ او را به دل گرفت و یکی از غلامان خویش را به قتل اوگماشت. شاعر راهی خراسان شد و این غلام در راه ری بر وی دست یافت، سر از تنش جدا کرد، پوست صورتش را برکند و پیکرش را طعمۀ کرکسان ساخت. | ||
چند نکتۀ مورد اختلاف در این ماجرا دیده میشود که درخور تأمل است: نخست اینکه به درستی روشن نیست که آیا شاعر اشعار مزبور را به ابتکار خود و از روی فرصتطلبی سروده و در حضور خلیفه و درباریان برخوانده، یا به دستور منصور و اطرافیانش. دیگر آنکه در روایتی، منصور بیدرنگ به شاعر صلهای درخور میدهد و در روایتی دیگر، او را برای دریافت صله به ری میفرستد؛ اما در خبری دیگر، شاعر خود از بیم جان به سوی خراسان میگریزد، بهویژه که پس از مجلس مزبور یکی از درباریان به شاعر هشدار میدهد که ممکن است خطر در کمین او نشسته باشد. کشته شدن شاعر را نیز برخی پس از بازگشت وی از ری نوشتهاند . | چند نکتۀ مورد اختلاف در این ماجرا دیده میشود که درخور تأمل است: نخست اینکه به درستی روشن نیست که آیا شاعر اشعار مزبور را به ابتکار خود و از روی فرصتطلبی سروده و در حضور خلیفه و درباریان برخوانده، یا به دستور منصور و اطرافیانش. دیگر آنکه در روایتی، منصور بیدرنگ به شاعر صلهای درخور میدهد و در روایتی دیگر، او را برای دریافت صله به ری میفرستد؛ اما در خبری دیگر، شاعر خود از بیم جان به سوی خراسان میگریزد، بهویژه که پس از مجلس مزبور یکی از درباریان به شاعر هشدار میدهد که ممکن است خطر در کمین او نشسته باشد. کشته شدن شاعر را نیز برخی پس از بازگشت وی از ری نوشتهاند. | ||
با توجه به این نشانهها و اوضاع سیاسی آن زمان، میتوان پنداشت که ابونخیله بیش از آنکه قربانی هوسها و طمعورزیهای خود شده باشد، بازیچۀ دسیسهها و زدوبندهای سیاسی حاکمان جدید شده است و ماجرای عزل عیسی و مدیحهسرایی شاعر و سپس انتقامجویی ولیعهد معزول از او نیز چه بسا جلوه یا روایتی ساده شده از واقعیتی پیچیدهتر، یعنی چگونگی جابهجایی قدرت در زمان منصور، باشد. قتل شاعر که دست کم برخی رقیبانش را از گزند هجوهای او آسوده ساخت، قاعدتاً در اواسط خلافت منصور روی داده است. طبری این ماجرا را در ذیل حوادث 147 ق نقل کرده است، اما پلا تاریخ آن را اندکی پس از 136 ق، یعنی آغاز خلافت منصور، دانسته است . | با توجه به این نشانهها و اوضاع سیاسی آن زمان، میتوان پنداشت که ابونخیله بیش از آنکه قربانی هوسها و طمعورزیهای خود شده باشد، بازیچۀ دسیسهها و زدوبندهای سیاسی حاکمان جدید شده است و ماجرای عزل عیسی و مدیحهسرایی شاعر و سپس انتقامجویی ولیعهد معزول از او نیز چه بسا جلوه یا روایتی ساده شده از واقعیتی پیچیدهتر، یعنی چگونگی جابهجایی قدرت در زمان منصور، باشد. قتل شاعر که دست کم برخی رقیبانش را از گزند هجوهای او آسوده ساخت، قاعدتاً در اواسط خلافت منصور روی داده است. طبری این ماجرا را در ذیل حوادث 147 ق نقل کرده است، اما پلا تاریخ آن را اندکی پس از 136 ق، یعنی آغاز خلافت منصور، دانسته است. | ||
| خط ۱۲۸: | خط ۱۲۶: | ||
==شاعر رجزپرداز== | ==شاعر رجزپرداز== | ||
با آنکه سرودههای ابونخیله فراوان بوده و تا چند سده پس از مرگ وی حتی در اندلس رواج داشته، آنچه امروز از اشعار او در دست است، از حدود 200 بیت فراتر نمیرود. غالب این سرودهها در مدح و هجو و رثاست و | با آنکه سرودههای ابونخیله فراوان بوده و تا چند سده پس از مرگ وی حتی در اندلس رواج داشته، آنچه امروز از اشعار او در دست است، از حدود 200 بیت فراتر نمیرود. غالب این سرودهها در مدح و هجو و رثاست و پارهایاشعار وصفی و نخجیرگانی (طردیات) نیز در آنها دیده میشود. جز چند قصیده، بقیۀ اشعار موجود او ارجوزه است و این بیگمان دربارۀ مجموعۀ سرودههای او نیز صادق بوده است. چه از همان آغاز او را در زمرۀ شاعران رجزپرداز آوردهاند و شمار قصیدههای او را اندک نوشتهاند. | ||
لقب راجز را نیز به همین سبب به وی دادهاند. سادگی و روانی اشعار او البته مانع از آن نیست که گاه وجود واژگان و تعابیر بدوی، فهم سرودههای او را دشوار سازد . | لقب راجز را نیز به همین سبب به وی دادهاند. سادگی و روانی اشعار او البته مانع از آن نیست که گاه وجود واژگان و تعابیر بدوی، فهم سرودههای او را دشوار سازد. | ||
به روایتی، ابونخیله با عجاج، رجزسرای معروف، رقابتهایی داشته و هجویاتی نیز میان آنان ردو بدل میشده است، اما با توجه به تاریخ وفات عجاج (ح 90 ق)، صحت این روایت بعید مینماید. رؤیه پسر همین عجاج است که ابونخیله برخی از اشعارش را به نام خود بر خوانده است. جز آنچه پیشتر از قول خود ابونخیله نقل شد، ماجرای معروف دیگری را نیز منابع در این باره نقل کردهاند. | به روایتی، ابونخیله با عجاج، رجزسرای معروف، رقابتهایی داشته و هجویاتی نیز میان آنان ردو بدل میشده است، اما با توجه به تاریخ وفات عجاج (ح 90 ق)، صحت این روایت بعید مینماید. رؤیه پسر همین عجاج است که ابونخیله برخی از اشعارش را به نام خود بر خوانده است. جز آنچه پیشتر از قول خود ابونخیله نقل شد، ماجرای معروف دیگری را نیز منابع در این باره نقل کردهاند. | ||
| خط ۱۶۰: | خط ۱۵۸: | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی شده2 آذر 1402]] | [[رده:مقالات بازبینی شده2 آذر 1402]] | ||
[[رده:شاعران]] | |||