۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنع' به 'ابن ع') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
او از يك سو مفسر قرآن است و از سوى ديگر محدّث. از آن جهت كه مفسر است، از چند استثناء كه بگذريم، بر روى هم گواهى گواهانى كه خطیب بغدادى نقل مىكند، بيشتر ستايشآميز است. در درجۀ اول سخن معروف شافعى است كه گفته است: همۀ مردم وامدار سه كساند، مقاتل در تفسير و... (همگان در تفسير ريزهخوار نعمت مقاتل بن سليمان هستند.) از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] كه در قضاوتهاى خود همواره سخت محتاط بود دربارۀ مقاتل پرسيدهاند در جواب گفته است: «او کتابهايى نوشته است كه دربارۀ آنها چون و چرا كردهاند، ولى به عقيدۀ من تا اندازهاى از علم قرآن آگاه بوده است.» ابن مبارک (متوفى 180) هم كه حنفى متمايل به تصوف بوده است، گفته: «چه عالى مىبود تفسير مقاتل اگر خودش هم مرد ثقهاى بود.» ابن مبارک در اين عبارت دو انتقادى را كه از مقاتل مفسر كردهاند خلاصه مىكند، از يك سو او را سرزنش میكردند كه با مسيحيان و يهوديان مشورت مىكند و اظهارنظرهاى آنها را در زمينۀ تفسير مىپذيرد. و از سوى ديگر مىگفتند او از تفسيرهاى اسلاف خود، غير مستقيم (بلا سماع) و بدون ذكر اسناد، اقتباس مىكند. | او از يك سو مفسر قرآن است و از سوى ديگر محدّث. از آن جهت كه مفسر است، از چند استثناء كه بگذريم، بر روى هم گواهى گواهانى كه خطیب بغدادى نقل مىكند، بيشتر ستايشآميز است. در درجۀ اول سخن معروف شافعى است كه گفته است: همۀ مردم وامدار سه كساند، مقاتل در تفسير و... (همگان در تفسير ريزهخوار نعمت مقاتل بن سليمان هستند.) از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] كه در قضاوتهاى خود همواره سخت محتاط بود دربارۀ مقاتل پرسيدهاند در جواب گفته است: «او کتابهايى نوشته است كه دربارۀ آنها چون و چرا كردهاند، ولى به عقيدۀ من تا اندازهاى از علم قرآن آگاه بوده است.» ابن مبارک (متوفى 180) هم كه حنفى متمايل به تصوف بوده است، گفته: «چه عالى مىبود تفسير مقاتل اگر خودش هم مرد ثقهاى بود.» ابن مبارک در اين عبارت دو انتقادى را كه از مقاتل مفسر كردهاند خلاصه مىكند، از يك سو او را سرزنش میكردند كه با مسيحيان و يهوديان مشورت مىكند و اظهارنظرهاى آنها را در زمينۀ تفسير مىپذيرد. و از سوى ديگر مىگفتند او از تفسيرهاى اسلاف خود، غير مستقيم (بلا سماع) و بدون ذكر اسناد، اقتباس مىكند. | ||
مفسران بعدى از اين بابت كمتر متوقع بودند و به همين سبب است كه مثلاًثعلبى (متوفى 427 ه) و [[بغوی، حسین بن مسعود|بغوى]] (متوفى 510) هيچ ترديدى روا نمىدارند، در اينكه مقاتل را در زمرۀ ثقات در تفسير و در كنار [[ | مفسران بعدى از اين بابت كمتر متوقع بودند و به همين سبب است كه مثلاًثعلبى (متوفى 427 ه) و [[بغوی، حسین بن مسعود|بغوى]] (متوفى 510) هيچ ترديدى روا نمىدارند، در اينكه مقاتل را در زمرۀ ثقات در تفسير و در كنار [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] و قتاده و مجاهد و حسن بصرى به شمار آورند. از همه پرمعنىتر روش ملطى (متوفى 377) است كه بخش بزرگى از كتاب «تفسير المتشابه» مقاتل را در تنبيه خود نقل كرده است. برخى ديگر نيز مانند قشيرى و خرگوشى يا كراميان، غالباً بىهيچ پردهپوشى سخنان او را در آثار خود آوردهاند. | ||
=== جایگاه حدیثی مقاتل نزد عالمان اهل سنت === | === جایگاه حدیثی مقاتل نزد عالمان اهل سنت === | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
دیدگاه [[معرفت، محمدهادی|آیتالله معرفت]] | دیدگاه [[معرفت، محمدهادی|آیتالله معرفت]] | ||
[[معرفت، محمدهادی|آيتاللّه معرفت]] در كتاب تفسير و مفسران جلد 1 ص 260، او را به عنوان طريق هفتم تفسير [[ | [[معرفت، محمدهادی|آيتاللّه معرفت]] در كتاب تفسير و مفسران جلد 1 ص 260، او را به عنوان طريق هفتم تفسير [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] ذكر كرده و مىنويسد: | ||
ابن خلكان مىگويد: «مقاتل از مجاهد بن جبر و عطاء بن ابى رباح و ضحاك و ديگران تفسير آموخت و از دانشمندان عالىقدر بود.» وى ادامه مىدهد كه: تفسير او از همان ابتدا مورد توجه بود و نظر دانشمندان را به خود جلب نمود. جز آنكه تهمتهايى به او زدند كه از آنها به دور است. | ابن خلكان مىگويد: «مقاتل از مجاهد بن جبر و عطاء بن ابى رباح و ضحاك و ديگران تفسير آموخت و از دانشمندان عالىقدر بود.» وى ادامه مىدهد كه: تفسير او از همان ابتدا مورد توجه بود و نظر دانشمندان را به خود جلب نمود. جز آنكه تهمتهايى به او زدند كه از آنها به دور است. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
يحيى بن شبل مىگويد: عباد بن كثير به من گفت: چه چيزى تو را از مراجعه به مقاتل بازمىدارد؟ گفتم:مردم او را نمىپسندند. گفت: تو از مراجعه به او كراهت نداشته باش، زيرا او در ميان بازماندگان، داناترين فرد به كتاب خداست. مقاتل بن حيان در پاسخ اين سؤال كه تو داناترى يا مقاتل بن سليمان؟ مىگويد: من دانش مقاتل بن سليمان را در مقايسه با دانش ديگران، اقيانوسى يافتم در برابر درياها. | يحيى بن شبل مىگويد: عباد بن كثير به من گفت: چه چيزى تو را از مراجعه به مقاتل بازمىدارد؟ گفتم:مردم او را نمىپسندند. گفت: تو از مراجعه به او كراهت نداشته باش، زيرا او در ميان بازماندگان، داناترين فرد به كتاب خداست. مقاتل بن حيان در پاسخ اين سؤال كه تو داناترى يا مقاتل بن سليمان؟ مىگويد: من دانش مقاتل بن سليمان را در مقايسه با دانش ديگران، اقيانوسى يافتم در برابر درياها. | ||
او انسانى صريح اللهجه بود و دانشى فراوان و انديشهاى ژرف داشت. سخت پايبند عقايد خويش بود و بالاتر آنكه به مكتب اهلبيت تمايل داشت و شيوهاى را كه مشايخ پيشين او كه پرورش يافتگان مكتب [[ | او انسانى صريح اللهجه بود و دانشى فراوان و انديشهاى ژرف داشت. سخت پايبند عقايد خويش بود و بالاتر آنكه به مكتب اهلبيت تمايل داشت و شيوهاى را كه مشايخ پيشين او كه پرورش يافتگان مكتب [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] بودند، دنبال مىكرد، كارى كه او را در تيررس اتهامات افراد كممايه و بىخرد قرار داد كه نظير او هم فراوان است. | ||
دكتر شحاته پس از نقل نظر شخصيتهاى مختلف دربارۀ مقاتل به اين نتيجه مىرسد كه شخصيت و علم مقاتل مورد ستايش و مدح اغلب آنان بوده است ولى روايت او را تكذيب كردهاند بنابراین تهمت كذّاب و وضّاع بودن او به روايتش برمىگردد، بهمين جهت مىگويد در محصول فكرى مقاتل كه بخش عقلى تفسير اوست ايراد عمدهاى نيست و آن نيز اولين محصول تفسير عقلى است، اما در جايى كه روايت نقل نموده، سند روايتش را بايد جستجو كرد، اگر سند مورد پسند، بود مىپذيريم و اگر سند، اشكال داشت و ضعيف بود آن را نخواهيم پذيرفت، به اين ترتيب مقاتل را از تهمت كذّاب و وضّاع بودن مبرا مىنمايد. در تهمتهاى فكرى كه تشبيه در ذات و صفات، يكى از آنهاست در باب چهارم جلد 5 صفحه 75 به بعد، با عنوان مقاتل و علم كلام بحث مفصلى در مورد «مقاتل و الذات»، «مقاتل و الصفات»، مطرح مىنمايد و سرانجام با بررسى آيات مختلف در مورد، وجه الله، يد الله و عين الله، اين تهمت را از وى مىزدايد. دربارۀ تجسيم نيز در همان باب در فصل سوم تحت عنوان، «التجسيم عند مقاتل»، بحث را پى گرفته با بررسى آيات «عرش»، «استواء» و «كرسى»، اين تهمت را نيز از او دور مىنمايد. | دكتر شحاته پس از نقل نظر شخصيتهاى مختلف دربارۀ مقاتل به اين نتيجه مىرسد كه شخصيت و علم مقاتل مورد ستايش و مدح اغلب آنان بوده است ولى روايت او را تكذيب كردهاند بنابراین تهمت كذّاب و وضّاع بودن او به روايتش برمىگردد، بهمين جهت مىگويد در محصول فكرى مقاتل كه بخش عقلى تفسير اوست ايراد عمدهاى نيست و آن نيز اولين محصول تفسير عقلى است، اما در جايى كه روايت نقل نموده، سند روايتش را بايد جستجو كرد، اگر سند مورد پسند، بود مىپذيريم و اگر سند، اشكال داشت و ضعيف بود آن را نخواهيم پذيرفت، به اين ترتيب مقاتل را از تهمت كذّاب و وضّاع بودن مبرا مىنمايد. در تهمتهاى فكرى كه تشبيه در ذات و صفات، يكى از آنهاست در باب چهارم جلد 5 صفحه 75 به بعد، با عنوان مقاتل و علم كلام بحث مفصلى در مورد «مقاتل و الذات»، «مقاتل و الصفات»، مطرح مىنمايد و سرانجام با بررسى آيات مختلف در مورد، وجه الله، يد الله و عين الله، اين تهمت را از وى مىزدايد. دربارۀ تجسيم نيز در همان باب در فصل سوم تحت عنوان، «التجسيم عند مقاتل»، بحث را پى گرفته با بررسى آيات «عرش»، «استواء» و «كرسى»، اين تهمت را نيز از او دور مىنمايد. |