پرش به محتوا

ابونزار، حسن بن صافی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'گـ' به 'گ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۷: خط ۹۷:
   
   


==ملک النحاه==
==ملک النحاة==
 
با اینکه ابونزار لقب ملک النحاه به خود داده بود و اصرار تمام داشت که همه او را به این لقب بخوانند، نیز با آنکه عمادالدین فضایل و مراتب دانش او را ستوده و حتی گاه به آراء و اقوالش نیز استناد شده، اما او در واقع نکتۀ تازه‌ای نیاورده است. 
 
لقب ملک النحاتی او نیز سخت مورد استهزای ابن منیر قرار گرفته.


با اینکه ابونزار لقب ملک النحاه به خود داده بود و اصرار تمام داشت که همه او را به این لقب بخوانند، نیز با آنکه عمادالدین فضایل و مراتب دانش او را ستوده و حتی گاه به آراء و اقوالش نیز استناد شده، اما او در واقع نکتۀ تازه‌ای نیاورده است.
لقب ملک النحاتی او نیز سخت مورد استهزای ابن منیر قرار گرفته.
همچنین ملاحظه می‌کنیم که در سده‌های اخیر هم از اعتباری برخوردار نشده و هیچ گاه به عنوان عالمی صاحب نظر و مبرّز شهرت نیافته است.  
همچنین ملاحظه می‌کنیم که در سده‌های اخیر هم از اعتباری برخوردار نشده و هیچ گاه به عنوان عالمی صاحب نظر و مبرّز شهرت نیافته است.  




خط ۱۱۶: خط ۱۱۹:


دانش و آگاهی بسیار ابونزار و نیز تکریم بزرگان از او، روزبه‌روز بر غرور وی می‌افزود، تا آنجا که بزرگانی چون سیبویه و ابن جنی را در مقایسۀ با خود به هیچ می‌انگاشت و از علما بالحنی تحقیرآمیز یاد.
دانش و آگاهی بسیار ابونزار و نیز تکریم بزرگان از او، روزبه‌روز بر غرور وی می‌افزود، تا آنجا که بزرگانی چون سیبویه و ابن جنی را در مقایسۀ با خود به هیچ می‌انگاشت و از علما بالحنی تحقیرآمیز یاد.
این خصلت وی حتی گاه در رفتار او با امرا نیز بروز می‌کرد، چنانکه هر جا وارد می‌شد، خود را امیر می‌نامید و حتی هنگام دیدار با امیر غزنه، خود را ملکی هم رتبۀ وی خواند.
این خصلت وی حتی گاه در رفتار او با امرا نیز بروز می‌کرد، چنانکه هر جا وارد می‌شد، خود را امیر می‌نامید و حتی هنگام دیدار با امیر غزنه، خود را ملکی هم رتبۀ وی خواند.
نسبت به خلعت وصله‌های امیران نیز سخت بی‌اعتنا بود و بنا به برخی روایات، آن‌ها را به افراد گمنام می‌بخشید و حتی به هنگام خواهش و درخواست لحنی آمرانه داشت.
نسبت به خلعت وصله‌های امیران نیز سخت بی‌اعتنا بود و بنا به برخی روایات، آن‌ها را به افراد گمنام می‌بخشید و حتی به هنگام خواهش و درخواست لحنی آمرانه داشت.




خط ۱۲۹: خط ۱۳۴:
آنچه تا به حال از ابونزار به دست آمده، اثری است با عنوان:  
آنچه تا به حال از ابونزار به دست آمده، اثری است با عنوان:  


1- المسائل العشر المتعبات الی حشر،
1-المسائل العشر المتعبات الی حشر،


این اثر که در حقیقت پاسخ‌های وی به ۱۰ پرسش و اشکال نحوی است و ظاهراً از املائات او بوده، به طور کامل توسط سخاوی در کتاب سفر السعاده و سیوطی در الاشباه و النظائر نقل شده است.
این اثر که در حقیقت پاسخ‌های وی به ۱۰ پرسش و اشکال نحوی است و ظاهراً از املائات او بوده، به طور کامل توسط سخاوی در کتاب سفر السعاده و سیوطی در الاشباه و النظائر نقل شده است.
خط ۱۳۵: خط ۱۴۰:
دیگر آثار او عبارت است از:
دیگر آثار او عبارت است از:


2- الحاوی،
2-الحاوی،


3- العمد و المنتخب،
3-العمد و المنتخب، هر دو اثر در علم نحو؛


4-اسلوب الحق فی تعلیل القراءات العشر و شیء من الشواذ، در علم قرائات؛


هر دو اثر در علم نحو؛
5- المقتصد، در علم تصریف؛


4- اسلوب الحق فی تعلیل القراءات العشر و شیء من الشواذ،
6-التذکره السفریه، که در ۴۰۰ جزوه تألیف شده بود؛


در علم قرائات؛
7- العروض،


5- المقتصد،
8-الحاکم، در فقه شافعی؛


در علم تصریف؛
9-دیوان اشعار، و نیز کتاب‌های مختصری در اصول فقه و اصول دین.


6- التذکره السفریه،
که در ۴۰۰ جزوه تألیف شده بود؛
7- العروض،
8- الحاکم،
در فقه شافعی؛
9- دیوان اشعار،
و نیز کتاب‌های مختصری در اصول فقه و اصول دین.
ابونزار همچنین اثری با عنوان:
ابونزار همچنین اثری با عنوان:


10- المقامات،
10- المقامات، داشته است.
 
داشته است.


وی که مقامات حریری را عاری از لحن و کلمات رکیک نمی‌دانسته و مطالب آن را هزل می‌خوانده، به تشویق یکی از مریدان خویش اقدام به تألیف اثری در این باب می‌کند که حاصل آن ۵ مقامه است. اما او در این کار چندان موفق نبوده است، زیرا عمادالدین کاتب که به تفصیل به ثبت اشعار او پرداخته، تنها به ثبت مقدمه و نیز برخی از ابیاتی که در المقامات آمده، بسنده کرده است<ref>صادقی‌‌‌، مریم، ‌ج6، ص317-315</ref>.
وی که مقامات حریری را عاری از لحن و کلمات رکیک نمی‌دانسته و مطالب آن را هزل می‌خوانده، به تشویق یکی از مریدان خویش اقدام به تألیف اثری در این باب می‌کند که حاصل آن ۵ مقامه است. اما او در این کار چندان موفق نبوده است، زیرا عمادالدین کاتب که به تفصیل به ثبت اشعار او پرداخته، تنها به ثبت مقدمه و نیز برخی از ابیاتی که در المقامات آمده، بسنده کرده است<ref>صادقی‌‌‌، مریم، ‌ج6، ص317-315</ref>.