۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
| کد مؤلف = AUTHORCODE60952AUTHORCODE | | کد مؤلف = AUTHORCODE60952AUTHORCODE | ||
}} | }} | ||
''' اَبونِزار، حسن بن ابی الحسن صافی ''' (۴۸۹- ۵۶۸ ق / ۱۰۹۶- ۱۱۷۳ م)، ادیب و نحوشناس، ملقب به ملک | ''' اَبونِزار، حسن بن ابی الحسن صافی ''' (۴۸۹- ۵۶۸ ق / ۱۰۹۶- ۱۱۷۳ م)، ادیب و نحوشناس، ملقب به ملک النحاة، | ||
دانستههای ما دربارۀ ابونزار برگرفته از نوشتههای دو مورخ معاصر او یعنی | دانستههای ما دربارۀ ابونزار برگرفته از نوشتههای دو مورخ معاصر او یعنی [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] (نقل شفاهی ازخود ابونزار) و [[عمادالدین کاتب اصفهانی]] است. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
وی چنانکه خود گوید، در محلۀ دارالرقیق (غرب بغداد) به دنیا آمد. | وی چنانکه خود گوید، در محلۀ دارالرقیق (غرب بغداد) به دنیا آمد. | ||
پدرش مولای ِحسین ارموی تاجر بود، از همین روی ابونزار از ذکر نام پدر ابا داشت و پیوسته از او با کنیۀ ابوالحسن یاد میکرد. همچنین او خود را ازقبیلۀ بنی مذحج (شاخۀ قحطان) میخواند. | پدرش مولای ِحسین ارموی تاجر بود، از همین روی ابونزار از ذکر نام پدر ابا داشت و پیوسته از او با کنیۀ ابوالحسن یاد میکرد. همچنین او خود را ازقبیلۀ بنی مذحج (شاخۀ قحطان) میخواند. | ||
==تحصیلات، تدریس== | ==تحصیلات، تدریس== | ||
پس از چندی ابونزار به شرق بغداد که محلۀ اعیاننشین بود، منتقل گردید و همانجا تحصیلات خویش را آغاز کرد. نحو را نزد فصیحی که خود از شاگردان عبدالقاهر جرجانی بود، فراگرفت. | پس از چندی ابونزار به شرق بغداد که محلۀ اعیاننشین بود، منتقل گردید و همانجا تحصیلات خویش را آغاز کرد. نحو را نزد فصیحی که خود از شاگردان [[جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمان|عبدالقاهر جرجانی]] بود، فراگرفت. | ||
وی از ابوطالب زینبی حدیث شنید و فقه شافعی را از احمد اشنهی، علم کلام را نزد ابوعبدالله مغربی | وی از ابوطالب زینبی حدیث شنید و فقه شافعی را از احمد اشنهی، علم کلام را نزد [[ابوعبدالله مغربی قیروانی]]، اصول فقه را از ابوالفتح ابن برهان علم خلاف را نزد اسعد میهنی آموخت و پس از تکمیل آموزش خود به تدریس پرداخت. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۸: | ||
ابونزار در ۵۲۰ ق به واسط رفت و در آنجا جلسات درس تشکیل داد و مورد تکریم و احترام اهل دانش قرار گرفت. به این جهت وی از واسط خاطرهای خوش داشت و در اشعارش، بارها از روزگار آسودهای که در آن شهر داشته، با حسرت یاد کرده است. | ابونزار در ۵۲۰ ق به واسط رفت و در آنجا جلسات درس تشکیل داد و مورد تکریم و احترام اهل دانش قرار گرفت. به این جهت وی از واسط خاطرهای خوش داشت و در اشعارش، بارها از روزگار آسودهای که در آن شهر داشته، با حسرت یاد کرده است. | ||
پس از مدتی ابونزار رهسپار سرزمینهای شرقی بلاد اسلامی شد و به شیراز رفت. | پس از مدتی ابونزار رهسپار سرزمینهای شرقی بلاد اسلامی شد و به شیراز رفت. | ||
در ۵۴۱ ق به اصفهان وارد شد و سپس از آنجا به سوی غزنه و از آنجا به کرمان رفت و پس از دیدار از کرمان راهی موصل و شام شد. | در ۵۴۱ ق به اصفهان وارد شد و سپس از آنجا به سوی غزنه و از آنجا به کرمان رفت و پس از دیدار از کرمان راهی موصل و شام شد. | ||
وی مدتی نیز در حلب اقامات گزید و در جامع آنجا به تدریس پرداخت و همانجا بود که ابن ابی جراده در زمرۀ شاگردان او درآمد. | وی مدتی نیز در حلب اقامات گزید و در جامع آنجا به تدریس پرداخت و همانجا بود که ابن ابی جراده در زمرۀ شاگردان او درآمد. | ||
در تمامی این سفرها امرا و بزرگان در بزرگداشت وی میکوشیدند و دانش دوستان به خدمتش میشتافتند. در حقیقت او هنگامی بغداد را پشت سر نهاد که آوازهاش در سرزمینهای مختلف اسلامی پیچیده بود. | در تمامی این سفرها امرا و بزرگان در بزرگداشت وی میکوشیدند و دانش دوستان به خدمتش میشتافتند. در حقیقت او هنگامی بغداد را پشت سر نهاد که آوازهاش در سرزمینهای مختلف اسلامی پیچیده بود. | ||
با اینهمه، گویا در دمشق به شایستگی از او استقبال نشد، زیرا ۳ تن از شعرای وقت یعنی ابن منیر، ابن قیسرانی و شریف واسطی به هجو وی پرداختند. ابن صوفی وزیر مجیرالدین آبق نیز به مدایح او عنایتی نشان نداد. از این رو ابونزار در دمشق نماند و به موصل رفت و در آنجا به مدح جمالالدین محمد بن علی اصفهانی وزیر اتابک زنگی و دیگر بزرگان آن دیار پرداخت. | |||
با اینهمه، گویا در دمشق به شایستگی از او استقبال نشد، زیرا ۳ تن از شعرای وقت یعنی [[ابن منیر، احمد بن محمد|ابن منیر]]، [[ابن قیسرانی، محمد بن طاهر|ابن قیسرانی]] و شریف واسطی به هجو وی پرداختند. ابن صوفی وزیر مجیرالدین آبق نیز به مدایح او عنایتی نشان نداد. از این رو ابونزار در دمشق نماند و به موصل رفت و در آنجا به مدح جمالالدین محمد بن علی اصفهانی وزیر اتابک زنگی و دیگر بزرگان آن دیار پرداخت. | |||
در موصل یک بار به وی پیشنهاد کردند که به دمشق بازگردد، اما او که سخت از دمشق و دمشقیان رنجیده بود، سوگند یاد کرد که تا این ۴ تن زندهاند، به آنجا باز نخواهد گشت. | در موصل یک بار به وی پیشنهاد کردند که به دمشق بازگردد، اما او که سخت از دمشق و دمشقیان رنجیده بود، سوگند یاد کرد که تا این ۴ تن زندهاند، به آنجا باز نخواهد گشت. | ||
بدینسان میتوان پنداشت که ابونزار تا ۵۴۹ ق که تاریخ وفات ابنصوفی، آخرین فرد از آن ۴ تن است، به دمشق بازنگشته است. | بدینسان میتوان پنداشت که ابونزار تا ۵۴۹ ق که تاریخ وفات ابنصوفی، آخرین فرد از آن ۴ تن است، به دمشق بازنگشته است. | ||
وی این بار به پایمردی عمادالدین کاتب اصفهانی که در آن هنگام متصدی دیوان انشای شام بود، توانست به دربار نورالدین زنگی راه یابد و تا پایان عمر از عنایات وی بهرهمند شود. | |||
وی این بار به پایمردی [[عمادالدین کاتب اصفهانی]] که در آن هنگام متصدی دیوان انشای شام بود، توانست به دربار نورالدین زنگی راه یابد و تا پایان عمر از عنایات وی بهرهمند شود. | |||