۱۱۱٬۷۶۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' :' به ':') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
جالب است که میرعباس وقتی به شهر شیراز رسید درشهر به یک سید روحانی برخورد میکند و از او میپرسد که آقا ما یک عالمی در این شهر به نام میر مؤمن داریم آیا شما او را میشناسید؟ | جالب است که میرعباس وقتی به شهر شیراز رسید درشهر به یک سید روحانی برخورد میکند و از او میپرسد که آقا ما یک عالمی در این شهر به نام میر مؤمن داریم آیا شما او را میشناسید؟ | ||
در حالی که آن سید خود میر مؤمن بود ولی به جهت اینکه سالها از منطقه رفته بود و قیافه شان تغییر کرده بود، میر عباس او را نشناخت. ولی میر مؤمن اورا شناخت و گفت شما میر عباس نیستید با تعجب جواب داد : چرا خودم هستم. | در حالی که آن سید خود میر مؤمن بود ولی به جهت اینکه سالها از منطقه رفته بود و قیافه شان تغییر کرده بود، میر عباس او را نشناخت. ولی میر مؤمن اورا شناخت و گفت شما میر عباس نیستید با تعجب جواب داد: چرا خودم هستم. | ||
میر عباس پرسید شما کی هستید؟ گفت من میرمؤمن هستم. | میر عباس پرسید شما کی هستید؟ گفت من میرمؤمن هستم. |