۱۱۱٬۴۸۵
ویرایش
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '| پس از =↵| پیش از =↵}}↵↵↵'''' به '| پس از = | پیش از = }} '''') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در ابتدای اثر، ترجمهای از مؤلف ذکر شده و سپس مستقیما به محتوای مطالب برمیخوریم. نویسنده در این کتاب، مباحث مختلف کلامی را در ابواب متعددی مطرح کرده است. مباحث جلد اول از صفت ایمان و اسلام شروع میشود و با اسم و مسمی خاتمه مییابد و جلد دوم از ذکر اختلاف در نبوات نساء، آغاز و با رد بر قدریه پایان میپذیرد. | در ابتدای اثر، ترجمهای از مؤلف ذکر شده و سپس مستقیما به محتوای مطالب برمیخوریم. نویسنده در این کتاب، مباحث مختلف کلامی را در ابواب متعددی مطرح کرده است. مباحث جلد اول از صفت ایمان و اسلام شروع میشود و با اسم و مسمی خاتمه مییابد و جلد دوم از ذکر اختلاف در نبوات نساء، آغاز و با رد بر قدریه پایان میپذیرد. | ||
نویسنده در بخشی از کتاب، در ابطال سخن کسانی که معتقدند ایمان، تنها معرفت به قلب است یا فقط تصدیق زبانی است یا جمع دو مورد سابق، بدون عمل است، مینویسد: سخن قائلین به اینکه ایمان، تنها شناخت قلبی است و برای تحصیل آن نیازی به اقرار زبانی نیست، با آیه شریفهای که در آن بیان شده، یهود و نصاری پیامبر(ص) را میشناختند، ابطال میشود. آن آیه این است '''... يَجِدُونَهُ مَكتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنجِيلِ... ''' (اعراف: 157). آنان حق را چونان شناخت انسان از فرزندش، میشناختند، ولی بااینحال، کافر و بهاجماع امت، مشرک هستند. | نویسنده در بخشی از کتاب، در ابطال سخن کسانی که معتقدند ایمان، تنها معرفت به قلب است یا فقط تصدیق زبانی است یا جمع دو مورد سابق، بدون عمل است، مینویسد: سخن قائلین به اینکه ایمان، تنها شناخت قلبی است و برای تحصیل آن نیازی به اقرار زبانی نیست، با آیه شریفهای که در آن بیان شده، یهود و نصاری پیامبر(ص) را میشناختند، ابطال میشود. آن آیه این است'''... يَجِدُونَهُ مَكتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنجِيلِ...''' (اعراف: 157). آنان حق را چونان شناخت انسان از فرزندش، میشناختند، ولی بااینحال، کافر و بهاجماع امت، مشرک هستند. | ||
اگر کسی، گفت: ایمان، تصدیق زبانی است و شناخت قلبی و عمل در تحصیل آن شرط نیست، سخن او نیز مردود است؛ زیرا منافقین زمان پیامبر اکرم(ص)، با زبانشان به یگانگی خداوند و رسالت و... اقرار میکردند، ولی ازآنرو که اقرار قلبی نداشتند، بهاجماع امت، نزد خداوند کافرند. اساسا، اقرار به امری که به آن اعتقادی نیست، صرفِ حکایت کردن از یک سخن است، مثل جایی که یک مسلمان از کفر کافران خبر دهد، که در این صورت، گناهی بر وی نوشته نمیشود [زیرا صرفا حکایتگر است و اخبار از یک چیز، غیر از اعتقاد به آن است]. این هم که بخواهیم بگوییم: ایمان، اقرار زبانی و شناخت قلبی بدون عمل جوارحی است، سخنی است اشتباه؛ چون خدای بلندمرتبه درباره کفار قریش میفرماید: اگر از آنان بپرسند که خالقتان کیست؟ میگویند: الله. قلبهای آنان نیز به این سخنشان گواهی میدهد و عارف به این امر است. پس دلیل کفر و شرکشان این است که بتها را سجده کردند، بااینکه میدانستند آنها مخلوقند. نتیجه اینکه: ایمان، عبارت است از شناخت قلبی الله عز و جلّ و پیامبران و کتابهایش و تحقیق در آنچه خداوند بر پیامبرش فرستاده، سپس تصدیق زبانی تمام این موارد و پس از آن، تطبیق تمام کارها با این اعتقاد و این امر به دست نمیآید، مگر با انجام دادن تمام واجبات، دوری از همه محرمات و انجام کارهای نیک و پسندیده در حد امکان<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص11-12</ref>. | اگر کسی، گفت: ایمان، تصدیق زبانی است و شناخت قلبی و عمل در تحصیل آن شرط نیست، سخن او نیز مردود است؛ زیرا منافقین زمان پیامبر اکرم(ص)، با زبانشان به یگانگی خداوند و رسالت و... اقرار میکردند، ولی ازآنرو که اقرار قلبی نداشتند، بهاجماع امت، نزد خداوند کافرند. اساسا، اقرار به امری که به آن اعتقادی نیست، صرفِ حکایت کردن از یک سخن است، مثل جایی که یک مسلمان از کفر کافران خبر دهد، که در این صورت، گناهی بر وی نوشته نمیشود [زیرا صرفا حکایتگر است و اخبار از یک چیز، غیر از اعتقاد به آن است]. این هم که بخواهیم بگوییم: ایمان، اقرار زبانی و شناخت قلبی بدون عمل جوارحی است، سخنی است اشتباه؛ چون خدای بلندمرتبه درباره کفار قریش میفرماید: اگر از آنان بپرسند که خالقتان کیست؟ میگویند: الله. قلبهای آنان نیز به این سخنشان گواهی میدهد و عارف به این امر است. پس دلیل کفر و شرکشان این است که بتها را سجده کردند، بااینکه میدانستند آنها مخلوقند. نتیجه اینکه: ایمان، عبارت است از شناخت قلبی الله عز و جلّ و پیامبران و کتابهایش و تحقیق در آنچه خداوند بر پیامبرش فرستاده، سپس تصدیق زبانی تمام این موارد و پس از آن، تطبیق تمام کارها با این اعتقاد و این امر به دست نمیآید، مگر با انجام دادن تمام واجبات، دوری از همه محرمات و انجام کارهای نیک و پسندیده در حد امکان<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص11-12</ref>. | ||
[[ابن حزم، علی بن احمد|ابنحزم]]، در جلد دوم، درباره اختلاف مردم در بحث وعید و کسی که در حال اصرار بر گناه بمیرد، مینویسد: برخی، بر آنند که: هرکه در اصرار بر گناهان کبائر یا یک گناه کبیره بمیرد، همواره در آتش خواهد ماند. گروهی معتقد به اینند: هرکه در اصرار بر گناهی (اعم از صغیره یا کبیره) بمیرد، جاودانه در آتش میماند. مرجئه، اعتقاد دارند: هرکه در حالت اسلام از دنیا برود، هیچگاه وارد آتش نخواهد شد، حتی اگر در طول عمرش یک کار خوب هم انجام نداده باشد. چهارمین گروه بر آنند که امر گناهان کبیره به دست خود خداوند است؛ یعنی ممکن است مرتکبان کبائر را عذاب کند یا ببخشد و درهرحال اگر بخواهد یکی را ببخشد، از گناه همه چشمپوشی میکند و اگر یکی را عذاب کند، دامنه عذاب، همه را خواهد گرفت. جمهور اهل حدیث معتقدند: تمام امور این افراد را باید به خود خداوند واگذار کرد، ولی از نظر آنان برخی از اهل کبائر در آتش عذاب میشوند و برخی دیگر با شفاعت از آن خارج میگردند و درهرحال، در نهایت همه به بهشت خواهند رفت و هیچ مسلمانی خالد در آتش نخواهد بود. ششمین گروه، برای سخنانشان به آیات مختلف قرآن کریم استناد کردهاند و با استناد به آیات شریفه '''... وَ مَا كانَ اللَّـهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكمْ...''' (بقره: 143)، '''وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ''' (زلزال: 8)، '''إِن تَجْتَنِبُوا كبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكفِّرْ عَنكمْ سَيِّئَاتِكمْ وَنُدْخِلْكم مُّدْخَلًا كرِيمًا''' (نساء: 31) و '''... إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ...''' (هود: 114)، گفتهاند: در آخرت میزانی وجود خواهد داشت و هیچ عمل کوچک یا بزرگی نیست، مگر اینکه در این میزان محاسبه میشود. هرکه از گناهان کبیره دوری کند، خداوند دیگر گناهانش را میآمرزد و هرکه بر کبائر اصرار داشته باشد، بر اساس آیه '''وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَ إِن كانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كفَى بِنَا حَاسِبِينَ''' (انبیاء: 47)، در روز قیامت میان حسنات و سیئاتش مقایسه و موازنه میشود؛ اگر حسناتش سنگینتر بود، طبق آیه '''فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَـئِك هُمُ الْمُفْلِحُونَ''' (مؤمنون: 102)، بهشتی است و اصلا داخل آتش نمیرود و اگر حسنات و سیئاتش مساوی شد، از اهل اعراف است (که در جایی مرتفع میان بهشت و جهنم نگه داشته میشوند) و روزی به بهشت خواهند رفت، ولی اگر جانب گناهانش سنگینتر شد، تمام علمای اهل سنت قائلند: حتما آتشی هست که گنهکاران این امت در آن داخل خواهند شد و سپس به شفاعت پیامبر(ص) از آن خارج شده و به بهشت خواهند رفت. اجماع علمای اهل سنت بر این است که خدای متعال، هرکه را بخواهد، خواهد بخشید و هرکه را اراده کند، عذاب خواهد کرد؛ زیرا کسانی هستند که خواست خداوند به تعذیبشان تعلق گرفته، مانند مشرکان که در آیه 116 سوره نساء دربارهشان میفرماید: '''إِنَّ اللَّـهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَك بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِك لِمَن يَشَاءُ...'''<ref>ر.ک: همان، ج2، ص10-11</ref>. | [[ابن حزم، علی بن احمد|ابنحزم]]، در جلد دوم، درباره اختلاف مردم در بحث وعید و کسی که در حال اصرار بر گناه بمیرد، مینویسد: برخی، بر آنند که: هرکه در اصرار بر گناهان کبائر یا یک گناه کبیره بمیرد، همواره در آتش خواهد ماند. گروهی معتقد به اینند: هرکه در اصرار بر گناهی (اعم از صغیره یا کبیره) بمیرد، جاودانه در آتش میماند. مرجئه، اعتقاد دارند: هرکه در حالت اسلام از دنیا برود، هیچگاه وارد آتش نخواهد شد، حتی اگر در طول عمرش یک کار خوب هم انجام نداده باشد. چهارمین گروه بر آنند که امر گناهان کبیره به دست خود خداوند است؛ یعنی ممکن است مرتکبان کبائر را عذاب کند یا ببخشد و درهرحال اگر بخواهد یکی را ببخشد، از گناه همه چشمپوشی میکند و اگر یکی را عذاب کند، دامنه عذاب، همه را خواهد گرفت. جمهور اهل حدیث معتقدند: تمام امور این افراد را باید به خود خداوند واگذار کرد، ولی از نظر آنان برخی از اهل کبائر در آتش عذاب میشوند و برخی دیگر با شفاعت از آن خارج میگردند و درهرحال، در نهایت همه به بهشت خواهند رفت و هیچ مسلمانی خالد در آتش نخواهد بود. ششمین گروه، برای سخنانشان به آیات مختلف قرآن کریم استناد کردهاند و با استناد به آیات شریفه'''... وَ مَا كانَ اللَّـهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكمْ...''' (بقره: 143)،'''وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ''' (زلزال: 8)،'''إِن تَجْتَنِبُوا كبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكفِّرْ عَنكمْ سَيِّئَاتِكمْ وَنُدْخِلْكم مُّدْخَلًا كرِيمًا''' (نساء: 31) و'''... إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ...''' (هود: 114)، گفتهاند: در آخرت میزانی وجود خواهد داشت و هیچ عمل کوچک یا بزرگی نیست، مگر اینکه در این میزان محاسبه میشود. هرکه از گناهان کبیره دوری کند، خداوند دیگر گناهانش را میآمرزد و هرکه بر کبائر اصرار داشته باشد، بر اساس آیه'''وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَ إِن كانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كفَى بِنَا حَاسِبِينَ''' (انبیاء: 47)، در روز قیامت میان حسنات و سیئاتش مقایسه و موازنه میشود؛ اگر حسناتش سنگینتر بود، طبق آیه'''فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَـئِك هُمُ الْمُفْلِحُونَ''' (مؤمنون: 102)، بهشتی است و اصلا داخل آتش نمیرود و اگر حسنات و سیئاتش مساوی شد، از اهل اعراف است (که در جایی مرتفع میان بهشت و جهنم نگه داشته میشوند) و روزی به بهشت خواهند رفت، ولی اگر جانب گناهانش سنگینتر شد، تمام علمای اهل سنت قائلند: حتما آتشی هست که گنهکاران این امت در آن داخل خواهند شد و سپس به شفاعت پیامبر(ص) از آن خارج شده و به بهشت خواهند رفت. اجماع علمای اهل سنت بر این است که خدای متعال، هرکه را بخواهد، خواهد بخشید و هرکه را اراده کند، عذاب خواهد کرد؛ زیرا کسانی هستند که خواست خداوند به تعذیبشان تعلق گرفته، مانند مشرکان که در آیه 116 سوره نساء دربارهشان میفرماید:'''إِنَّ اللَّـهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَك بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِك لِمَن يَشَاءُ...'''<ref>ر.ک: همان، ج2، ص10-11</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |