۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '| پس از =↵| پیش از =↵}}↵↵↵'''' به '| پس از = | پیش از = }} '''') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
#با توجّه به استدلالات علمى گذشته، برای اثبات وجود خدا ممكن است این پرسش پيش آيد كه چرا بسيارى از دانشمندان و بنيانگذاران علوم طبيعى، راه انكار را پيمودهاند؟ پاسخ این پرسش چندان مشكل نيست؛ چراكه كمتر دانشمندى را مىتوان يافت كه در اعماق سخنان خود، به وجود یک عقل كل و یک مبدأ علم و قدرت معتقد نباشد، اگرچه در نامگذارى و تعبير از آن، الفاظى غير از «خدا» و «اللّه» را به كار برد. به گفته «فليسين شاله»، فيلسوف معروف: «هيچ بىخدايى وجود ندارد؛ هركس بهطرزى به او مىانديشد و هركس بهگونهاى او را درك مىكند». كسى كه به هنگام بحث درباره ساختمان قلب مىگويد «طبيعت، برای این منظور در میان بطنها، و دهليزهاى قلب، دريچهاى قرار داده تا خون از بطنها به دهليزها بازنگردد و جريان آن به هم نخورد» و به این ترتيب برای طبيعت «هدف، قصد، برنامه و عقل» قائل مىشود، آيا مىتوان گفت منظورش از كلمه «طبيعت» عوامل فاقد شعور و ارزش است؟! يا بايد گفت منظور او «خدا» است، اگر چه كلمه طبيعت را بهجاى آن به كار برده است. نظير این تعبيرات را - كه همه گواه بر ايمان به وجود یک عقل كل است - در كلمات غالب دانشمندان مادّى مىيابيم كه برای طبيعت، هدف، برنامه، اراده و قصد را قائل شدهاند و اينها همه گواه بر این است كه منظورشان از كلمه «طبيعت»، عوامل فاقد شعور و قصد نيست، بلكه آنها در واقع نام طبيعت را بر «خدا» نهادهاند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/43 همان، ص43]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/44 44]</ref> | #با توجّه به استدلالات علمى گذشته، برای اثبات وجود خدا ممكن است این پرسش پيش آيد كه چرا بسيارى از دانشمندان و بنيانگذاران علوم طبيعى، راه انكار را پيمودهاند؟ پاسخ این پرسش چندان مشكل نيست؛ چراكه كمتر دانشمندى را مىتوان يافت كه در اعماق سخنان خود، به وجود یک عقل كل و یک مبدأ علم و قدرت معتقد نباشد، اگرچه در نامگذارى و تعبير از آن، الفاظى غير از «خدا» و «اللّه» را به كار برد. به گفته «فليسين شاله»، فيلسوف معروف: «هيچ بىخدايى وجود ندارد؛ هركس بهطرزى به او مىانديشد و هركس بهگونهاى او را درك مىكند». كسى كه به هنگام بحث درباره ساختمان قلب مىگويد «طبيعت، برای این منظور در میان بطنها، و دهليزهاى قلب، دريچهاى قرار داده تا خون از بطنها به دهليزها بازنگردد و جريان آن به هم نخورد» و به این ترتيب برای طبيعت «هدف، قصد، برنامه و عقل» قائل مىشود، آيا مىتوان گفت منظورش از كلمه «طبيعت» عوامل فاقد شعور و ارزش است؟! يا بايد گفت منظور او «خدا» است، اگر چه كلمه طبيعت را بهجاى آن به كار برده است. نظير این تعبيرات را - كه همه گواه بر ايمان به وجود یک عقل كل است - در كلمات غالب دانشمندان مادّى مىيابيم كه برای طبيعت، هدف، برنامه، اراده و قصد را قائل شدهاند و اينها همه گواه بر این است كه منظورشان از كلمه «طبيعت»، عوامل فاقد شعور و قصد نيست، بلكه آنها در واقع نام طبيعت را بر «خدا» نهادهاند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/43 همان، ص43]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/44 44]</ref> | ||
#قرآن کتابى است دستنخورده؛ زيرا نظام و تركيببندى خاصّ آن بهگونهاى است كه نمىتوان چيزى بر آن افزود و يا از آن كم كرد و اگر كسى چنين كند، بسيار زود شناخته خواهد شد. علاوه بر این جمع كثيرى از ياران پيامبر(ص) از همان آغاز نزول قرآن، تمامى آيات آن را مىنوشتند، تا از دستبرد و تحريف مصون بماند. این عدّه كه نامشان در تواريخ ثبت شده است به نام «كُتّاب وحى» يا «كاتبان وحى» معروفند و على(ع) یکى از معروفترين آنان بود. از این گذشته - به شهادت تاريخ - صدها نفر از مسلمانان در زمان خودِ پيامبر(ص) و هزاران نفر در قرون بعد آيات قرآن را حفظ كرده، در هر مناسبتى برای مردم مىخواندند. این عده را «حافظان قرآن» مىنامند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/61 همان، ص61]</ref> | #قرآن کتابى است دستنخورده؛ زيرا نظام و تركيببندى خاصّ آن بهگونهاى است كه نمىتوان چيزى بر آن افزود و يا از آن كم كرد و اگر كسى چنين كند، بسيار زود شناخته خواهد شد. علاوه بر این جمع كثيرى از ياران پيامبر(ص) از همان آغاز نزول قرآن، تمامى آيات آن را مىنوشتند، تا از دستبرد و تحريف مصون بماند. این عدّه كه نامشان در تواريخ ثبت شده است به نام «كُتّاب وحى» يا «كاتبان وحى» معروفند و على(ع) یکى از معروفترين آنان بود. از این گذشته - به شهادت تاريخ - صدها نفر از مسلمانان در زمان خودِ پيامبر(ص) و هزاران نفر در قرون بعد آيات قرآن را حفظ كرده، در هر مناسبتى برای مردم مىخواندند. این عده را «حافظان قرآن» مىنامند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/61 همان، ص61]</ref> | ||
#در اسلام به همه افراد بهعنوان یک وظيفه واجب دستور داده شده كه دعوت بهسوى حق و مبارزه با فساد كنند. این دو وظيفه كه در فقه اسلام به نام «امر به معروف» و «نهى از منكر» معروف است، همه مسلمانان را ملزم مىكند كه بر وضع اجتماع خود نظارت صحيح و دائمى داشته باشند و اگر كسى از راه حق و عدالت منحرف گرديد، به راه راست دعوت كنند و اگر مرتكب خلاف، گناه يا تجاوزى شد، از آن كار بازدارند. اهمّيت امر به معروف و نهى از منكر بهقدرى است كه از فروع مهمّ اسلامى شناخته شده و قرآن مجيد درباره آن مىفرمايد: ''' «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ '''؛ «شما بهترين امتى بوديد كه به سود مردم در جهان قدم گذارديد؛ چراكه شما امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد»... اجراى این دو وظيفه مهم كه در واقع از آثار و حقوق متقابل زندگى دستهجمعى است، به هر مسلمانى اجازه مىدهد كه... خود را در برابر همه افراد اجتماع مسئول دانسته و اجتماع هم خود را در برابر هر فرد مسئول ببيند، در موقع لزوم انتقاد كرده و به هنگام نياز پيشنهاد دهند و خلاصه در ساختن اجتماع خود - از هر نظر - سهيم باشند؛ چراكه در زندگى دستهجمعى خوشبختى و بدبختى افراد اجتماع به هم پيوسته است و نمىتوانند در برابر رفتار یکديگر بىتفاوت بمانند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/82 همان، ص82]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/83 83]</ref> | #در اسلام به همه افراد بهعنوان یک وظيفه واجب دستور داده شده كه دعوت بهسوى حق و مبارزه با فساد كنند. این دو وظيفه كه در فقه اسلام به نام «امر به معروف» و «نهى از منكر» معروف است، همه مسلمانان را ملزم مىكند كه بر وضع اجتماع خود نظارت صحيح و دائمى داشته باشند و اگر كسى از راه حق و عدالت منحرف گرديد، به راه راست دعوت كنند و اگر مرتكب خلاف، گناه يا تجاوزى شد، از آن كار بازدارند. اهمّيت امر به معروف و نهى از منكر بهقدرى است كه از فروع مهمّ اسلامى شناخته شده و قرآن مجيد درباره آن مىفرمايد:''' «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ'''؛ «شما بهترين امتى بوديد كه به سود مردم در جهان قدم گذارديد؛ چراكه شما امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد»... اجراى این دو وظيفه مهم كه در واقع از آثار و حقوق متقابل زندگى دستهجمعى است، به هر مسلمانى اجازه مىدهد كه... خود را در برابر همه افراد اجتماع مسئول دانسته و اجتماع هم خود را در برابر هر فرد مسئول ببيند، در موقع لزوم انتقاد كرده و به هنگام نياز پيشنهاد دهند و خلاصه در ساختن اجتماع خود - از هر نظر - سهيم باشند؛ چراكه در زندگى دستهجمعى خوشبختى و بدبختى افراد اجتماع به هم پيوسته است و نمىتوانند در برابر رفتار یکديگر بىتفاوت بمانند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/82 همان، ص82]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/83 83]</ref> | ||
#در منابع اسلامى غالباً ً كلمه «جهاد» همراه با كلمه «في سبيل اللّه» آمده است كه معناى آن، روىهمرفته «جهاد در راه خداست». به همین جهت، جهاد نمىتواند بهخاطر هوا و هوس، توسعهطلبى، استعمار، به دست آوردن غنايم جنگى و مانند آن باشد، بلكه بايد تنها برای خدا و اهداف الهى و خالص از هرگونه غرض شخصى و مادّى و خودخواهى صورت گیرد. روىهمرفته مىتوان اهداف جهاد اسلامى را در چند موضوع خلاصه كرد و با توجّه به این هدفها پاسخ ايرادهاى مخالفان داده خواهد شد: | #در منابع اسلامى غالباً ً كلمه «جهاد» همراه با كلمه «في سبيل اللّه» آمده است كه معناى آن، روىهمرفته «جهاد در راه خداست». به همین جهت، جهاد نمىتواند بهخاطر هوا و هوس، توسعهطلبى، استعمار، به دست آوردن غنايم جنگى و مانند آن باشد، بلكه بايد تنها برای خدا و اهداف الهى و خالص از هرگونه غرض شخصى و مادّى و خودخواهى صورت گیرد. روىهمرفته مىتوان اهداف جهاد اسلامى را در چند موضوع خلاصه كرد و با توجّه به این هدفها پاسخ ايرادهاى مخالفان داده خواهد شد: | ||
#:- دفاع از آيين حق و موجوديّت آن؛ | #:- دفاع از آيين حق و موجوديّت آن؛ |