پرش به محتوا

اسلام و تعلیم و تربیت (حجتی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'هها' به 'ه‌ها'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'ه‌ها')
خط ۳۰: خط ۳۰:
{{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی (ابهام زدایی)}}
{{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی (ابهام زدایی)}}


'''اسلام و تعلیم و تربیت'''، تألیف سید محمدباقر حجتی، اثری است دو بخشی که در آن کوشش شده با بهره‌گیرى از کتاب و سنت مکتوب، گوشه‌‌‌هایى از تعلیم و تربیت اسلامى بازگو شود. نگارنده از دیدگاههاى دانشمندان مسلمان و برخى غربیان نیز سود جسته است تا در نهایت با توجه به آراى نوین تربیتى، به گذشته تعلیم و تربیت اسلامى نظر شده باشد و از این رهگذر، هم معلوم آید که اسلام قرن‌ها پیش از دیگران، رموز و حقایق تربیتى را گوشزد کرده است، و هم روشن شود که پیشینیان ما، کودکان خود را چگونه تربیت مى‌کردند. این آشنایى مى‌تواند ما را در گشودن گره‌هاى تربیتى امروزین یاورى کند.  
'''اسلام و تعلیم و تربیت'''، تألیف سید محمدباقر حجتی، اثری است دو بخشی که در آن کوشش شده با بهره‌گیرى از کتاب و سنت مکتوب، گوشه‌‌‌هایى از تعلیم و تربیت اسلامى بازگو شود. نگارنده از دیدگاه‌هاى دانشمندان مسلمان و برخى غربیان نیز سود جسته است تا در نهایت با توجه به آراى نوین تربیتى، به گذشته تعلیم و تربیت اسلامى نظر شده باشد و از این رهگذر، هم معلوم آید که اسلام قرن‌ها پیش از دیگران، رموز و حقایق تربیتى را گوشزد کرده است، و هم روشن شود که پیشینیان ما، کودکان خود را چگونه تربیت مى‌کردند. این آشنایى مى‌تواند ما را در گشودن گره‌هاى تربیتى امروزین یاورى کند.  


==بخش اول==
==بخش اول==
خط ۷۱: خط ۷۱:
نکته بعدى اهمیت تربیت اخلاقى است. نگارنده نخست مفهوم اخلاق را از زبان غزالى یادآور مى‌شود و توصیه‌هاى چهارده‌گانۀ غزالى را به پدران براى تربیت اخلاقى کودک یاد مى‌کند. آنگاه به ریشه دینى اخلاق مى‌پردازد. از اخلاق نظرى و عملى، اخلاق شخصى و اجتماعى، گسترۀ مسائل اخلاقى در اسلام و وجدان و رابطۀ آن با اخلاق مى‌گوید. به نظر نگارنده، اخلاق بدون شعور نفسانى و وجدان تحقق‌پذیر نیست و وجدان و ضمیر از دید اسلام از منابع دینى الهام مى‌گیرد، وجدان نگاهبان انسان و خداوند نگاهبان وجدان است؛ به دیگر سخن، خداوند ضمیر دینى انسان و وجدان ضمیر اخلاقى اوست. پس از این به عوامل و انگیزه‌هاى اخلاقى مى‌پردازد و به این بهانه از اراده و اختیار یاد مى‌کند و در ن‌‌هایت مى‌گوید، اراده نیز مانند وجدان است؛ یعنى، هم دینى است و هم انسانى، عامل دینى اراده همان هنجارهاى شرعى است. جمع اراده انسانى با اراده خداوند، انسان را براى انجام نیکیها تقویت مى‌کند.  
نکته بعدى اهمیت تربیت اخلاقى است. نگارنده نخست مفهوم اخلاق را از زبان غزالى یادآور مى‌شود و توصیه‌هاى چهارده‌گانۀ غزالى را به پدران براى تربیت اخلاقى کودک یاد مى‌کند. آنگاه به ریشه دینى اخلاق مى‌پردازد. از اخلاق نظرى و عملى، اخلاق شخصى و اجتماعى، گسترۀ مسائل اخلاقى در اسلام و وجدان و رابطۀ آن با اخلاق مى‌گوید. به نظر نگارنده، اخلاق بدون شعور نفسانى و وجدان تحقق‌پذیر نیست و وجدان و ضمیر از دید اسلام از منابع دینى الهام مى‌گیرد، وجدان نگاهبان انسان و خداوند نگاهبان وجدان است؛ به دیگر سخن، خداوند ضمیر دینى انسان و وجدان ضمیر اخلاقى اوست. پس از این به عوامل و انگیزه‌هاى اخلاقى مى‌پردازد و به این بهانه از اراده و اختیار یاد مى‌کند و در ن‌‌هایت مى‌گوید، اراده نیز مانند وجدان است؛ یعنى، هم دینى است و هم انسانى، عامل دینى اراده همان هنجارهاى شرعى است. جمع اراده انسانى با اراده خداوند، انسان را براى انجام نیکیها تقویت مى‌کند.  


پس از این به تأثیر شخصیت اخلاقى معلم و مربى بر کودک مى‌رسد و پس از کاوش در این نکته، از فضایل و رذایل اخلاقى کودک مى‌گوید آنگاه به مقوله مهم بازى کودک مى‌پردازد و سه نظریه را در این باب یاد مى‌کند. سپس به تعدیل غریزۀ جنسى در کودک و راه‌حل آن اشاره مى‌کند. نویسنده چون به اینجا مى‌رسد به احتیاج بشر به تربیت اخلاقى مى‌پردازد و اهمیت این دست تربیت را در اسلام یاد مى‌کند و از تأثیر تربیت در اخلاق؛ یعنى، امکان تغییر و تهذیب اخلاق مى‌گوید و از دیدگاههاى گوناگون به این مسئله مى‌نگرد و با بحث لزوم آغاز تربیت از دوران کودکى، کتاب را به پایان مى‌برد.  
پس از این به تأثیر شخصیت اخلاقى معلم و مربى بر کودک مى‌رسد و پس از کاوش در این نکته، از فضایل و رذایل اخلاقى کودک مى‌گوید آنگاه به مقوله مهم بازى کودک مى‌پردازد و سه نظریه را در این باب یاد مى‌کند. سپس به تعدیل غریزۀ جنسى در کودک و راه‌حل آن اشاره مى‌کند. نویسنده چون به اینجا مى‌رسد به احتیاج بشر به تربیت اخلاقى مى‌پردازد و اهمیت این دست تربیت را در اسلام یاد مى‌کند و از تأثیر تربیت در اخلاق؛ یعنى، امکان تغییر و تهذیب اخلاق مى‌گوید و از دیدگاه‌هاى گوناگون به این مسئله مى‌نگرد و با بحث لزوم آغاز تربیت از دوران کودکى، کتاب را به پایان مى‌برد.  


==بخش دوم==
==بخش دوم==
خط ۷۸: خط ۷۸:
1-تفاوت مفهوم تربیت با تعلیم: در این فراز، تربیت و پس از آن تعلیم، تعریف و مفهوم آن دو اندکى تحلیل مى‌شود. معنا و کاررفت آنها با یکدیگر سنجیده مى‌شود تا برآید که تربیت مفهومى گسترده‌تر از تعلیم دارد؛ تعلیم خود جزوى از تربیت و از ابزار آن است. تعلیم تنها به کار پرورش عقلانى متربى مى‌آید؛ اما تربیت همه ساحتهاى وجودى او را بارمى‌آورد. بنابراین، مفهوم تعلیم و تربیت یکى نیست گرچه از برخى جهات به هم مى‌مانند. این تفاوت معناشناختى، مورد توجه دانشمندان اسلامى و برخى غربیان بوده است. نگارنده با اشارتى کوتاه به تقدم تربیت بر تعلیم، این سخن را پایان مى‌دهد.  
1-تفاوت مفهوم تربیت با تعلیم: در این فراز، تربیت و پس از آن تعلیم، تعریف و مفهوم آن دو اندکى تحلیل مى‌شود. معنا و کاررفت آنها با یکدیگر سنجیده مى‌شود تا برآید که تربیت مفهومى گسترده‌تر از تعلیم دارد؛ تعلیم خود جزوى از تربیت و از ابزار آن است. تعلیم تنها به کار پرورش عقلانى متربى مى‌آید؛ اما تربیت همه ساحتهاى وجودى او را بارمى‌آورد. بنابراین، مفهوم تعلیم و تربیت یکى نیست گرچه از برخى جهات به هم مى‌مانند. این تفاوت معناشناختى، مورد توجه دانشمندان اسلامى و برخى غربیان بوده است. نگارنده با اشارتى کوتاه به تقدم تربیت بر تعلیم، این سخن را پایان مى‌دهد.  


2-مراکز تعلیم در اسلام: هنگام بعثت پیامبر اکرم(ص)، در عربستان هیچ مرکزى -حتى در ابتدایى‌ترین شکل آن-براى آموزش نبود. خود پیامبر(ص)هم به مکتب نرفت و درس نوشت؛ اما در کمتر از نیم قرن اسلام رشد جغرافیایى گسترده‌اى یافت و مکتب‌خانه که نخستین مرکز آموزشى در اسلام بود، پاگرفت. ایرانیان پیش از اسلام آموزشگاه داشتند؛ اما نظام آموزشى آنان طبقاتى بود از این گذشته آنها در آموزشگاهها، ورزش، شمشیربازى و سوارکارى مى‌آموختند. آموزش نظرى آنها، تنها دین بود که شفاهى آموزش مى‌شد.  
2-مراکز تعلیم در اسلام: هنگام بعثت پیامبر اکرم(ص)، در عربستان هیچ مرکزى -حتى در ابتدایى‌ترین شکل آن-براى آموزش نبود. خود پیامبر(ص)هم به مکتب نرفت و درس نوشت؛ اما در کمتر از نیم قرن اسلام رشد جغرافیایى گسترده‌اى یافت و مکتب‌خانه که نخستین مرکز آموزشى در اسلام بود، پاگرفت. ایرانیان پیش از اسلام آموزشگاه داشتند؛ اما نظام آموزشى آنان طبقاتى بود از این گذشته آنها در آموزشگاه‌ها، ورزش، شمشیربازى و سوارکارى مى‌آموختند. آموزش نظرى آنها، تنها دین بود که شفاهى آموزش مى‌شد.  


مسجد نخستین مرکز آموزشى در اسلام است؛ اما با آمدن مدرسه و گسترش آن، مسجد ماهیت آموزشى خود را از دست نداد و حتى معمارى مدرسه‌ها به مسجدها مى‌ماند. نویسنده پس از این، از مسجدهاى ایران و مواد درسى که در مسجد آموزش مى‌شد، مى‌گوید و به مدرسه‌هاى ایران پیش از نظامیه، دورۀ نظامیه، مدارس نظامیه، مدرسه‌هاى پس از نظامیه، پیش از حمله مغول و پس از حملۀ آنان تا روزگار کنونى مى‌پردازد. آنگاه به دیگر جایگاههاى آموزشى اشاره مى‌کند و از بازارها و چهارراهها، خانه‌ها و کاخها، مکتب‌خانه‌ها، خانقاهها، رباطها، زاویه‌ها و بیمارستانها یاد مى‌کند.  
مسجد نخستین مرکز آموزشى در اسلام است؛ اما با آمدن مدرسه و گسترش آن، مسجد ماهیت آموزشى خود را از دست نداد و حتى معمارى مدرسه‌ها به مسجدها مى‌ماند. نویسنده پس از این، از مسجدهاى ایران و مواد درسى که در مسجد آموزش مى‌شد، مى‌گوید و به مدرسه‌هاى ایران پیش از نظامیه، دورۀ نظامیه، مدارس نظامیه، مدرسه‌هاى پس از نظامیه، پیش از حمله مغول و پس از حملۀ آنان تا روزگار کنونى مى‌پردازد. آنگاه به دیگر جایگاه‌هاى آموزشى اشاره مى‌کند و از بازارها و چهارراه‌ها، خانه‌ها و کاخها، مکتب‌خانه‌ها، خانقاه‌ها، رباطها، زاویه‌ها و بیمارستانها یاد مى‌کند.  


سنجش مراکز آموزشى اسلام با مراکز آموزشى مسیحیت و بیان برتریهاى مراکز اسلامى و نقدگونه‌اى کوتاه از نظام آموزشى کلیسا، جستار پایانى این پاره از کتاب است.  
سنجش مراکز آموزشى اسلام با مراکز آموزشى مسیحیت و بیان برتریهاى مراکز اسلامى و نقدگونه‌اى کوتاه از نظام آموزشى کلیسا، جستار پایانى این پاره از کتاب است.