۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
این تفسیر، سرشار از معارف اسلامى، به شیوه عارفان حقیقى است که با عمقنگرى و جامعیت نسبتا کاملى تقریر و تنظیم گردیده و در موقع تحقیق و تنظیم، با مراجعه به استاد براى رفع شبهات و ابهامات، مطالب ارزندهاى بر آن اضافه شده که غالبا در پایان هر بحث با واژههاى «گفتنى است» و «تذکر» آمده است و با این عمل، هرگونه خلل محتمل رفع و تدارک شده است و به صورت تکمیل یافته ارائه گردیده است که از این جهت قابل توجه است. | این تفسیر، سرشار از معارف اسلامى، به شیوه عارفان حقیقى است که با عمقنگرى و جامعیت نسبتا کاملى تقریر و تنظیم گردیده و در موقع تحقیق و تنظیم، با مراجعه به استاد براى رفع شبهات و ابهامات، مطالب ارزندهاى بر آن اضافه شده که غالبا در پایان هر بحث با واژههاى «گفتنى است» و «تذکر» آمده است و با این عمل، هرگونه خلل محتمل رفع و تدارک شده است و به صورت تکمیل یافته ارائه گردیده است که از این جهت قابل توجه است. | ||
استاد جوادى آملى با ارتباط مداوم علمى با قرآن، تعلیم و تدریس این مباحث را از دیرباز در مراکز علمى و دینى- اعم از حوزههاى علمى و دانشگاهى- آغاز کرده که یکى از جلوههاى بارز آن، پخش از سیماى جمهورى اسلامى ایران، به عنوان تفسیر موضوعى قرآن است که از سالهاى 61- 1360 شمسى آغاز شده و تاکنون ادامه دارد. | [[جوادی آملی، عبدالله|استاد جوادى آملى]] با ارتباط مداوم علمى با قرآن، تعلیم و تدریس این مباحث را از دیرباز در مراکز علمى و دینى- اعم از حوزههاى علمى و دانشگاهى- آغاز کرده که یکى از جلوههاى بارز آن، پخش از سیماى جمهورى اسلامى ایران، به عنوان تفسیر موضوعى قرآن است که از سالهاى 61- 1360 شمسى آغاز شده و تاکنون ادامه دارد. | ||
==فهرست اجمالى مطالب== | ==فهرست اجمالى مطالب== | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
==جایگاه ابن عربى در تفسیر== | ==جایگاه ابن عربى در تفسیر== | ||
چیزى که در این تفسیر، جلب توجّه مىکند محوریت دیدگاههاى ابن عربى است که به عنوان اساس و پایه رهنمودهاى عرفانى شناخته شده است. | چیزى که در این تفسیر، جلب توجّه مىکند محوریت دیدگاههاى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] است که به عنوان اساس و پایه رهنمودهاى عرفانى شناخته شده است. | ||
در سیره حضرت هود علیهالسّلام پیرامون آیه «ما مِنْ دَابَّه إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیتِها إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» چنین مىنویسد: «عارف نامدار ابن عربى چنین فرمودهاند که آیه، دلیل جبرىهاست؛ زیرا ظاهرش آن است که زمام هر جنبندهاى(اعم از انسان و غیره) به دست خدا است و هیچ موجودى هیچ کارى را خارج از زمامدارى و تحریک و رهبرى خدا نمىکند ... | در سیره حضرت هود علیهالسّلام پیرامون آیه «ما مِنْ دَابَّه إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیتِها إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» چنین مىنویسد: «عارف نامدار ابن عربى چنین فرمودهاند که آیه، دلیل جبرىهاست؛ زیرا ظاهرش آن است که زمام هر جنبندهاى(اعم از انسان و غیره) به دست خدا است و هیچ موجودى هیچ کارى را خارج از زمامدارى و تحریک و رهبرى خدا نمىکند ... | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
در جاى جاى کتاب، از وى با عظمت و فخامت یاد مىکند و او را أسوه اهل تحقیق و عرفان عمیق به شمار مىآورد. مىگوید: «عرفانى که ابن عربى ارائه کرد، با آنچه قبل بود و یا بعد آمد قابل قیاس نیست؛ زیرا وحدت شخصى حقیقت وجود، با بنان و بیان این عارف نامور و سالک و منادى معرفت در بیابان حیرت و هاتف «تعالوا» در وادى کثرت و امام انسجام در جماعت متشتّتان، به عارفان و نیز به حکیمان متألّه رسیده و او در این باب، بىنظیر است». | در جاى جاى کتاب، از وى با عظمت و فخامت یاد مىکند و او را أسوه اهل تحقیق و عرفان عمیق به شمار مىآورد. مىگوید: «عرفانى که ابن عربى ارائه کرد، با آنچه قبل بود و یا بعد آمد قابل قیاس نیست؛ زیرا وحدت شخصى حقیقت وجود، با بنان و بیان این عارف نامور و سالک و منادى معرفت در بیابان حیرت و هاتف «تعالوا» در وادى کثرت و امام انسجام در جماعت متشتّتان، به عارفان و نیز به حکیمان متألّه رسیده و او در این باب، بىنظیر است». | ||
درباره حدیث معروف «شیبتنی سوره هود»، هم از حکیم سبزوارى و هم از علامه | درباره حدیث معروف «شیبتنی سوره هود»، هم از [[سبزواری، هادی|حکیم سبزوارى]] و هم از [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبائى]]، شرح و بیانى نقل مىکند؛ آنگاه از صاحب «فتوحات» مطلبى مىآورد و در پى آن مىگوید: «سخن مرحوم سبزوارى از یک دید حق است و سخن [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبائى]] از دیدى دیگر؛ و گفتار بلند صاحب فتوحات همانند سایر گفتارهاى نغز این عارف نامدار از جهت دیگر حقّ است». | ||
پیرامون آیه «وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیا» مىگوید: «عارف نامدار جناب ابن عربى بر این باور است که ادریس علیهالسّلام هنوز زنده است و در آسمان چهارم به سر مىبرد». | پیرامون آیه «وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیا» مىگوید: «عارف نامدار جناب [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بر این باور است که ادریس علیهالسّلام هنوز زنده است و در آسمان چهارم به سر مىبرد». | ||
درباره آیه «إِنَّها إِنْ تَک مِثْقالَ حَبَّه مِنْ خَرْدَلٍ» ضمیر را به خصلت و صفت بر مىگرداند؛ آنگاه مىگوید: «ولى عارف گرانقدر جناب ابن عربى، در تفسیر(ج 3، ص 365) و در فصوص (فصّ لقمانى) ضمیر را به حبّه رزق برگردانده و آیه را راجع به تأمین رزق جنبندهها دانسته، از معناى معروف آن منصرف شدهاند». | درباره آیه «إِنَّها إِنْ تَک مِثْقالَ حَبَّه مِنْ خَرْدَلٍ» ضمیر را به خصلت و صفت بر مىگرداند؛ آنگاه مىگوید: «ولى عارف گرانقدر جناب ابن عربى، در تفسیر(ج 3، ص 365) و در فصوص (فصّ لقمانى) ضمیر را به حبّه رزق برگردانده و آیه را راجع به تأمین رزق جنبندهها دانسته، از معناى معروف آن منصرف شدهاند». | ||
درباره واژه مسیح و تفسیر آن، از ابن عربى چنین نقل مىکند: «آنچه از تفسیر عارف نامدار ابن عربى بر مىآید این است که مسیح، یعنى کسى که زمین محیط زیست خود را بپیماید و اطراف آن را سیاحت و گذر و نظر کند تا آثار پروردگار خود را ببیند». | درباره واژه مسیح و تفسیر آن، از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] چنین نقل مىکند: «آنچه از تفسیر عارف نامدار ابن عربى بر مىآید این است که مسیح، یعنى کسى که زمین محیط زیست خود را بپیماید و اطراف آن را سیاحت و گذر و نظر کند تا آثار پروردگار خود را ببیند». | ||
و در جاهاى دیگر: او را عارف نامور و جناب شیخ اکبر مىخواند و از تفسیر منسوب به وى به عنوان «تفسیر گرانسنگ شیخ اکبر ابن | و در جاهاى دیگر: او را عارف نامور و جناب شیخ اکبر مىخواند و از تفسیر منسوب به وى به عنوان «تفسیر گرانسنگ [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر ابن عربى]]» و جز آن، فراوان یاد مىکند. | ||
از سخنان استاد آملى بر مىآید<ref>استاد آملی در اینجا در مقام بررسی تفسیر منسوب به ابن عربی نیست و بنا به مشهور آن را به وی نسبت داده است وگرنه در جاهای دیگر به صراحت مدعی شده که این تفسیر از عبدالرزاق کاشانی است زیرا مولف نام استادش ملا عبدالصمد نطنزی را ذکر کرده و همه میدانند که وی استاد کاشانی نه ابن عربی است. البته غیر از این دلیل، دلایل دیگری هم ذکر کرده است</ref> که تفسیر منسوب به ابن عربى را تفسیر وى مىداند و با قاطعیت بدو نسبت مىدهد<ref> معرفت، محمدهادی، ج2، ص536-540</ref>. | از سخنان [[جوادی آملی، عبدالله|استاد آملى]] بر مىآید<ref>استاد آملی در اینجا در مقام بررسی تفسیر منسوب به ابن عربی نیست و بنا به مشهور آن را به وی نسبت داده است وگرنه در جاهای دیگر به صراحت مدعی شده که این تفسیر از عبدالرزاق کاشانی است زیرا مولف نام استادش ملا عبدالصمد نطنزی را ذکر کرده و همه میدانند که وی استاد کاشانی نه ابن عربی است. البته غیر از این دلیل، دلایل دیگری هم ذکر کرده است</ref> که تفسیر منسوب به [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] را تفسیر وى مىداند و با قاطعیت بدو نسبت مىدهد<ref> معرفت، محمدهادی، ج2، ص536-540</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |