۱۱۱٬۴۸۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''اندیشههای فلسفی امام خمینی(س)'''، اثر محمدرضا غفوریان(متولد 1339ش)، کتابی است در دیدگاههای فلسفی حضرت امام خمینی(ره) که در سه بخش تنظیم شده است. | '''اندیشههای فلسفی امام خمینی(س)'''، اثر [[غفوریان، محمدرضا|محمدرضا غفوریان]](متولد 1339ش)، کتابی است در دیدگاههای فلسفی [[موسوی خمینی، سید روحالله|حضرت امام خمینی(ره)]] که در سه بخش تنظیم شده است. | ||
بخش اول، به تعریف و روش، موضوع و هدف فلسفه پرداخته و دیدگاههای خاص مرحوم امام در این زمینه آورده شده است. بخش دوم، گرایشهای سهگانه معروف در تاریخ و فلسفه را ذکر کرده و اصول اصلی آنها به اجماع آمده است. گرایشهای مشاء، اشراق، و حکمت متعالیه و نگاه آنها به هستی و نظام و مراتب آن به دو منظور در این بخش آمده است. الزم به ذکر است که دیدگاههای مرحوم امام، گرایش و تعلق ایشان را به حکمت متعالیه نشان میدهد. البته همان گونه که خود ایشان در برخی از مباحث یادآور شده، این تعلق، در سطح بحث و بررسیهای فلسفی است وگرنه آن گاه که سخن از عرفان نظری به میان میآید در جای مناسب خودش، دیدگاهها و سخنان درخور آن عرصه را در آثار ایشان میبینیم. | بخش اول، به تعریف و روش، موضوع و هدف فلسفه پرداخته و دیدگاههای خاص مرحوم امام در این زمینه آورده شده است. بخش دوم، گرایشهای سهگانه معروف در تاریخ و فلسفه را ذکر کرده و اصول اصلی آنها به اجماع آمده است. گرایشهای مشاء، اشراق، و حکمت متعالیه و نگاه آنها به هستی و نظام و مراتب آن به دو منظور در این بخش آمده است. الزم به ذکر است که دیدگاههای مرحوم امام، گرایش و تعلق ایشان را به حکمت متعالیه نشان میدهد. البته همان گونه که خود ایشان در برخی از مباحث یادآور شده، این تعلق، در سطح بحث و بررسیهای فلسفی است وگرنه آن گاه که سخن از عرفان نظری به میان میآید در جای مناسب خودش، دیدگاهها و سخنان درخور آن عرصه را در آثار ایشان میبینیم. | ||
در بخش سوم، با توجه به اینکه حضرت امام کتاب خاصی در فلسفه ندارد دیدگاه ایشان از کتابهای مختلف جمعآوری شده است که شامل مباحثی از الهیات و مباحثی از امورعامه که به وجود عالم عقلی، حدوث زمانی عالم، حدوث زمانی مجردات، جبر، نفوس، امر بین | در بخش سوم، با توجه به اینکه حضرت امام کتاب خاصی در فلسفه ندارد دیدگاه ایشان از کتابهای مختلف جمعآوری شده است که شامل مباحثی از الهیات و مباحثی از امورعامه که به وجود عالم عقلی، حدوث زمانی عالم، حدوث زمانی مجردات، جبر، نفوس، امر بین الامرین، ماده و صورت... مطالبی است که در این بخش به آن پرداخته شده است. | ||
در پایان یادآوری این نکته ضروری است که کتاب صرف مطالعه تدوین نشده بلکه به عنوان واحد درسی مطرح شده است که باید تدریس شود. | در پایان یادآوری این نکته ضروری است که کتاب صرف مطالعه تدوین نشده بلکه به عنوان واحد درسی مطرح شده است که باید تدریس شود. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
مشاء: هدف فلسفه را «علم» به موجودات حقیقی و ترتیب نظام هستی میداند. | مشاء: هدف فلسفه را «علم» به موجودات حقیقی و ترتیب نظام هستی میداند. | ||
سهروردی: کسی را حکیم می شمارد که جدا ساختن نفس از بدن او کاری عادی باشد. | سهروردی: کسی را حکیم می شمارد که جدا ساختن نفس از بدن او کاری عادی باشد. | ||
با توجه به آثار و شیوه تدریس فلسفی امام آشکارا برمی آید که عرفان نظری و رهیافتهای آن، در نظر ایشان از جایگاهی والاتر برخوردار بوده و همواره فلسفه را به عنوان ابزار و راهی برای رسیدن به عرفان میدیده اند. | با توجه به آثار و شیوه تدریس فلسفی امام آشکارا برمی آید که عرفان نظری و رهیافتهای آن، در نظر ایشان از جایگاهی والاتر برخوردار بوده و همواره فلسفه را به عنوان ابزار و راهی برای رسیدن به عرفان میدیده اند. | ||
حضرت امام در موارد گوناگونی از فلسفه دفاع نمودند، مانند پیامی که به عنوان منشور روحانیت نام گرفت یا در نامه ای که به گورباچف می نویسند و همچنین در مصاحبه با حسین هیکل از تأثیر فلسفه بر خودشان سخن گفته اند. | حضرت امام در موارد گوناگونی از فلسفه دفاع نمودند، مانند پیامی که به عنوان منشور روحانیت نام گرفت یا در نامه ای که به گورباچف می نویسند و همچنین در مصاحبه با حسین هیکل از تأثیر فلسفه بر خودشان سخن گفته اند. | ||
خط ۴۸: | خط ۵۰: | ||
'''فصل یکم: مکتب مشاء''' | '''فصل یکم: مکتب مشاء''' | ||
نخستین مکتب فلسفی که در میان حکیمان مسلمان بوجود آمد و مربوط به | نخستین مکتب فلسفی که در میان حکیمان مسلمان بوجود آمد و مربوط به سدههای سوم تا پنجم بوده و برجسته ترین فیلسوف این گرایش ابن سینا است. شاید بتوان گفت که با اهمیت ترین و برجسته ترین ویژگی این مکتب تکیه انحصاری به استدلال و قیاس عقلی است. از دیگر ویژگیهای این مکتب گرایش به مادّه و صورت و نگاه خاص آنان به نظام هستی و دسته بندی موجودات است. مشاء به «کثرت» موجودات اعتقاد دارد نه وحدت. بر این عقیده هستند که عقل اول، نخستین چیزی است که از واجب تعالی صادر شده است و عقل دوم صادر از عقل اول است. | ||
در مکتب مشاء نهُ عقل اول، نهُ نفس و جسم فلکی را پدید آوردهاند که اینان خود دسته ای دیگر از موجودات با ویژگیهای خودشان هستند. | در مکتب مشاء نهُ عقل اول، نهُ نفس و جسم فلکی را پدید آوردهاند که اینان خود دسته ای دیگر از موجودات با ویژگیهای خودشان هستند. | ||
نظام هستی در نگاه آنان دربردارنده چنین موجوداتی است: واجب تعالی ،عقول، نفوس فلکی، اجسام فلکی، نفوس زمینی، عناصر و مرکبات که از هیولا و صورت تشکیل می شوند. | نظام هستی در نگاه آنان دربردارنده چنین موجوداتی است: واجب تعالی ،عقول، نفوس فلکی، اجسام فلکی، نفوس زمینی، عناصر و مرکبات که از هیولا و صورت تشکیل می شوند. | ||
اشکالاتی که از نظر امام به این مکتب وارد است را | اشکالاتی که از نظر امام به این مکتب وارد است را میبینیم. ایشان می فرمایند: | ||
یک جهت تنبهی در مسأله باقی مانده و آن این است که چرا عقول را منحصر به عقول عشره | یک جهت تنبهی در مسأله باقی مانده و آن این است که چرا عقول را منحصر به عقول عشره دانستهاند؟ علت آن ازدواج نمودن عقل حکیم با رصد مترصدین و جمع شدن عقلهای رصد منجم است زیرا اگر حکیم به عقل حکیمی خود اکتفا کند عقول را غیرمتناهی میبیند، چنان که اشراقیون که رصد را در نظر نگرفته اند، قائل شده اند به این که عقول غیرمتناهی است، ولی مثل [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخ الرئیس]] چون اهل رصد بوده و به عقیده منجمین نهُ فلک دیده است به عقول عشره قائل شده است. بنابراین از زمانی که افلاک تسعه را باطل دانسته اند عشریت عقول هم از بین رفته است« . | ||
'''فصل دوم: مکتب اشراق''' | '''فصل دوم: مکتب اشراق''' | ||
ملاصدرا نظریه شیخ اشراق درباره وجود را رد کرده و می گوید: «چون شیخ اشراق با کمال صراحت می گوید وجود امری است اعتباری و همو که میگوید وجود امری است اعتباری، آمده است برای نور حقیقتی قائل شده است، صاحب مراتب و معتقد شده است که نور حتی یک مرتبه از مراتب حقیقت نور است». | [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] نظریه [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] درباره وجود را رد کرده و می گوید: «چون [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] با کمال صراحت می گوید وجود امری است اعتباری و همو که میگوید وجود امری است اعتباری، آمده است برای نور حقیقتی قائل شده است، صاحب مراتب و معتقد شده است که نور حتی یک مرتبه از مراتب حقیقت نور است». | ||
در هستیشناسی مکتب اشراق، نور الانوار، که همان علت نخستین یا واجب الوجود در اصطلاح حکمت مشاء است، سرچشمه پیدایش انوار قاهره میباشد. | در هستیشناسی مکتب اشراق، نور الانوار، که همان علت نخستین یا واجب الوجود در اصطلاح حکمت مشاء است، سرچشمه پیدایش انوار قاهره میباشد. | ||
یکی دیگر از | یکی دیگر از نقطههای مهم در نگاه شیخ اشراق به دسته بندی موجودات ،اعتقاد او به عالم مثالی منفصل است. یکی دیگر از موارد ویژه نگاه مرحوم سهروردی این است که عنصر آتش را نمیپذیرد و میگوید آتش همان عنصر هوا میباشد. | ||
'''فصل سوم: مکتب حکمت متعالیه''' | '''فصل سوم: مکتب حکمت متعالیه''' |