پرش به محتوا

مبانی فقهی مشروعیت قدرت سیاسی در اندیشه امام خمینی(ره): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'میکند' به 'می‌کند'
جز (جایگزینی متن - 'می نماید' به 'می‌نماید')
جز (جایگزینی متن - 'میکند' به 'می‌کند')
خط ۴۳: خط ۴۳:
'''2- مشروعیت قدرت از نگاه امام خمینی'''
'''2- مشروعیت قدرت از نگاه امام خمینی'''


در ابتدا به مشروعیت در غرب پرداخته و بعد به مشروعیت از دیدگاه اندیشه سیاسی اهل سنت می‌پردازد و دیدگاه آنها را مطرح میکند که آنها »خلیفه را مهم‌ترین عنصر ساختاری در نظام سیاسی قدیم اهل سنت می داند و خالفت در اندیشه اهل سنت، جانشینی نبوت در حفظ دین و سیاست دنیاست، هم چنان که پیامبر موظف به تبلیغ دین وحی شده و رئیس امت بود. در اندیشه اهل سنت هیچ گاه دین از دنیا جدا نیست و حاکم اسالمی چون «نائب»، «تابع» و «خلیفه» پیامبر است.
در ابتدا به مشروعیت در غرب پرداخته و بعد به مشروعیت از دیدگاه اندیشه سیاسی اهل سنت می‌پردازد و دیدگاه آنها را مطرح می‌کند که آنها »خلیفه را مهم‌ترین عنصر ساختاری در نظام سیاسی قدیم اهل سنت می داند و خالفت در اندیشه اهل سنت، جانشینی نبوت در حفظ دین و سیاست دنیاست، هم چنان که پیامبر موظف به تبلیغ دین وحی شده و رئیس امت بود. در اندیشه اهل سنت هیچ گاه دین از دنیا جدا نیست و حاکم اسالمی چون «نائب»، «تابع» و «خلیفه» پیامبر است.


قبل از هر چیز ضامن استمرار شریعت و احترام و اجرای آن است. چهار مدل مشروعیت در منظومه معرفتی- سیاسی ایشان هست:  
قبل از هر چیز ضامن استمرار شریعت و احترام و اجرای آن است. چهار مدل مشروعیت در منظومه معرفتی- سیاسی ایشان هست:  
خط ۶۶: خط ۶۶:
3-روایات و احادیث معصومین.
3-روایات و احادیث معصومین.


مستقلات عقلیه، عقل حکم می‌کند که عدالت اقتضاء اولیه‌اش این است که معصوم آن را در جامعه انجام دهد ولی در زمان غیبت معصوم، عقل حکم  میکند که حاکمیتی بر انسان استقرار یابد که بیشترین قرابت را با حاکمیت معصوم به عنوان حکومت عدل داشته باشد.
مستقلات عقلیه، عقل حکم می‌کند که عدالت اقتضاء اولیه‌اش این است که معصوم آن را در جامعه انجام دهد ولی در زمان غیبت معصوم، عقل حکم  می‌کند که حاکمیتی بر انسان استقرار یابد که بیشترین قرابت را با حاکمیت معصوم به عنوان حکومت عدل داشته باشد.
در استدلال به غیر مستقلات نیز مرکز وجوه محور نقل بحث، احکام اسلام است، که این احکام به نحوی ترسیم و ساختاربندی گردیده است که در نهایت وجود شخص آگاه و عالم به این احکام و شجاع و مدیر جهت اجرای آنها، در رأس دستگاه حاکمیت امری اجتناب ناپذیر می‌نماید.
در استدلال به غیر مستقلات نیز مرکز وجوه محور نقل بحث، احکام اسلام است، که این احکام به نحوی ترسیم و ساختاربندی گردیده است که در نهایت وجود شخص آگاه و عالم به این احکام و شجاع و مدیر جهت اجرای آنها، در رأس دستگاه حاکمیت امری اجتناب ناپذیر می‌نماید.