۱۰۶٬۴۶۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
زبير پس از چندی، با کسب اجازه از متوکل، به قصد حج روانه حجاز شد. متوکل سیهزار درهم به او داد و حکم منصب قضای مکه را به منزله پاداش برايش فرستاد، که پس از درگذشت قاضی مکه، عمّار بن ابی مالک خُشَنی (اواخر 241)، اين وظيفه را به عهده گرفت و تا پايان عمر در اين مقام بود. | زبير پس از چندی، با کسب اجازه از متوکل، به قصد حج روانه حجاز شد. متوکل سیهزار درهم به او داد و حکم منصب قضای مکه را به منزله پاداش برايش فرستاد، که پس از درگذشت قاضی مکه، عمّار بن ابی مالک خُشَنی (اواخر 241)، اين وظيفه را به عهده گرفت و تا پايان عمر در اين مقام بود. | ||
ابوالفرج اصفهانی در روايتی متفاوت، از فراخواندن زبير به دربار سامرا برای تفويض شغل قضای سامرا و به دستور معتز (متوفی 255) سخن گفتهاست. با توجه به روايت وَکيع (همانجا) و از آنجا که آغاز کار زبير به عنوان قاضی مکه در حدود هفتاد سالگی وی بودهاست، به نظر میرسد دعوت وی برای واگذاری مقام قضا بودهاست، نه تعليم فرزندان خليفه؛ اما برخلاف نظر ابوالفرج اصفهانی، در آن هنگام متوکل در مسند خلافت بودهاست نه معتز. زبير در زمان تصدی قضا، در مکه مجلس حديث داشت و در مسجد مدينه به بحثهای علمی و ادبی میپرداخت و بارها به بغداد سفر کرد و در آنجا حديث گفت. آخرين سفر او به بغداد در 253 بود. او سرانجام در 256 در مکه درگذشت و در قبرستان حُجون اين شهر به خاک سپرده شد . زبير از انساب و سرگذشتها و اخبار تاريخی آگاهی داشت. او شعر میگفت. اشعار و احوال شاعران را میشناخت و آنها را گردآوری کرد. در اغلب منابع رجالی اهل سنّت، زبيربن بکّار را در روايت حديث موثق دانسته و از وی با القابی همچون امام و حافظ ياد کردهاند. با وجود اين، احمدبن علی سليمانی در ''الضعفاء'' او را «مُنکَرالحديث» دانسته و از وی در شمار واضعان حديث ياد کردهاست. ذهبی و ابن حجر عسقلانی اين گفتار سليمانی را مردود و نامعتبر شمردهاند. در منابع شيعی، زبير را به سبب مواضع اعتقادیاش برضد علويان، در نقل و روايت، ناموثق دانستهاند. ابن بابويه ضمن نقل روايتی، از مناسبات عداوت آميز وی و پدر و جدش با امام رضا و علويان ياد کردهاست. شيخ مفيد نيز با نامحقَّق دانستن خبر ازدواج امّ کلثوم دختر علی عليهالسلام با عمر، که طريق روايی آن به زبير میرسد، آن را به دشمنی زبير با علی نسبت داده و بر آن است که درباره آنچه زبير راجع به بنی هاشم ادعا کرده، نمیتوان اعتماد کرد. | ابوالفرج اصفهانی در روايتی متفاوت، از فراخواندن زبير به دربار سامرا برای تفويض شغل قضای سامرا و به دستور معتز (متوفی 255) سخن گفتهاست. با توجه به روايت وَکيع (همانجا) و از آنجا که آغاز کار زبير به عنوان قاضی مکه در حدود هفتاد سالگی وی بودهاست، به نظر میرسد دعوت وی برای واگذاری مقام قضا بودهاست، نه تعليم فرزندان خليفه؛ اما برخلاف نظر ابوالفرج اصفهانی، در آن هنگام متوکل در مسند خلافت بودهاست نه معتز. زبير در زمان تصدی قضا، در مکه مجلس حديث داشت و در مسجد مدينه به بحثهای علمی و ادبی میپرداخت و بارها به بغداد سفر کرد و در آنجا حديث گفت. آخرين سفر او به بغداد در 253 بود. او سرانجام در 256 در مکه درگذشت و در قبرستان حُجون اين شهر به خاک سپرده شد. زبير از انساب و سرگذشتها و اخبار تاريخی آگاهی داشت. او شعر میگفت. اشعار و احوال شاعران را میشناخت و آنها را گردآوری کرد. در اغلب منابع رجالی اهل سنّت، زبيربن بکّار را در روايت حديث موثق دانسته و از وی با القابی همچون امام و حافظ ياد کردهاند. با وجود اين، احمدبن علی سليمانی در ''الضعفاء'' او را «مُنکَرالحديث» دانسته و از وی در شمار واضعان حديث ياد کردهاست. ذهبی و ابن حجر عسقلانی اين گفتار سليمانی را مردود و نامعتبر شمردهاند. در منابع شيعی، زبير را به سبب مواضع اعتقادیاش برضد علويان، در نقل و روايت، ناموثق دانستهاند. ابن بابويه ضمن نقل روايتی، از مناسبات عداوت آميز وی و پدر و جدش با امام رضا و علويان ياد کردهاست. شيخ مفيد نيز با نامحقَّق دانستن خبر ازدواج امّ کلثوم دختر علی عليهالسلام با عمر، که طريق روايی آن به زبير میرسد، آن را به دشمنی زبير با علی نسبت داده و بر آن است که درباره آنچه زبير راجع به بنی هاشم ادعا کرده، نمیتوان اعتماد کرد. | ||
علامه حلّی نيز او را از معاندترين مردم با امام علی دانستهاست. از ميان اهل سنّت، ابن ابی الحَديد از ضديت و دشمنی زبير با امام علی و دشمنی نکردن او با معاويه ياد کردهاست. ابن اثير نيز از ضديت او با علويان سخن گفتهاست. به روايت مرزُبانی، زبيربن بکّار آلابیطالب را هجو میگفت و متقابلا، هارون بن جعفر بن ابراهيم طالبی ملقب به عَضرَفُط نيز او را هجو کرد. با وجود اين، با توجه به پارهای رواياتِ ''اخبارالمُوفّقيّاتِ'' وی درباره وصيت رسول خدا صلیاللّهعليه وآلهوسلم به ولايت امام علی، که سند روايی آن به عمار ياسر میرسد و نيز يک روايت مرزبانی، میتوان دريافت که زبير به تفضيل امامعلی بر ديگر صحابه قائل بودهاست. چند تن از راويان و شاگردان زبير عبارتاند از: ابن ماجه، ابن ابی طاهر، بَلاذُری، طبری، حَرَمی بن ابیالعلاء مکی و ابوحاتِم رازی. | علامه حلّی نيز او را از معاندترين مردم با امام علی دانستهاست. از ميان اهل سنّت، ابن ابی الحَديد از ضديت و دشمنی زبير با امام علی و دشمنی نکردن او با معاويه ياد کردهاست. ابن اثير نيز از ضديت او با علويان سخن گفتهاست. به روايت مرزُبانی، زبيربن بکّار آلابیطالب را هجو میگفت و متقابلا، هارون بن جعفر بن ابراهيم طالبی ملقب به عَضرَفُط نيز او را هجو کرد. با وجود اين، با توجه به پارهای رواياتِ ''اخبارالمُوفّقيّاتِ'' وی درباره وصيت رسول خدا صلیاللّهعليه وآلهوسلم به ولايت امام علی، که سند روايی آن به عمار ياسر میرسد و نيز يک روايت مرزبانی، میتوان دريافت که زبير به تفضيل امامعلی بر ديگر صحابه قائل بودهاست. چند تن از راويان و شاگردان زبير عبارتاند از: ابن ماجه، ابن ابی طاهر، بَلاذُری، طبری، حَرَمی بن ابیالعلاء مکی و ابوحاتِم رازی. |