پرش به محتوا

علاءالدوله سمنانی پیر عارفان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ده اند' به 'ده‌اند'
جز (جایگزینی متن - 'سعد الدّین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه)' به 'سعدالدّین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه)')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ده اند' به 'ده‌اند')
خط ۵۲: خط ۵۲:
نویسنده به استناد تاریخ و به ویژه اقوال [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]] از اوضاع ناساز آن دوران و از خیانتها و خلافها و فسادها یاد کرده و در مواردی خاصه در دوران وزارت [[سعد الدّوله‌ی یهودی|سعدالدّوله‌ی یهودی]] بر خلاف دکتر [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرّین‌کوب]] نظریاتی را بیان می‌دارد که بسیار جای درنگ دارد. استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|زرین‌کوب]] از سعد الدّوله دفاع کرده و اقدامات او را خدمت اعلام نموده است ولی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] بر خلاف ایشان وجود وی را ناساز و ویرانگر دین و دنیا قلمداد نموده است. البتّه این تنها چالش استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|زرّین‌کوب]] نیست که در دیگر کتابهای او نیز به مانند: [[نجم کبری(کاظم محمّدی)]] این چالش و اختلاف را می‌توان دید.
نویسنده به استناد تاریخ و به ویژه اقوال [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]] از اوضاع ناساز آن دوران و از خیانتها و خلافها و فسادها یاد کرده و در مواردی خاصه در دوران وزارت [[سعد الدّوله‌ی یهودی|سعدالدّوله‌ی یهودی]] بر خلاف دکتر [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرّین‌کوب]] نظریاتی را بیان می‌دارد که بسیار جای درنگ دارد. استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|زرین‌کوب]] از سعد الدّوله دفاع کرده و اقدامات او را خدمت اعلام نموده است ولی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] بر خلاف ایشان وجود وی را ناساز و ویرانگر دین و دنیا قلمداد نموده است. البتّه این تنها چالش استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|زرّین‌کوب]] نیست که در دیگر کتابهای او نیز به مانند: [[نجم کبری(کاظم محمّدی)]] این چالش و اختلاف را می‌توان دید.


از قول [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]] در [[چهل مجلس]] نقل شده است که گفت: «امّا این ساعت جهان پر بدعت شد و حرامخورانِ مبتدع خود را به لباس مردان پوشیده اند و اضلال را ارشاد نام نهاده اند. اگر کسی این قدر می‌کند که مسلمانان را از ارادت شیطان نگاه می‌دارد و به ذکر خداوند تعالی و حلال خوردن می‌فرماید، چه بهتر از این باشد، خدایش خیر دهد.» <ref>چهل مجلس، ص 118</ref>. این کلمات به خوبی آشفتگی روزگار و ایجاد و ظهور فتنه را که حق و باطل از سر کفر کافران و ظلم ظالمان درهم رفته نشان می‌دهد تا جایی که ‌یافتن لقمه‌ی حلال اصلِ اصیل و بنیادینِ زمان شده و هرکس که تا این حدّ حتّی تذکار رساند مستوجب دعای خیر است<ref>متن، صص 49-48</ref>.
از قول [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]] در [[چهل مجلس]] نقل شده است که گفت: «امّا این ساعت جهان پر بدعت شد و حرامخورانِ مبتدع خود را به لباس مردان پوشیده‌اند و اضلال را ارشاد نام نهاده‌اند. اگر کسی این قدر می‌کند که مسلمانان را از ارادت شیطان نگاه می‌دارد و به ذکر خداوند تعالی و حلال خوردن می‌فرماید، چه بهتر از این باشد، خدایش خیر دهد.» <ref>چهل مجلس، ص 118</ref>. این کلمات به خوبی آشفتگی روزگار و ایجاد و ظهور فتنه را که حق و باطل از سر کفر کافران و ظلم ظالمان درهم رفته نشان می‌دهد تا جایی که ‌یافتن لقمه‌ی حلال اصلِ اصیل و بنیادینِ زمان شده و هرکس که تا این حدّ حتّی تذکار رساند مستوجب دعای خیر است<ref>متن، صص 49-48</ref>.


در بخش شرح زندگی به دوران کودکی و دروس مدرسه اشاره شده که شامل خواندن و نوشتن، روخوانی قرآن، تجوید و احکام ساده‌ی دین و شریعت، عربی و صرف و نحو، اندکی فقه و حدیث که این مطلب را در کتاب [[العره]] و در [[چهل مجلس]] می‌توان به تفصیل بیشتر دید. اشاراتی به خانواده‌ی شیخ شده که برخی عهده دار پستهایی بلندند که ایشان را به خان مغول بسیار نزدیک می‌ساخت. شیخ نیز خود مدّتها در خدمت و از مقرّبان خان بود و از مشاهیر حکومت به حساب می‌رفت. تا آنکه با وقوع حادثه‌ای الهامی‌ تغییر رویه داده و از خدمت به حکومت کفر راهی دیار عرفان و ایمان و دین حق می‌شود و تا آخر عمر بر آن مدار باقی می‌ماند. غزلی از او نیز وصف این حال را به نمایش در می‌آورد<ref>خمخانه وحدت، صص 106-105</ref>.
در بخش شرح زندگی به دوران کودکی و دروس مدرسه اشاره شده که شامل خواندن و نوشتن، روخوانی قرآن، تجوید و احکام ساده‌ی دین و شریعت، عربی و صرف و نحو، اندکی فقه و حدیث که این مطلب را در کتاب [[العره]] و در [[چهل مجلس]] می‌توان به تفصیل بیشتر دید. اشاراتی به خانواده‌ی شیخ شده که برخی عهده دار پستهایی بلندند که ایشان را به خان مغول بسیار نزدیک می‌ساخت. شیخ نیز خود مدّتها در خدمت و از مقرّبان خان بود و از مشاهیر حکومت به حساب می‌رفت. تا آنکه با وقوع حادثه‌ای الهامی‌ تغییر رویه داده و از خدمت به حکومت کفر راهی دیار عرفان و ایمان و دین حق می‌شود و تا آخر عمر بر آن مدار باقی می‌ماند. غزلی از او نیز وصف این حال را به نمایش در می‌آورد<ref>خمخانه وحدت، صص 106-105</ref>.