پرش به محتوا

شبلی مجنون عاقل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ده اند' به 'ده‌اند'
جز (جایگزینی متن - 'ته اند' به 'ته‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'ده اند' به 'ده‌اند')
خط ۴۷: خط ۴۷:
کتاب شبلی مجنونِ عاقل، نوشته‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با دقّت تمام به بررسی زندگی و افکار عرفانی ابوبکر شبلی می‌پردازد. کتاب حاضر حجم چندانی ندارد ولی با این حال به زبان بسیار ساده سعی در بهتر شناساندن این عارف شهیر دارد و چنین به نظر می‌رسد که در کار خود موفّق بوده است، چاپهای مکرّر که اکنون چاپ ششم آن در دست است به نوعی نشان توفیق آن محسوب می‌شود.  
کتاب شبلی مجنونِ عاقل، نوشته‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با دقّت تمام به بررسی زندگی و افکار عرفانی ابوبکر شبلی می‌پردازد. کتاب حاضر حجم چندانی ندارد ولی با این حال به زبان بسیار ساده سعی در بهتر شناساندن این عارف شهیر دارد و چنین به نظر می‌رسد که در کار خود موفّق بوده است، چاپهای مکرّر که اکنون چاپ ششم آن در دست است به نوعی نشان توفیق آن محسوب می‌شود.  


نویسنده در مقدّمه در باره‌ی اهمّیّت پرداختن به مشاهیر عرفان و فلسفه می‌نویسد: باری برای صاحب قلمان این مرز و بوم که در حوزه ی فلسفه، عرفان و ادبیات سیر می‌کنند شاید در این زمانه ی غریب و شگفت از اهم کارها معرّفی این بزرگان باشد، به ویژه که جوانان ما از هر سوی تحت فشارهای غلط فرهنگی واقع شده و الگوهای نامناسب را به ایشان تلقین می‌کنند. با آنکه بزرگان ما نیز به مانند دیگر انسانها جایز الخطایند امّا واقع این است که زندگی ایشان تا آنجا که اسناد و مدارک نشان می‌دهد در طریق معنویت و دین کوشیده اند و نهایت سعیشان را مبذول درک توحید و فهم آیات بلند الهی کرده‌اند و برای فهم و عمل آن ریاضتها کشیده و تعلیم و تربیتها شده اند. و همین امور در ساخته شدن ایشان و به کمال رسیدنشان بسیار مفید بوده است... <ref>مقدّمه، ص 12</ref>.
نویسنده در مقدّمه در باره‌ی اهمّیّت پرداختن به مشاهیر عرفان و فلسفه می‌نویسد: باری برای صاحب قلمان این مرز و بوم که در حوزه ی فلسفه، عرفان و ادبیات سیر می‌کنند شاید در این زمانه ی غریب و شگفت از اهم کارها معرّفی این بزرگان باشد، به ویژه که جوانان ما از هر سوی تحت فشارهای غلط فرهنگی واقع شده و الگوهای نامناسب را به ایشان تلقین می‌کنند. با آنکه بزرگان ما نیز به مانند دیگر انسانها جایز الخطایند امّا واقع این است که زندگی ایشان تا آنجا که اسناد و مدارک نشان می‌دهد در طریق معنویت و دین کوشیده‌اند و نهایت سعیشان را مبذول درک توحید و فهم آیات بلند الهی کرده‌اند و برای فهم و عمل آن ریاضتها کشیده و تعلیم و تربیتها شده‌اند. و همین امور در ساخته شدن ایشان و به کمال رسیدنشان بسیار مفید بوده است... <ref>مقدّمه، ص 12</ref>.


در بحث نام و لقب شبلی مفصّل به استناد منابع مهم عرفانی سخن رفته است و از زبان کسانی چون امام [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیری]]، [[خواجه عبدالله انصاری]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدین عطار نیشابوری]]، [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]]، [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمن جامی]] و دیگران در این باره مطلب ارائه شده است. اختلاف در ذکر نام شبلی از جمله مقولاتی است که از زبان منابع به آن اشاره شده است. سن او را 87 سال گذارش کرده‌اند و ولادت او را به سال 247 هجری و وفات او را در سال 334 نوشته‌اند. در خصوص مذهب و عقیده ی او نیز اختلافاتی وجود دارد، [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلکان]] او را سنّیِ مالکی می‌داند و [[قاضی نورالله شوشتری]] هم او را شیعه‌ی دوازده امامی‌تلقّی می‌کند. برخی روایات شبلی را امیر دماوند دانسته‌اند. برخی روایات هم او را متولّد سامره گفته‌اند ولی نویسنده وی را از خراسان و از منطقه‌ی اشروسنه دانسته است استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرین‌کوب]] هم همین قول را مورد نظر قرار داده است. <ref>جستجو در تصوّف ایران، ج1، ص 151</ref>.
در بحث نام و لقب شبلی مفصّل به استناد منابع مهم عرفانی سخن رفته است و از زبان کسانی چون امام [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیری]]، [[خواجه عبدالله انصاری]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدین عطار نیشابوری]]، [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]]، [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمن جامی]] و دیگران در این باره مطلب ارائه شده است. اختلاف در ذکر نام شبلی از جمله مقولاتی است که از زبان منابع به آن اشاره شده است. سن او را 87 سال گذارش کرده‌اند و ولادت او را به سال 247 هجری و وفات او را در سال 334 نوشته‌اند. در خصوص مذهب و عقیده ی او نیز اختلافاتی وجود دارد، [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلکان]] او را سنّیِ مالکی می‌داند و [[قاضی نورالله شوشتری]] هم او را شیعه‌ی دوازده امامی‌تلقّی می‌کند. برخی روایات شبلی را امیر دماوند دانسته‌اند. برخی روایات هم او را متولّد سامره گفته‌اند ولی نویسنده وی را از خراسان و از منطقه‌ی اشروسنه دانسته است استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرین‌کوب]] هم همین قول را مورد نظر قرار داده است. <ref>جستجو در تصوّف ایران، ج1، ص 151</ref>.
خط ۵۳: خط ۵۳:
بخش دوّم کتاب که به تصوّف و سلوک شبلی مربوط است چندین موضوع در آن مورد بحث قرار گرفته است که عبارتند از: 1- تعریف تصوّف و صوفی 2- صحو و سکر 3- مجالس پر شور 4- عشق و فنا 5- سماع و پایکوبی 6- شریعت و طریقت 7- بهشت و دوزخ. طبیعتاً در هر یک از موارد هفتگانه بحث و بررسی های زیادی صورت گرفته و در کنار تحلیل و بیان اصل مسئله نوع نگرش شبلی هم مطرح شده و آن نیز مورد نقد و بررسی و تطبیق با اصول تصوّف قرار گرفته است. نویسنده‌ی عارف، استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در انتهای این بخش عبارتی را از شبلی به روایت [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابی‌نصر|روزبهان بقلی شیرازی]] در [[شرح شطحیات]] نقل می‌کند که وی گفته حق را بندگانی هستند که قادرند تا با آب دهانشان دوزخ را خاموش سازند<ref>شرح شطحیات، ص 261</ref>. استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] این کلام را نقدی تند با دلیلی خوشایند آورده است که نشان از آن دارد که وی به شدّت به ادب و آداب در تمام موارد سلوک و در تمام شرایط قائل بوده و کوچکترین حرف نامعقول و ناخوشایند را از هیچ کس پذیرا نمی‌شود<ref>متن، ص 50</ref>.
بخش دوّم کتاب که به تصوّف و سلوک شبلی مربوط است چندین موضوع در آن مورد بحث قرار گرفته است که عبارتند از: 1- تعریف تصوّف و صوفی 2- صحو و سکر 3- مجالس پر شور 4- عشق و فنا 5- سماع و پایکوبی 6- شریعت و طریقت 7- بهشت و دوزخ. طبیعتاً در هر یک از موارد هفتگانه بحث و بررسی های زیادی صورت گرفته و در کنار تحلیل و بیان اصل مسئله نوع نگرش شبلی هم مطرح شده و آن نیز مورد نقد و بررسی و تطبیق با اصول تصوّف قرار گرفته است. نویسنده‌ی عارف، استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در انتهای این بخش عبارتی را از شبلی به روایت [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابی‌نصر|روزبهان بقلی شیرازی]] در [[شرح شطحیات]] نقل می‌کند که وی گفته حق را بندگانی هستند که قادرند تا با آب دهانشان دوزخ را خاموش سازند<ref>شرح شطحیات، ص 261</ref>. استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] این کلام را نقدی تند با دلیلی خوشایند آورده است که نشان از آن دارد که وی به شدّت به ادب و آداب در تمام موارد سلوک و در تمام شرایط قائل بوده و کوچکترین حرف نامعقول و ناخوشایند را از هیچ کس پذیرا نمی‌شود<ref>متن، ص 50</ref>.


در بخش دیگر که از پیران و اساتید شبلی سخن می‌رود به دو استاد و مرشد حتمی ‌و بزرگ او اشاره می‌شود، یکی [[خیّر نسّاج]] و یکی هم [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]] که هر دو از مردان بزرگ عصر خود و از مشایخ نامدار تصوّف بوده اند. طبیعتاً شبلی نزد این دو استاد معنوی بسیار چیزها آموخته و خود نیز با تربیّت و ریاضات و مجاهداتی که داشته است به کمالاتی رسیده بود. در این فصل به دقّت موقعیّت و اعتبار این دو شیخ را تحلیل و به خوبی تبیین نموده است. در فصل بعدی به شبلی و [[حلاج]] اشاره شده و به تفصیل اندیشه ها، مشابهتها و اختلافات ایشان را بر شمرده است، نهایتاً در این دو روش که این دو برای خود در نظر گرفتند، یکی کشته و نابود شد و یکی باقی ماند و به تعالیم و سلوک خود تداوم بخشید. در جمع آنچه که از شبلی در این نظر فهمیده می‌شود معقول و بهتر به نظر می‌رسد.
در بخش دیگر که از پیران و اساتید شبلی سخن می‌رود به دو استاد و مرشد حتمی ‌و بزرگ او اشاره می‌شود، یکی [[خیّر نسّاج]] و یکی هم [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]] که هر دو از مردان بزرگ عصر خود و از مشایخ نامدار تصوّف بوده‌اند. طبیعتاً شبلی نزد این دو استاد معنوی بسیار چیزها آموخته و خود نیز با تربیّت و ریاضات و مجاهداتی که داشته است به کمالاتی رسیده بود. در این فصل به دقّت موقعیّت و اعتبار این دو شیخ را تحلیل و به خوبی تبیین نموده است. در فصل بعدی به شبلی و [[حلاج]] اشاره شده و به تفصیل اندیشه ها، مشابهتها و اختلافات ایشان را بر شمرده است، نهایتاً در این دو روش که این دو برای خود در نظر گرفتند، یکی کشته و نابود شد و یکی باقی ماند و به تعالیم و سلوک خود تداوم بخشید. در جمع آنچه که از شبلی در این نظر فهمیده می‌شود معقول و بهتر به نظر می‌رسد.
   
   
در بحث شبلی و قرآن، امری شایع و عمومی‌را مورد نظر قرار می‌دهد، چنانکه تمام عارفان و صوفیان راستین اهل قرآن بودند و با قرآن انسی دائمی ‌داشتند. شبلی نیز از این قاعده مستثنا نیست او هم در دوران تعلیم و آموزش تا آخرین دوران زندگی با قرآن انسی وافر داشته است. نویسنده در این بخش به هفت سخن از شبلی اشاره می‌کند که وی در خلال سخنان خود به آیات قرآن استناد کرده و سخن خود را با آیات مزیّن نموده است، منابع گوناگون هم این سخنان را روایت کرده‌اند به مانند [[هجویری، علی بن عثمان|هجویری]] در [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]]، امام [[ابوالقاسم قشیری]] در [[رساله قشیریه]]، [[احمد غزالی]] در [[مجالس]]، [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در [[تلبیس ابلیس]] و [[عبدالرحمن جامی]] در [[نفحات الأنس|نفحات الانس]] <ref>متن، صص 79-76</ref>. فصل بعد هم که از توحید سخن می‌گوید مسلّماً به نگرش مسبت و متعالی عارفان نظر دارد و وقتی که از عرفان خن به میان می‌آید در واقع درک درست توحید را نشانه می‌رود و لذا عارفان به تخصیص کسانی‌اند که درک بهتر و عالی تری از توحید دارند. در اینجا نیز نگرش خاص شبلی را در توحید مورد توجّه قرار داده است.
در بحث شبلی و قرآن، امری شایع و عمومی‌را مورد نظر قرار می‌دهد، چنانکه تمام عارفان و صوفیان راستین اهل قرآن بودند و با قرآن انسی دائمی ‌داشتند. شبلی نیز از این قاعده مستثنا نیست او هم در دوران تعلیم و آموزش تا آخرین دوران زندگی با قرآن انسی وافر داشته است. نویسنده در این بخش به هفت سخن از شبلی اشاره می‌کند که وی در خلال سخنان خود به آیات قرآن استناد کرده و سخن خود را با آیات مزیّن نموده است، منابع گوناگون هم این سخنان را روایت کرده‌اند به مانند [[هجویری، علی بن عثمان|هجویری]] در [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]]، امام [[ابوالقاسم قشیری]] در [[رساله قشیریه]]، [[احمد غزالی]] در [[مجالس]]، [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در [[تلبیس ابلیس]] و [[عبدالرحمن جامی]] در [[نفحات الأنس|نفحات الانس]] <ref>متن، صص 79-76</ref>. فصل بعد هم که از توحید سخن می‌گوید مسلّماً به نگرش مسبت و متعالی عارفان نظر دارد و وقتی که از عرفان خن به میان می‌آید در واقع درک درست توحید را نشانه می‌رود و لذا عارفان به تخصیص کسانی‌اند که درک بهتر و عالی تری از توحید دارند. در اینجا نیز نگرش خاص شبلی را در توحید مورد توجّه قرار داده است.