۱۱۱٬۵۱۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ته اند' به 'تهاند') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
میر عباس پرسید شما کی هستید؟ گفت من میرمؤمن هستم. | میر عباس پرسید شما کی هستید؟ گفت من میرمؤمن هستم. | ||
میرعباس بسیار خوشحال شد و به جهت طولانی بودن سفرش خیلی موهای سر و محاسنش بلند شده بود و لباسهایش مندرس و پاره شده بود. میرمؤمن ایشان رابه آرایشگاه برد و سر و صورتش را اصلاح کردند و لباس نو برایش خرید و بعد از استحمام، او را به منزل خویش برد. میر عباس جریان نزاع و قتل را برای ایشان تعریف و از او درخواست استمداد نمود و گفت به جهت این قتل تفرقه شدیدی بین سادات رخ داده و عده ای زندان | میرعباس بسیار خوشحال شد و به جهت طولانی بودن سفرش خیلی موهای سر و محاسنش بلند شده بود و لباسهایش مندرس و پاره شده بود. میرمؤمن ایشان رابه آرایشگاه برد و سر و صورتش را اصلاح کردند و لباس نو برایش خرید و بعد از استحمام، او را به منزل خویش برد. میر عباس جریان نزاع و قتل را برای ایشان تعریف و از او درخواست استمداد نمود و گفت به جهت این قتل تفرقه شدیدی بین سادات رخ داده و عده ای زندان رفتهاند و ممکن است هر لحظه نزاع گستردهتر شود. فقط حضور حضرتعالی باعث میشود که این غائله پایان یابد. این عالم بر خود لازم دید به منطقه برگردد، باتوجه به تشنج موجود در منطقه ایشان به دیدار حاکم فارس سلطان مراد میرزا حسام السلطنه که شخصی معروف وموثر در تاریخ قاجار و در دربار و ولایت خراسان و فارس بود، رفت و موضوع را برای ایشان مطرح کرد. سلطان مراد میرزا به جهت شناخت و احترام خاصی که برای این عالم قائل بود، سواران نظامی را به همراه ایشان به منطقه کهگیلویه فرستاد. همچنین نامه ای به حاکم بهبهان و کهگیلویه سلطان اویس میرزا احتشام الدوله برای پیگیری و رسیدگی به موضوع قتل نوشت و در پایان نامه این گونه نوشته است "بدان که من که مرادم مرید میر مؤمنم. | ||
توجه به این نکته ضروری است که میرمؤمن در شیراز نه ایل و تباری و نه مال و سرمایهای و نه منصب حکومتی داشت، پس فقط بعلت مقام معنوی و مرتبه علمی بسیار بالای ایشان در نزد حاکمان فارس دارای حرمت و اعتبار بود آن هم حسام السلطنه که عموی ناصرالدینشاه بود و بسیار شخصی پرنفوذ و و دارای قدرت در دربار بودو سالها به تناوب حاکم فارس و خراسان و یزد و اصفهان و کردستان بود و از خود رشادتهایی نشان داد و لذا با آغاز نقشه انگلیس در جریان جداسازی هرات با قشون خویش رهسپار آنجا شد و پس از یک سال محاصره شهر هرات توانست آن را بار دیگر به خاک ایران برگرداند | توجه به این نکته ضروری است که میرمؤمن در شیراز نه ایل و تباری و نه مال و سرمایهای و نه منصب حکومتی داشت، پس فقط بعلت مقام معنوی و مرتبه علمی بسیار بالای ایشان در نزد حاکمان فارس دارای حرمت و اعتبار بود آن هم حسام السلطنه که عموی ناصرالدینشاه بود و بسیار شخصی پرنفوذ و و دارای قدرت در دربار بودو سالها به تناوب حاکم فارس و خراسان و یزد و اصفهان و کردستان بود و از خود رشادتهایی نشان داد و لذا با آغاز نقشه انگلیس در جریان جداسازی هرات با قشون خویش رهسپار آنجا شد و پس از یک سال محاصره شهر هرات توانست آن را بار دیگر به خاک ایران برگرداند |