۱۰۸٬۹۴۷
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ته اند' به 'تهاند') |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
در دو فصل ده و یازده، به جبر فلسفی اشاره شده است که نویسنده انگیزههای فلسفی و انگیزههای اجتماعی و اقتصادی را از دلایل پذیرش جبر فلسفی میداند<ref>ر.ک: همان، ص293</ref>. | در دو فصل ده و یازده، به جبر فلسفی اشاره شده است که نویسنده انگیزههای فلسفی و انگیزههای اجتماعی و اقتصادی را از دلایل پذیرش جبر فلسفی میداند<ref>ر.ک: همان، ص293</ref>. | ||
اندیشه جبر، در میان اروپاییان پس از رنسانس، جوانه زد و بارزترین آن جبر تاریخ است که در فلسفه مارکس به چشم میخورد. فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک که بر پایه اصول چهارگانه: حرکت، تضاد، تأثیر متقابل و جهش یا تبدیل کمیت به کیفیت، استوار است، نتیجهای جز جبریگری ندارد... | اندیشه جبر، در میان اروپاییان پس از رنسانس، جوانه زد و بارزترین آن جبر تاریخ است که در فلسفه مارکس به چشم میخورد. فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک که بر پایه اصول چهارگانه: حرکت، تضاد، تأثیر متقابل و جهش یا تبدیل کمیت به کیفیت، استوار است، نتیجهای جز جبریگری ندارد... البتهاندیشه جبر در جهان غرب منحصر به این مکتب نیست، بلکه برخی، مسئله مثلث شخصیت انسان را مایه مجبور بودن او در زندگی تلقی کردهاند؛ مقصود از آن مثلث، عوامل وراثت، فرهنگ و محیط زندگی است.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. | ||
یکی از دلایل جبر فلسفی، مسئله تسلسل ارادههای غیر متناهی است؛ با این تقریر که اگر انسان در کارهای خود اختیار داشته باشد، بایستی در اراده خویش نیز مختار باشد و ملاک اختیاری بودن کاری، این است که مسبوق به اراده باشد؛ حال اگر انسان در ارادهای که نسبت به کاری دارد، مختار باشد، باید بر آن اراده، اراده دیگر تعلق گیرد و برای اختیاری بودن اراده سوم، اراده چهارمی نیز لازم است و لازمه آن، تسلسل در ارادههاست؛ پس برای رهایی از این تسلسل باطل، راهی جز اینکه «اراده» را امری غیر ارادی و غیر اختیاری بدانیم، نیست<ref>ر.ک: همان، ص295</ref>. | یکی از دلایل جبر فلسفی، مسئله تسلسل ارادههای غیر متناهی است؛ با این تقریر که اگر انسان در کارهای خود اختیار داشته باشد، بایستی در اراده خویش نیز مختار باشد و ملاک اختیاری بودن کاری، این است که مسبوق به اراده باشد؛ حال اگر انسان در ارادهای که نسبت به کاری دارد، مختار باشد، باید بر آن اراده، اراده دیگر تعلق گیرد و برای اختیاری بودن اراده سوم، اراده چهارمی نیز لازم است و لازمه آن، تسلسل در ارادههاست؛ پس برای رهایی از این تسلسل باطل، راهی جز اینکه «اراده» را امری غیر ارادی و غیر اختیاری بدانیم، نیست<ref>ر.ک: همان، ص295</ref>. |