پرش به محتوا

مشكل إعراب القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'إعراب القرآن (ابهام زدایی)' به 'إعراب القرآن (ابهام‌زدایی)'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'إعراب القرآن (ابهام زدایی)' به 'إعراب القرآن (ابهام‌زدایی)')
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۷: خط ۲۷:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
{{کاربردهای دیگر|إعراب القرآن (ابهام زدایی)}}
{{کاربردهای دیگر|إعراب القرآن (ابهام‌زدایی)}}
{{کاربردهای دیگر|مشکل إعراب القرآن (ابهام زدایی)}}
{{کاربردهای دیگر|مشکل إعراب القرآن (ابهام‌زدایی)}}


'''مُشكِل إعراب القرآن'''، از آثار [[مکی بن حموش|ابومحمد مكى بن ابى‌طالب قيسى قيروانى]] (355 - 437) است كه در آن، مشكلات لغوى، صرفى و نحوى مربوط به همه آيات قرآن كريم را به‌صورت تفسير ترتيبى حلّ كرده است. اين كتاب را ياسين محمد سوّاس، تصحيح و همراه با مقدمه‌اى عالمانه منتشر كرده است.
'''مُشكِل إعراب القرآن'''، از آثار [[مکی بن حموش|ابومحمد مكى بن ابى‌طالب قيسى قيروانى]] (355 - 437) است كه در آن، مشكلات لغوى، صرفى و نحوى مربوط به همه آيات قرآن كريم را به‌صورت تفسير ترتيبى حلّ كرده است. اين كتاب را ياسين محمد سوّاس، تصحيح و همراه با مقدمه‌اى عالمانه منتشر كرده است.
خط ۴۳: خط ۴۳:
#مصحح، در مقدمه‌اش كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده، ويژگى‌هاى كتاب را نوشته و مشخصات نسخه‌هاى خطى شش‌گانه مورد استفاده را بيان كرده و تأكيد كرده است كه كتاب حاضر، از نظر موضوع و روش، منحصربه‌فرد است؛ زيرا مشكلات اعرابى قرآن را بحث مى‌كند و با رعايت ايجاز و اختصار به تفسير و تعليل آن مى‌پردازد تا حفظ آن براى همگان آسان باشد. وى يادآور شده است كه اين كتاب به نام‌هاى متعددى در كتاب‌هاى تراجم ناميده شده است، مانند «مشكل إعراب القرآن»، «إعراب القرآن»، «تفسير إعراب القرآن»، «إعراب مشكل القرآن» و نویسنده خودش نيز با نام‌هاى كوتاه و بلند از كتاب خود ياد كرده است: «تفسير مشكل إعراب القرآن»، «مشكل الإعراب» و «تفسير مشكل الإعراب». مصحح، يكى از علل انتخاب نام «مشكل إعراب القرآن» را اين مطلب دانسته كه در دو نسخه خطى مورد اعتماد (تيمورى و احمدى)، به همين نام آمده و نام كتاب به همين صورت مشهور است<ref>مقدمه كتاب، ص 5 - 16</ref>
#مصحح، در مقدمه‌اش كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده، ويژگى‌هاى كتاب را نوشته و مشخصات نسخه‌هاى خطى شش‌گانه مورد استفاده را بيان كرده و تأكيد كرده است كه كتاب حاضر، از نظر موضوع و روش، منحصربه‌فرد است؛ زيرا مشكلات اعرابى قرآن را بحث مى‌كند و با رعايت ايجاز و اختصار به تفسير و تعليل آن مى‌پردازد تا حفظ آن براى همگان آسان باشد. وى يادآور شده است كه اين كتاب به نام‌هاى متعددى در كتاب‌هاى تراجم ناميده شده است، مانند «مشكل إعراب القرآن»، «إعراب القرآن»، «تفسير إعراب القرآن»، «إعراب مشكل القرآن» و نویسنده خودش نيز با نام‌هاى كوتاه و بلند از كتاب خود ياد كرده است: «تفسير مشكل إعراب القرآن»، «مشكل الإعراب» و «تفسير مشكل الإعراب». مصحح، يكى از علل انتخاب نام «مشكل إعراب القرآن» را اين مطلب دانسته كه در دو نسخه خطى مورد اعتماد (تيمورى و احمدى)، به همين نام آمده و نام كتاب به همين صورت مشهور است<ref>مقدمه كتاب، ص 5 - 16</ref>
#نویسنده يادآور شده است كه در آيه 2 سوره بقره ''' (ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين) ''' كلمه «لا» براى تبرئه؛ يعنى نفى جنس است و آن كلمه با «ريب» همانند اسمى يگانه است و به همين جهت «ريب» مبنى بر فتح شده است؛ زيرا «لا» به‌همراه «ريب» مانند «خمسة عشرَ» است. «لا ريبَ» در محلّ رفع است چون خبر «ذلك» است<ref>متن كتاب، ص 40</ref>
#نویسنده يادآور شده است كه در آيه 2 سوره بقره ''' (ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين) ''' كلمه «لا» براى تبرئه؛ يعنى نفى جنس است و آن كلمه با «ريب» همانند اسمى يگانه است و به همين جهت «ريب» مبنى بر فتح شده است؛ زيرا «لا» به‌همراه «ريب» مانند «خمسة عشرَ» است. «لا ريبَ» در محلّ رفع است چون خبر «ذلك» است<ref>متن كتاب، ص 40</ref>
#نویسنده گاهى نظر برخى از انديشمندان و اديبان را نقل و نقد كرده است: مثلاً نوشته است كه در آيه 111 سوره بقره ''' (وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّة إِلاَّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين) '''، كلمه «هوداً» جمع هائد به معنى تائب است و گفته شده كه «هود» واحد است و به‌خاطر لفظ «مَن» مفرد آمده است. فراء گفته است: «هود اصلش يهودى است بعد «ى» حذف شده است»، ولى هيچ قياس و قاعده‌اى وجود ندارد كه اين مطلب را پشتيبانى و تأييد كند<ref>همان، ص 82 و نيز ر. ك.: همان، ص 235</ref>
#نویسنده گاهى نظر برخى از انديشمندان و اديبان را نقل و نقد كرده است: مثلاً نوشته است كه در آيه 111 سوره بقره ''' (وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّة إِلاَّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين)'''، كلمه «هوداً» جمع هائد به معنى تائب است و گفته شده كه «هود» واحد است و به‌خاطر لفظ «مَن» مفرد آمده است. فراء گفته است: «هود اصلش يهودى است بعد «ى» حذف شده است»، ولى هيچ قياس و قاعده‌اى وجود ندارد كه اين مطلب را پشتيبانى و تأييد كند<ref>همان، ص 82 و نيز ر. ك.: همان، ص 235</ref>
#نویسنده بر اين مطلب تأكيد كرده است كه در آيه ''' «مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّه» '''<ref>بقره / 253</ref>، «مَن»، مبتداست و «منهم» خبر آن و ضمير هاء از «كَلَّمَ» حذف شده است؛ يعنى «كَلَّمَهُ»<ref>همان، ص 112</ref>
#نویسنده بر اين مطلب تأكيد كرده است كه در آيه ''' «مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّه» '''<ref>بقره / 253</ref>، «مَن»، مبتداست و «منهم» خبر آن و ضمير هاء از «كَلَّمَ» حذف شده است؛ يعنى «كَلَّمَهُ»<ref>همان، ص 112</ref>
#نویسنده گاهى چند نظر را مطرح كرده، ولى از اظهار نظر و نقادى خوددارى ورزيده است. به نظر مى‌رسد اين موارد در صورتى است كه هيچ‌يك از اقوال، ترجيحى بر ديگرى ندارد و همگى از نظر ادبى، شدنى و جايز است؛ به‌طور مثال نویسنده در مورد آيه 154 سوره آل عمران ''' (... قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّه...) '''، چنين نوشته است: «هر كسى كه «كلّ» را منصوب قرار داده، آن را تأكيد امر شمرده و «لله» هم خبر «إنّ» است. اخفش، گفته: «آن، بدل امر است». هر كسى كه آن را رفع داده، مبتدا قرار داده و «لله» را خبر آن دانسته و جمله خبر «إنّ» است<ref>همان، ص 158</ref>
#نویسنده گاهى چند نظر را مطرح كرده، ولى از اظهار نظر و نقادى خوددارى ورزيده است. به نظر مى‌رسد اين موارد در صورتى است كه هيچ‌يك از اقوال، ترجيحى بر ديگرى ندارد و همگى از نظر ادبى، شدنى و جايز است؛ به‌طور مثال نویسنده در مورد آيه 154 سوره آل عمران ''' (... قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّه...)'''، چنين نوشته است: «هر كسى كه «كلّ» را منصوب قرار داده، آن را تأكيد امر شمرده و «لله» هم خبر «إنّ» است. اخفش، گفته: «آن، بدل امر است». هر كسى كه آن را رفع داده، مبتدا قرار داده و «لله» را خبر آن دانسته و جمله خبر «إنّ» است<ref>همان، ص 158</ref>
#نویسنده بر اين نظر است كه علت مجرور شدن كلمه ناس در آيه ''' «مِنَ الْجِنَّة وَ النَّاسِ» '''، آن است كه عطف بر «وسواس» شده است و نمى‌توان گفت كه عطف بر «جنة» است؛ زيرا مردمان، مردم را وسوسه نمى‌كنند و اين جنيان هستند كه مردم را وسوسه مى‌كنند. او افزوده است: چون اين معنا محال است، آن را بر «عطف به وسواس» حمل كردم<ref>همان، ص 816</ref>، ولى ضعف نظر اين نویسنده روشن است؛ چون فريب و وسوسه انسان‌ها نسبت به هم فراوان است و بسيارى از آن موارد در گزارش‌هاى تاريخى نيز آمده است.
#نویسنده بر اين نظر است كه علت مجرور شدن كلمه ناس در آيه ''' «مِنَ الْجِنَّة وَ النَّاسِ»'''، آن است كه عطف بر «وسواس» شده است و نمى‌توان گفت كه عطف بر «جنة» است؛ زيرا مردمان، مردم را وسوسه نمى‌كنند و اين جنيان هستند كه مردم را وسوسه مى‌كنند. او افزوده است: چون اين معنا محال است، آن را بر «عطف به وسواس» حمل كردم<ref>همان، ص 816</ref>، ولى ضعف نظر اين نویسنده روشن است؛ چون فريب و وسوسه انسان‌ها نسبت به هم فراوان است و بسيارى از آن موارد در گزارش‌هاى تاريخى نيز آمده است.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==