پرش به محتوا

بدایة الوصول لكنه علم الأصول: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مالدین' به 'م‌الدین'
جز (جایگزینی متن - ' الدین' به 'الدین')
جز (جایگزینی متن - 'مالدین' به 'م‌الدین')
خط ۳۷: خط ۳۷:
سپس با استناد به روایت دیگری از امام باقر(ع) اشاره کرده است که راوی از امام معنای آیه «و من أحياها فكانما أحيا الناس جمیعاً» پرسید. امام فرمود: یعنی نجات دادن «از آتش و غرق شدن». روای مجدداً پرسید آیا به معنای کسی که آن‌ها را از ضلالت به‌سوی هدایت راهنمایی کند نیز هست؟ حضرت فرمود: «این تأویل اعظم آیه است». پس امام راهنمایی مردم از گمراهی به‌سوی هدایت را عظیم‌تر از نجاتشان از غرق شدن و سوختن در آتش دانسته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8077/1/8 ر.ک: همان، ص8]</ref>.  
سپس با استناد به روایت دیگری از امام باقر(ع) اشاره کرده است که راوی از امام معنای آیه «و من أحياها فكانما أحيا الناس جمیعاً» پرسید. امام فرمود: یعنی نجات دادن «از آتش و غرق شدن». روای مجدداً پرسید آیا به معنای کسی که آن‌ها را از ضلالت به‌سوی هدایت راهنمایی کند نیز هست؟ حضرت فرمود: «این تأویل اعظم آیه است». پس امام راهنمایی مردم از گمراهی به‌سوی هدایت را عظیم‌تر از نجاتشان از غرق شدن و سوختن در آتش دانسته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8077/1/8 ر.ک: همان، ص8]</ref>.  


علمای اعلام پس از انقطاع از حجت -به جهت مصلحتی که خداوند در غیبت آنحضرت دید- ناچار به عمل به روایاتی که در دست داشتند شدند. روایاتی که به‌رغم غلبه و خشونت سلاطین جور نسبت به شیعه اهل‌بیت(ع) و سعی‌شان در نابودی آثار ایشان و کم کردن انوارشان، باقی مانده بود. و چون عمل به این روایات مستلزم برخی مباحث در ادله احکام و متعلقات آن از ظهورات صیغ و منطوق و مفهوم و عام و خاص و مطلق و مقید و... بود، لذا علم جدیدی به نام «علم اصول» ایجاد شد. این علم بنا بر گفته‌ها در ابتدای غیبت کبری تدوین گردید و اولین کسی که آن را به کار برد حسن بن علی بن ابی‌عقیل صاحب کتاب «المستمسک بحبل آل الرسول» در فقه بود. او اولین کسی بود که فقه را تهذیب کرد و بحث از اصول و فروع را گشود. پس‌ازآن، [[ابن جنید اسکافی|ابوعلی محمد بن احمد بن جنید]] معروف به [[اسکافی، محمد بن عبدالله|اسکافی]] کار او را پیروی کرد و این مسیر مبارک تا [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] ادامه یافت. شیخ مفید این علم را وارد مرحله جدیدی کرد و در عصر خود آوازه شهرتش پخش شد؛ تمامی شاگردان شیخ مفید در علم و ورع از بزرگان زمانشان بودند؛ [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سید مرتضی علم الهدی]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]]، [[سلار دیلمی، حمزة بن عبدالعزیز|شیخ سلار دیلمی]] صاحب کتاب «[[المراسم في الفقه الإمامي|المراسم]]» و «التقريب في أصول الفقه» و غیر آن‌ها از اساطین علم. از جمله بزرگانی که آثار بسیاری در اصول نوشت [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]] بود که آثارش و به‌ویژه «نهج الوصول الی علم الأصول» مورد استقبال علما قرار گرفت و شرح‌های زیادی بر آن نوشته شد. آثار وی تا نیمه قرن دهم که [[شهید ثانی، زین‌الدین بن علی|شهید ثانی]] کتاب «[[تمهيد القواعد (الشهيد الثاني)|تمهید القواعد]]» را نوشت مدار بحث‌های علمی بود. پس از او فرزندش [[ابن شهید ثانی، حسن بن زین‌الدین|جمال‌الدین حسن بن زین‌الدین]] کتاب «[[معالم‌الدين و ملاذ المجتهدين|معالمالدین]]» را نوشت که آثار پیش از خود را نسخ و از آثار پیش از خود بی‌نیاز کرد. این اثر را نیز علما فراوان شرح و نقد و تعلیق کردند که از مهم‌ترین شروح و تعلیقات بر معالم کتاب «[[هداية المسترشدين في شرح أصول معالم‌الدين|هداية المسترشدين]]» است. خلاصه آن‌که علم اصول در اعصار مختلف مراتب ترقی را طی کرد تا این‌که در زمان [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصاری]] و محقق کبیر [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|شیخ محمدکاظم خراسانی]] تدوین کاملی از این علم صورت یافت. در این راستا مباحث اصولی شیخ شمس‌الدین واعظی نیز دارای ویژگی شرح و بسط کافی بر مباحث اصولی است که اجازه تألیف اقوال و جمع آرائش را به مقرر داده و نتیجه آن کتاب حاضر است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8077/1/8 ر.ک: همان، ص11-8]</ref>.
علمای اعلام پس از انقطاع از حجت -به جهت مصلحتی که خداوند در غیبت آنحضرت دید- ناچار به عمل به روایاتی که در دست داشتند شدند. روایاتی که به‌رغم غلبه و خشونت سلاطین جور نسبت به شیعه اهل‌بیت(ع) و سعی‌شان در نابودی آثار ایشان و کم کردن انوارشان، باقی مانده بود. و چون عمل به این روایات مستلزم برخی مباحث در ادله احکام و متعلقات آن از ظهورات صیغ و منطوق و مفهوم و عام و خاص و مطلق و مقید و... بود، لذا علم جدیدی به نام «علم اصول» ایجاد شد. این علم بنا بر گفته‌ها در ابتدای غیبت کبری تدوین گردید و اولین کسی که آن را به کار برد حسن بن علی بن ابی‌عقیل صاحب کتاب «المستمسک بحبل آل الرسول» در فقه بود. او اولین کسی بود که فقه را تهذیب کرد و بحث از اصول و فروع را گشود. پس‌ازآن، [[ابن جنید اسکافی|ابوعلی محمد بن احمد بن جنید]] معروف به [[اسکافی، محمد بن عبدالله|اسکافی]] کار او را پیروی کرد و این مسیر مبارک تا [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] ادامه یافت. شیخ مفید این علم را وارد مرحله جدیدی کرد و در عصر خود آوازه شهرتش پخش شد؛ تمامی شاگردان شیخ مفید در علم و ورع از بزرگان زمانشان بودند؛ [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سید مرتضی علم الهدی]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]]، [[سلار دیلمی، حمزة بن عبدالعزیز|شیخ سلار دیلمی]] صاحب کتاب «[[المراسم في الفقه الإمامي|المراسم]]» و «التقريب في أصول الفقه» و غیر آن‌ها از اساطین علم. از جمله بزرگانی که آثار بسیاری در اصول نوشت [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]] بود که آثارش و به‌ویژه «نهج الوصول الی علم الأصول» مورد استقبال علما قرار گرفت و شرح‌های زیادی بر آن نوشته شد. آثار وی تا نیمه قرن دهم که [[شهید ثانی، زین‌الدین بن علی|شهید ثانی]] کتاب «[[تمهيد القواعد (الشهيد الثاني)|تمهید القواعد]]» را نوشت مدار بحث‌های علمی بود. پس از او فرزندش [[ابن شهید ثانی، حسن بن زین‌الدین|جمال‌الدین حسن بن زین‌الدین]] کتاب «[[معالم‌الدين و ملاذ المجتهدين|معالم‌الدین]]» را نوشت که آثار پیش از خود را نسخ و از آثار پیش از خود بی‌نیاز کرد. این اثر را نیز علما فراوان شرح و نقد و تعلیق کردند که از مهم‌ترین شروح و تعلیقات بر معالم کتاب «[[هداية المسترشدين في شرح أصول معالم‌الدين|هداية المسترشدين]]» است. خلاصه آن‌که علم اصول در اعصار مختلف مراتب ترقی را طی کرد تا این‌که در زمان [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصاری]] و محقق کبیر [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|شیخ محمدکاظم خراسانی]] تدوین کاملی از این علم صورت یافت. در این راستا مباحث اصولی شیخ شمس‌الدین واعظی نیز دارای ویژگی شرح و بسط کافی بر مباحث اصولی است که اجازه تألیف اقوال و جمع آرائش را به مقرر داده و نتیجه آن کتاب حاضر است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8077/1/8 ر.ک: همان، ص11-8]</ref>.


نویسنده پیش از ورود به بحث لازم دیده که مرتبه این علم نسبت به دیگر علوم و تقدم و تأخر آن را تبیین کند؛ تأخر علم فقه نسبت به علم اصول از واضحات است؛ چراکه علم اصول از مقدمات علم فقه است بلکه علت تامه اوست؛ زیرا استنباط متوقف بر علم اصول است. پس این علم متقدم بر علم فقه است. اگرچه از بسیاری از علوم مانند علوم عربی و علم منطق متأخر و نسبت به علومی مانند ریاضی و طب بیگانه است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8077/1/15 ر.ک: متن کتاب، ص15]</ref>.
نویسنده پیش از ورود به بحث لازم دیده که مرتبه این علم نسبت به دیگر علوم و تقدم و تأخر آن را تبیین کند؛ تأخر علم فقه نسبت به علم اصول از واضحات است؛ چراکه علم اصول از مقدمات علم فقه است بلکه علت تامه اوست؛ زیرا استنباط متوقف بر علم اصول است. پس این علم متقدم بر علم فقه است. اگرچه از بسیاری از علوم مانند علوم عربی و علم منطق متأخر و نسبت به علومی مانند ریاضی و طب بیگانه است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8077/1/15 ر.ک: متن کتاب، ص15]</ref>.