۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آيتالله خويى' به 'آيتالله خويى') |
جز (جایگزینی متن - 'ميرزاى نائينى ' به 'ميرزاى نائينى ') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
آيات سيد ابوالحسن موسوى اصفهانى، آقا ضياء الدين عراقى، ميرزا محمدحسين غروى نائينى و شيخ اسماعيل غروى محلاتى، اساتيد وى در نجف اشرف بودهاند. | آيات سيد ابوالحسن موسوى اصفهانى، آقا ضياء الدين عراقى، ميرزا محمدحسين غروى نائينى و شيخ اسماعيل غروى محلاتى، اساتيد وى در نجف اشرف بودهاند. | ||
وى بيش از چهارده سال در درسهاى فقه و اصول ميرزاى نائينى شركت كرد و در شمار برترين شاگردان وى جاى گرفت. | وى بيش از چهارده سال در درسهاى فقه و اصول [[نایینی، محمدحسین|ميرزاى نائينى]] شركت كرد و در شمار برترين شاگردان وى جاى گرفت. | ||
ايشان فقه، اصول و قواعد فقهيه را در دورههاى متعدد تدريس كرد و تا پايان زندگى، به افاضه مشغول بود. او به شاگردانش بسيار علاقه داشت. وقتى مىديد طلبهاى محققانه و باعلاقه درس مىخواند، خوشحال مىشد. در درسش تنها حدود چهل نفر طلبه برگزيده شركت مىكردند؛ گويى آنان را دانهدانه براى ميرزا انتخاب كرده بودند. شايد وجود چنين شاگردانى سبب شده بود طلبههايى كه اهل درس و بحث و تحقيق نبودند، نتوانند در درس ايشان جلوه كنند. | ايشان فقه، اصول و قواعد فقهيه را در دورههاى متعدد تدريس كرد و تا پايان زندگى، به افاضه مشغول بود. او به شاگردانش بسيار علاقه داشت. وقتى مىديد طلبهاى محققانه و باعلاقه درس مىخواند، خوشحال مىشد. در درسش تنها حدود چهل نفر طلبه برگزيده شركت مىكردند؛ گويى آنان را دانهدانه براى ميرزا انتخاب كرده بودند. شايد وجود چنين شاگردانى سبب شده بود طلبههايى كه اهل درس و بحث و تحقيق نبودند، نتوانند در درس ايشان جلوه كنند. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
ايشان هوش سياسى بالايى داشت. اطلاعات دقيق تاريخى، ذكاوت خاصى به ايشان در مسائل سياسى داده بود. استاد عميد زنجانى در اين رابطه مىگويد: «مرحوم آقا ميرزا محمدباقر زنجانى، اگرچه به حسب ظاهر، جنبه سياسى ايشان ظهورى نداشت، اما داراى يك فكر سياسى قوى بود. تاريخ مشروطيت را دقيقاً مىدانست. مقدار فراوانى از آن وقايع را تا حدودى كه سنشان اقتضا مىكرد، از نزديك ديده بود. سطح اطلاعات سياسى ايشان فوقالعاده بود.» | ايشان هوش سياسى بالايى داشت. اطلاعات دقيق تاريخى، ذكاوت خاصى به ايشان در مسائل سياسى داده بود. استاد عميد زنجانى در اين رابطه مىگويد: «مرحوم آقا ميرزا محمدباقر زنجانى، اگرچه به حسب ظاهر، جنبه سياسى ايشان ظهورى نداشت، اما داراى يك فكر سياسى قوى بود. تاريخ مشروطيت را دقيقاً مىدانست. مقدار فراوانى از آن وقايع را تا حدودى كه سنشان اقتضا مىكرد، از نزديك ديده بود. سطح اطلاعات سياسى ايشان فوقالعاده بود.» | ||
ايشان از دستگاه ستمگر پهلوى، بهشدت متنفر بود و مىفرمود: «رضاشاه شانزده سال شاه بود، ولى يك لحظه هم بر او عقد القلب (و محبتى) نداشتيم». باز مىفرمود: «در زمان سلطنت رضاخان و برداشتن عمامهها، ميل كردم براى زيارت اقوام و خويشان سفرى به زنجان كنم. كنسول ايران در نجف زنجانى بود و خيلى نسبت به من اظهار ارادت مىنمود. روزى اين مطلب را با او در ميان گذاردم، گفت: آقا ميرزا اگر اجازه اجتهادى داشته باشيد، بنده رونوشت آن را ضميمه پرونده مىكنم و گذرنامه باعمامه به شما مىدهم تا بتوانيد بهراحتى به ايران سفر كنيد. من به مدرسه آمدم. اجازه اجتهاد ميرزاى نائينى را برداشتم و به كنسولگرى رفتم. كنسول بلند شد و خيلى تواضع كرد و گفت: چند دقيقهاى به من مهلت دهيد. اين چند سطر را بنويسم و بعد خدمت شما هستم. در چند دقيقهاى كه او مشغول كارش بود، ناگهان در قلب من بارقهاى الهى افتاد كه سزاوار نيست كه من براى سفرى، اجازه و دستخط شريف رئيس اسلام و المسلمين مثل ميرزاى نائينى را به يك نفر رئيس ريشتراش ياور ظالم بدهم. چند دقيقهاى نشستم و سپس بلند شدم، خداحافظى كردم و بيرون آمدم. هرچند اصرار كرد كه بفرماييد كار شما را درست كنم، گفتم: چيزى به خاطرم رسيد. اگر تصميم قطعى گرفتم، خدمتتان مىآيم. بيرون آمدم و ديگر به آنجا بازنگشتم». | ايشان از دستگاه ستمگر پهلوى، بهشدت متنفر بود و مىفرمود: «رضاشاه شانزده سال شاه بود، ولى يك لحظه هم بر او عقد القلب (و محبتى) نداشتيم». باز مىفرمود: «در زمان سلطنت رضاخان و برداشتن عمامهها، ميل كردم براى زيارت اقوام و خويشان سفرى به زنجان كنم. كنسول ايران در نجف زنجانى بود و خيلى نسبت به من اظهار ارادت مىنمود. روزى اين مطلب را با او در ميان گذاردم، گفت: آقا ميرزا اگر اجازه اجتهادى داشته باشيد، بنده رونوشت آن را ضميمه پرونده مىكنم و گذرنامه باعمامه به شما مىدهم تا بتوانيد بهراحتى به ايران سفر كنيد. من به مدرسه آمدم. اجازه اجتهاد [[نایینی، محمدحسین|ميرزاى نائينى]] را برداشتم و به كنسولگرى رفتم. كنسول بلند شد و خيلى تواضع كرد و گفت: چند دقيقهاى به من مهلت دهيد. اين چند سطر را بنويسم و بعد خدمت شما هستم. در چند دقيقهاى كه او مشغول كارش بود، ناگهان در قلب من بارقهاى الهى افتاد كه سزاوار نيست كه من براى سفرى، اجازه و دستخط شريف رئيس اسلام و المسلمين مثل [[نایینی، محمدحسین|ميرزاى نائينى]] را به يك نفر رئيس ريشتراش ياور ظالم بدهم. چند دقيقهاى نشستم و سپس بلند شدم، خداحافظى كردم و بيرون آمدم. هرچند اصرار كرد كه بفرماييد كار شما را درست كنم، گفتم: چيزى به خاطرم رسيد. اگر تصميم قطعى گرفتم، خدمتتان مىآيم. بيرون آمدم و ديگر به آنجا بازنگشتم». | ||
و اين چنين شد كه مرحوم ميرزا باقر پس از تشرف به نجف در سال 1338ق تا سال وفات (1394ق)، هيچگاه نتوانست به ايران بيايد. | و اين چنين شد كه مرحوم ميرزا باقر پس از تشرف به نجف در سال 1338ق تا سال وفات (1394ق)، هيچگاه نتوانست به ايران بيايد. |
ویرایش