۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Fgarnezadeh (بحث | مشارکتها) (←وفات) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==نسب== | ==نسب== | ||
ابن حنبلی در تاریخ خود عبارتهایی از الرساله المیمونیه فی توحید الجرومیه ابن میمون نقل کرده است، حاکی از اینکه ابن میمون ادریسی است و از اینرو نسب وی از طریق حسن مثنی به حسن بن علی بن ابیطالب(ع) میرسد و بدین سبب است که نسبتهای دیگری چون هاشمی و قرشی نیز برای او ذکر کردهاند. اما روشن نیست که طاش کوپریزاده به چه سبب وی را اندلسی خوانده است. | [[ابن حنبلی، محمد بن ابراهیم|ابن حنبلی]] در تاریخ خود عبارتهایی از الرساله المیمونیه فی توحید الجرومیه ابن میمون نقل کرده است، حاکی از اینکه ابن میمون ادریسی است و از اینرو نسب وی از طریق حسن مثنی به حسن بن علی بن ابیطالب(ع) میرسد و بدین سبب است که نسبتهای دیگری چون هاشمی و قرشی نیز برای او ذکر کردهاند. اما روشن نیست که طاش کوپریزاده به چه سبب وی را اندلسی خوانده است. | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
==مسافرتها== | ==مسافرتها== | ||
وی پس از آن مسافرت به سرزمینهای شرقی اسلام را آغاز کرد و ظاهراً این مسافرت به توصیه مشایخ او برای دیدار با بزرگان صوفیه بوده است. وی در صَفَد موفق به دیدار عبدالقادر بن عمر بن حبیب صفدی شد و او را عارفی بزرگ و زاهدی وارسته یافت. ابن حبیب که عمری گمنام و مجهولالحال، به عنوان معلم اطفال در صفد به سر میبرد، بر اثر کوششهای ابن میمون در معرفی وی، به شهرت رسید. تاریخ دیدار این دو، شعبان 894 بوده است. | وی پس از آن مسافرت به سرزمینهای شرقی اسلام را آغاز کرد و ظاهراً این مسافرت به توصیه مشایخ او برای دیدار با بزرگان صوفیه بوده است. وی در صَفَد موفق به دیدار عبدالقادر بن عمر بن حبیب صفدی شد و او را عارفی بزرگ و زاهدی وارسته یافت. ابن حبیب که عمری گمنام و مجهولالحال، به عنوان معلم اطفال در صفد به سر میبرد، بر اثر کوششهای ابن میمون در معرفی وی، به شهرت رسید. تاریخ دیدار این دو، شعبان 894 بوده است. | ||
ابن میمون در بیان غربهالاسلام که یک سال پیش از مرگ تألیف کرده، گوید که به مصر نرفته است. از اینرو اشارۀ طاش کوپریزاده در مورد ورود وی به قاهره درست مینماید. ابن میمون در آغاز سده 10ق به بیروت رفت و در این سفر بود که محمد بن عراق با وی آشنا شد و بعدها در زمرۀ مریدان او درآمد. وی پس از سفر حج موقتاً در سرزمین شام اقامت گزید و به ارشاد مردم همت گماشت. سپس به سفر در سرزمینهای اروپایی آلعثمان چون قسطنطنیه، ادرنه و بروسا پرداخت و بهویژه در بروسا اقامتی طولانی اختیار کرد. بنا به گفته غزی مسافرت او به آسیای صغیر 5 سال طول کشید و در این مدت وی به ارشاد مردم مشغول بود. سپس دوباره به شام بازگشت و از این زمان است که به گفته محمد بن عراق در کشورهای عربی به عنوان عالم، مرشد و شیخ مشهور شد. ابن حنبلی به نقل از علوان حموی، یکی دیگر از مریدان ابن میمون، بازگشت وی را به شهر حلب در 910ق ذکر کرده است. او در 911ق وارد حماه سوریه شد و بنا به روایت ابن طولون در اواخر 912ق به صالحیه دمشق رفت و مردم جهت تیمن و تبرک به سوی او شتافتند. وی در آنجا به تعلیم و تربیت مردم در هر مذهبی از مذاهب اربعه پرداخت و گروهی از اشخاص معروف همچون عبدالنبی مفتی و شیخ مالکیان، شمسالدین محمد بن رمضان مفتی و شیخ حنفیان در دمشق، شیخ شهاب بن مفلح از حنبلیان و عبدالرحمن حموی مفتی شافعیان از جمله مریدان وی شدند. بدینسان ابن میمون شهرت فراوان کسب کرد و ابن طولون که به مجالس او رفت و آمدهایی داشته، از علو مقام و بزرگی شأن وی یاد کرده است. | |||
==خصوصیات اخلاقی== | ==خصوصیات اخلاقی== | ||
ابن میمون در حفظ احکام شرع بسیار سختگیر و متعصب بود. از او نقل کردهاند که گفته است: اگر سلطان ابو یزید بن عثمان نیز پیش من آید، با او هم جز براساس سنت رفتار نخواهم کرد. وی مستمری نمیگرفت و هدایای فرماندهان و پادشاهان را قبول نمیکرد. حقیقت را میگفت و از سرزنش ملامتگران پروایی نداشت. اگر در رفتار مریدان خود لغزشی میدید، بسیار خشمگین میشد و آنان را به سختی مؤاخذه میکرد. با اینهمه مردی محجوب و مهربان بود و روزانه 20 تن از مریدان خود را طعام میکرد. گرچه ابن میمون دوستدار علم بود و عالمان را احترام میکرد ، اشاراتش نسبت به بعضی از علمای عصر خود خالی از طعن و کنایه نبود، چنانکه گفتهاند وی قضاه را قصاه (واماندگان)، مشایخ را مسایخ (فرومایگان) و فقیه را فقیع (فاسد) مینامید. او اصحاب و مریدان خود را از مداخله در امور عوام و نزدیک شدن به حکام بازمیداشت، زیرا حکام در نظر وی مفسدان روی زمین بودند. | |||
==باورها== | ==باورها== | ||
خط ۷۱: | خط ۷۰: | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
ابن میمون در اواخر عمر بیمار شد و به ناچار مجلس درس را رها کرد و به اشارت محمد بن عراق برای درمان به دهکده مجدل معوش از توابع بیروت رفت و در آنجا بود که درگذشت و به خاک سپرده شد. شیخ علوان حموی مرید و خلیفه ابن میمون، بعد از مرگ وی کتابی در محاسن و مناقب السیدالشریف الشیخ ابی الحسن علی بن میمون نوشته است. | |||
==آثار== | ==آثار== | ||
خط ۸۵: | خط ۸۴: | ||
# تذکرة السالکین 3. تذکرة المرید المنیب باخلاق اصحاب الحبیب. | # تذکرة السالکین 3. تذکرة المرید المنیب باخلاق اصحاب الحبیب. | ||
# تعظیم الشعائر من الصوامع والمساجد والمنابر. <ref>مصلیپور، عباس، ص 1-2</ref>. | # تعظیم الشعائر من الصوامع والمساجد والمنابر. <ref>مصلیپور، عباس، ص 1-2</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |