۱۰۲٬۱۱۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '.↵==' به '. ==') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ههای') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
در همین بخش فهرستی اندک ولی گویا از کسانی آورده میشود که در اوج بالندگی در فلسفه و عرفان در عین حال پرسشی پر تکرار و مستمر از چیستی و کیستی خود و عالم دارند که در این بین میتوان از این افراد نامور یاد کرد: [[ بایزید بسطامی]]، [[ابن سینا]]، [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابی]]، [[شیخ اشراق]]، [[ابوحامد غزالی]]، [[عین القضاة همدانی]]، [[نجمالدین کبری]]، [[مولانا]] و دیگران. در انتهای این بخش میخوانیم: انسانی که «خود» را به خوبی میشناسد و از حقیقت و رازهای نهفتهی خود با خبر است بهتر میداند که: چه بکند، به کجا برود، از کجا برود، و چگونه برود. این خودشناسی، مقدّمهای از برای ارتباط یافتن با عالم بالاست. چه آدمِ مرغ صفت که بالایی است و ساخته و پرداختهی دست خداست و از لحاظ باطنی ساکن عالم ملکوت است. ارتباط او بیشتر باید با عالم بالا باشد، نه خاک. خاک جایگاه موقّت اوست. پس باید بپرد و در آسمانها طیران و پرواز نماید. و بداند که: «ما زبالاییم و بالا میرویم»<ref>متن، صص 18-17</ref>. | در همین بخش فهرستی اندک ولی گویا از کسانی آورده میشود که در اوج بالندگی در فلسفه و عرفان در عین حال پرسشی پر تکرار و مستمر از چیستی و کیستی خود و عالم دارند که در این بین میتوان از این افراد نامور یاد کرد: [[ بایزید بسطامی]]، [[ابن سینا]]، [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابی]]، [[شیخ اشراق]]، [[ابوحامد غزالی]]، [[عین القضاة همدانی]]، [[نجمالدین کبری]]، [[مولانا]] و دیگران. در انتهای این بخش میخوانیم: انسانی که «خود» را به خوبی میشناسد و از حقیقت و رازهای نهفتهی خود با خبر است بهتر میداند که: چه بکند، به کجا برود، از کجا برود، و چگونه برود. این خودشناسی، مقدّمهای از برای ارتباط یافتن با عالم بالاست. چه آدمِ مرغ صفت که بالایی است و ساخته و پرداختهی دست خداست و از لحاظ باطنی ساکن عالم ملکوت است. ارتباط او بیشتر باید با عالم بالا باشد، نه خاک. خاک جایگاه موقّت اوست. پس باید بپرد و در آسمانها طیران و پرواز نماید. و بداند که: «ما زبالاییم و بالا میرویم»<ref>متن، صص 18-17</ref>. | ||
بخش دوّم به گنج مخفی تعبیر شده است، گنج مخفی اشاره به حدیث قدسی<ref>متن، ص 20</ref>. مشهوری دارد که عارفان عموماً از آن سخن گفته و برخی نیز شرحی بر آن نوشتهاند. مراد از آن نیز معرفت یافتن انسان از خدا به قدر وسع خود است. خدا شناسی و معرفت حاصل کردن به آن ذات مطلق چیزی است که از بطن این حدیث قدسی بر میآید و غرض نویسند، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] هم در کتاب آرزوی وصال همین مطلب است که ارتباط انسان و خدا را نشان بدهد و با این روایت در بخش دوّم تمهیدات اصلی را برای این کار معلوم میکند. | بخش دوّم به گنج مخفی تعبیر شده است، گنج مخفی اشاره به حدیث قدسی<ref>متن، ص 20</ref>. مشهوری دارد که عارفان عموماً از آن سخن گفته و برخی نیز شرحی بر آن نوشتهاند. مراد از آن نیز معرفت یافتن انسان از خدا به قدر وسع خود است. خدا شناسی و معرفت حاصل کردن به آن ذات مطلق چیزی است که از بطن این حدیث قدسی بر میآید و غرض نویسند، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] هم در کتاب آرزوی وصال همین مطلب است که ارتباط انسان و خدا را نشان بدهد و با این روایت در بخش دوّم تمهیدات اصلی را برای این کار معلوم میکند. | ||
بخش دیگر کتاب به تحسین خالق نام گرفته است. در این بخش از آیات الهی نام برده میشود و زیبایی و شکوه و جلال طبیعتِ خداداد را بر میشمارد و آدمیرا به تأمّل و دقّت در آفرینش فرا میخواند. در این بخش از | بخش دیگر کتاب به تحسین خالق نام گرفته است. در این بخش از آیات الهی نام برده میشود و زیبایی و شکوه و جلال طبیعتِ خداداد را بر میشمارد و آدمیرا به تأمّل و دقّت در آفرینش فرا میخواند. در این بخش از زیرمجموعههایی با همان مفهوم یاد میشود. فهرستی الفبائی از الف تا چ بدین شرح مورد نظر قرار گرفته است: الف- آفرینش کل هستی ب- آفرینش آسمانها و زمین پ- آفرینش هر چه در زمین است ت- آفرینش انسان ث- آفرینش مرد و زن ج- آفرینش مرگ و زندگی چ- آفرینش شب و روز و خورشید و ماه. | ||
این فهرست که از آفرینش یاد میکند چیزی را از قلم نینداخته است و تمام این خلقت را یکپارچه زیبا و منظّم و دارای جلوه و شکوه میداند که تماماً آیه است، نشانهای از خداوند جهان آفرین که دارای علم و حکمت و قدرت است. هر یک از این فصول با آیاتی چند تعریف و توصیف میشود و د رواقع آیات متنی از آیات طبیعی سخن میگوید و انسان آیات طبیعت را در دل آیات متنی میجوید و از این راه با خداوند جهان آفرین از دو سو مرتبط میشود، از سوی آیات طبیعی و بیرونی و نیز از طریق آیات متنی و وحیانی. | این فهرست که از آفرینش یاد میکند چیزی را از قلم نینداخته است و تمام این خلقت را یکپارچه زیبا و منظّم و دارای جلوه و شکوه میداند که تماماً آیه است، نشانهای از خداوند جهان آفرین که دارای علم و حکمت و قدرت است. هر یک از این فصول با آیاتی چند تعریف و توصیف میشود و د رواقع آیات متنی از آیات طبیعی سخن میگوید و انسان آیات طبیعت را در دل آیات متنی میجوید و از این راه با خداوند جهان آفرین از دو سو مرتبط میشود، از سوی آیات طبیعی و بیرونی و نیز از طریق آیات متنی و وحیانی. | ||
بخش چهارم کتاب از انسان و خدا میگوید، در بخش نخست از خدا و انسان سخن به میان آمده بود، این گونه این ارتباط به مرور در حال شکل گیری است. در این بخش نیز زیر | بخش چهارم کتاب از انسان و خدا میگوید، در بخش نخست از خدا و انسان سخن به میان آمده بود، این گونه این ارتباط به مرور در حال شکل گیری است. در این بخش نیز زیر مجموعههایی وجود دارد که عبارتند از: الف- جهل و نادان بشر ب- علم و دانش خداوند ج- تعلیم الهی در ذیل تعلیم الهی مواردی بدین شرح دیده میشود: 1- تعلیم به ملائکه 2- تعلیم به آدم 3- تعلیم به انسان 4- تعلیم به انبیا و رسولان و در ذیل این قسمت نیز به این موارد اشاره شده است: علم لدنی برای خضر(ع). آموختن علم به داوود(ع) و سلیمان(ع). دادن علم تکلّم با حیوانات به سلیمان(ع). دادن حکمت به داوود(ع). دادن حکمت و علم تأویل احادیث به یوسف(ع). دادن حکمت به یحیی(ع). دادن علم و حکمت به لوط(ع). دادن علم و حکمت به موسی(ع). و آموختن علم لباس سازی به داوود(ع). | ||
بخش دیگر در طلب دانایی نام دارد. در این بخش انسانها را به پرسیدن از دانایان تشویق میکند و در همین راستا دانایان را که میتوانند به انسانها کمک کنند، «اهل ذکر» میخواند. اهل ذکر کسانی هستند که مردم باید نیازهای باطنی و معنوی و دینی خود را از ایشان بپرسند و آنان کسانی هستند که علم حقیقی داشته و قادر به پاسخ دادن به پرسندگان هستند. آیهی «و ما ارسلنا من قبلک الاّ رجالاً نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذّکر ان کنتم لا تعلمون»<ref>سوره نحل، آیه 43</ref>. گویای این حقیقت است و انسان باید در این راستا در طلب دانایی باشد. در ادامه نیز توضیح میدهد که طبق برخی از احادیث این اهل الذّکر امامان معصوم شیعه هستند<ref>متن، ص 70</ref>. | بخش دیگر در طلب دانایی نام دارد. در این بخش انسانها را به پرسیدن از دانایان تشویق میکند و در همین راستا دانایان را که میتوانند به انسانها کمک کنند، «اهل ذکر» میخواند. اهل ذکر کسانی هستند که مردم باید نیازهای باطنی و معنوی و دینی خود را از ایشان بپرسند و آنان کسانی هستند که علم حقیقی داشته و قادر به پاسخ دادن به پرسندگان هستند. آیهی «و ما ارسلنا من قبلک الاّ رجالاً نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذّکر ان کنتم لا تعلمون»<ref>سوره نحل، آیه 43</ref>. گویای این حقیقت است و انسان باید در این راستا در طلب دانایی باشد. در ادامه نیز توضیح میدهد که طبق برخی از احادیث این اهل الذّکر امامان معصوم شیعه هستند<ref>متن، ص 70</ref>. | ||
در بخش دیگر از انسان عالم سخن میگوید انسان عالمیکه مورد نظر خداوند است. در آیات قرآن نیز این پرسش مطرح میشود که آیا دانا و نادان یکسانند؟ و آیا بینا و نابینا یکسانند؟ مسلّماً یکسان نیستند و همیشه ترجیح با دانایان و بینایان بوده است در اینجا نیز همین مطلب را مراد میدارد. گذشته از آیات قرآن به چندین حدیث نیز استشهاد میشود تا علم، معنای علم و حقیقت عالم مورد شناسایی قرار بگیرد. بخش هفتم هم در ادامهی همین موضوع «معرفت توحید» نام دارد که همچنان از خدا و انسان و جهان بحث میکند و روابط فیمابین این هر سه را فهرست کرده و به شرح و تفسیر آن میپردازد. در همین معرفت توحید است که بحث دعا و نیایش مطرح میشود و پرسشهایی بدین صورت مد نظر قرار میگیرد: چه کسی دعا میکند؟ چرا دعا میکند؟ رو به چه کسی دعا میکند؟ چه موقع دعا میکند و در دعا چه چیزی را تقاضا میکند<ref>متن، ص 81</ref>. | در بخش دیگر از انسان عالم سخن میگوید انسان عالمیکه مورد نظر خداوند است. در آیات قرآن نیز این پرسش مطرح میشود که آیا دانا و نادان یکسانند؟ و آیا بینا و نابینا یکسانند؟ مسلّماً یکسان نیستند و همیشه ترجیح با دانایان و بینایان بوده است در اینجا نیز همین مطلب را مراد میدارد. گذشته از آیات قرآن به چندین حدیث نیز استشهاد میشود تا علم، معنای علم و حقیقت عالم مورد شناسایی قرار بگیرد. بخش هفتم هم در ادامهی همین موضوع «معرفت توحید» نام دارد که همچنان از خدا و انسان و جهان بحث میکند و روابط فیمابین این هر سه را فهرست کرده و به شرح و تفسیر آن میپردازد. در همین معرفت توحید است که بحث دعا و نیایش مطرح میشود و پرسشهایی بدین صورت مد نظر قرار میگیرد: چه کسی دعا میکند؟ چرا دعا میکند؟ رو به چه کسی دعا میکند؟ چه موقع دعا میکند و در دعا چه چیزی را تقاضا میکند<ref>متن، ص 81</ref>. |