۱۰۶٬۳۱۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'کتاب شناسی' به 'کتابشناسی') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنس' به 'ابن س') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
تدوین «فهرست کتابخانه» در میان مسلمانان، سابقهای بسیار طولانی دارد. | تدوین «فهرست کتابخانه» در میان مسلمانان، سابقهای بسیار طولانی دارد. ابن سینا در شرح احوال خود مینویسد که در کتابخانه «بخارا» فهرست کتب اوایل را دیده و مطالعه کرده است. پس از پشت سر نهادن سده اول و دوم هجری و تثبیت اجتماعی و فرهنگی مسلمانان و رشد دانشهای مختلف، انبوهی از منابع در بین آنان تدوین و عرضه شد. فراوانی منابع در هر فرهنگ، آغاز احساس ضرورت فهرستنگاری است. این نیاز به گفته برخی مورخان پس از مدتی به «نهضت فهرستنویسی» تبدیل شد. همانند ترجمه متون که از سده سوم آغاز شد و در دوره خلافت مأمون عباسی به اوج رسید، نهضت کتابشناسی هم در این دوره با تدوین فهرست به همت [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] به اوج خود رسید. تنوع علوم در جهان اسلام و نیز جامعه غربی –که تا آن زمان دانشهای مختلف را ندیده بود- و نیاز به طبقهبندی آنها و ضرورت گردآوری اطلاعات را برای از بین نرفتن آنها، میتوان از علل پیدایش فهرستنگاری دانست. نخستین فهرست یا کتابشناسی در جهان اسلام که تاکنون نیز باقی مانده و به زبانهای گوناگون از جمله انگلیسی، آلمانی و فارسی نیز ترجمه شده است، فهرستی است که «[[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|اسحاق بن یعقوب بغدادی]]» معروف به [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] با نام الفهرست در سال 377ق به عربی تدوین کرد. دومین کتابشناسی فهرستگونه در جهان اسلام، فهرستی است که [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان محمد بن احمد بیرونی]] (متوفی 440ق) گردآورد و در آن فهرستی از آثار [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]] را تبویب و تبیین کرد. معاصر با آن، فهرست دیگری به دست [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ الطایفه محمد بن حسن طوسی]] (متوفی 460ق) با نام «[[فهرست كتب الشيعة و أصولهم و أسماء المصنفين و أصحاب الأصول|فهرست كتاب الشيعة و أصولهم و مصنفيهم و أصحاب الأصول]]» درباره کتب شیعه نگارش یافت. مدتی بعد «[[اشبیلی، محمد بن خیر|ابن خیر اشبیلی]]» (502-575ق) فهرستی از کتابها و اطلاعات نویسندگان در غرب اسلامی تهیه و تدوین کرد<ref>ر.ک: رحیمی، مهدی، ص180-178</ref>. | ||
بسیاری از علماء تصمیم گرفتند مرویاتشان از اساتیدشان را اثبات کنند، پس هر محدِّثی قصد تدوین اسامی اساتیدی را داشته که از ایشان روایاتش را گرفته یا شنیده یا اجازه روایت گرفته است. بسیاری از این علما تنظیم این ماده علمی را بر طبق اسالیب معین تکرار کردند، بنابراین برخی از آنها تصمیم گرفتند اسامی مشایخ خود را بر طبق حروف الفبا مرتب کنند، پس شرقیان آن را «[[معجم الشیوخ]]» نامیدند یا مشایخ را بر حسب وفیات آنها یا تاریخ سماع از آنها یا شهرهایی که از آنها شنیدهاند ذکر کردند؛ لذا نزد شرقیان «مشیخه» نامیده شدند. اما غربیان بر معجم الشیوخ و مشیخه اسم «البرنامج» اطلاق کردند که معرب لفظ فارسی «برنامه» است. اما کسانی که تصمیم به ذکر مرویات گرفتند را شرقیان لفظ «الثَّبَت» را بر آن اطلاق کردند اما غربیان «الفهرسة» نامیدند که این نیز لفظ فارسی عربی شده است. علامه محدث کتابی به این نکته اشاره کرده که بعضی از اهل اندلس «برنامه» را نیز به معنی «فهرست» بهکار میبردهاند. روشن است که «فهرست ابن خیر» هدفش مرویات است نه سیر مشایخی که ابن خیر از آنها اخذ روایت کرده و ذکر مشایخ و موالید و وفیات و مانند آنکه کتب تراجم بهطور عادی مشتمل بر آنها بوده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص11-10</ref>. | بسیاری از علماء تصمیم گرفتند مرویاتشان از اساتیدشان را اثبات کنند، پس هر محدِّثی قصد تدوین اسامی اساتیدی را داشته که از ایشان روایاتش را گرفته یا شنیده یا اجازه روایت گرفته است. بسیاری از این علما تنظیم این ماده علمی را بر طبق اسالیب معین تکرار کردند، بنابراین برخی از آنها تصمیم گرفتند اسامی مشایخ خود را بر طبق حروف الفبا مرتب کنند، پس شرقیان آن را «[[معجم الشیوخ]]» نامیدند یا مشایخ را بر حسب وفیات آنها یا تاریخ سماع از آنها یا شهرهایی که از آنها شنیدهاند ذکر کردند؛ لذا نزد شرقیان «مشیخه» نامیده شدند. اما غربیان بر معجم الشیوخ و مشیخه اسم «البرنامج» اطلاق کردند که معرب لفظ فارسی «برنامه» است. اما کسانی که تصمیم به ذکر مرویات گرفتند را شرقیان لفظ «الثَّبَت» را بر آن اطلاق کردند اما غربیان «الفهرسة» نامیدند که این نیز لفظ فارسی عربی شده است. علامه محدث کتابی به این نکته اشاره کرده که بعضی از اهل اندلس «برنامه» را نیز به معنی «فهرست» بهکار میبردهاند. روشن است که «فهرست ابن خیر» هدفش مرویات است نه سیر مشایخی که ابن خیر از آنها اخذ روایت کرده و ذکر مشایخ و موالید و وفیات و مانند آنکه کتب تراجم بهطور عادی مشتمل بر آنها بوده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص11-10</ref>. |