پرش به محتوا

الأعلاق النفيسة و يليه كتاب البلدان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن‌ر' به 'ابن‌ ر'
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ق' به 'ابن‌ ق')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ر' به 'ابن‌ ر')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۴: خط ۳۴:


== ساختار==
== ساختار==
كتاب از فصول متعددى تشكيل شده است كه مى‌توان مطالب آن را در این پنج عنوان خلاصه نمود: نجوم و كره زمين، مكه و مدينه، عجائب زمين و شهرها، درياها و رودها، اقاليم هفتگانه و اسامى شهرهاى آنها. شيوه نگارش ابن رسته از لحاظ نحوه ارائه مطالب و اسلوب جزء تأليفاتى است كه همه خوانندگان آن را مى‌پسندند؛ ولى ظاهراً این كتاب برای منشيان و نويسندگان ديوان‌هاى دولتى، نوشته شده است. سليقه ادبى ابن‌رسته از ابن‌ خرداذبه بهتر است. گاهى فهرست نام‌ها را نقل مى‌كند و در توصيف‌ها علاقه فراوانى به قصه‌پردازى نيز دارد.
كتاب از فصول متعددى تشكيل شده است كه مى‌توان مطالب آن را در این پنج عنوان خلاصه نمود: نجوم و كره زمين، مكه و مدينه، عجائب زمين و شهرها، درياها و رودها، اقاليم هفتگانه و اسامى شهرهاى آنها. شيوه نگارش ابن رسته از لحاظ نحوه ارائه مطالب و اسلوب جزء تأليفاتى است كه همه خوانندگان آن را مى‌پسندند؛ ولى ظاهراً این كتاب برای منشيان و نويسندگان ديوان‌هاى دولتى، نوشته شده است. سليقه ادبى ابن‌ رسته از ابن‌ خرداذبه بهتر است. گاهى فهرست نام‌ها را نقل مى‌كند و در توصيف‌ها علاقه فراوانى به قصه‌پردازى نيز دارد.


== گزارش محتوا==
== گزارش محتوا==
كتاب البلدان داراى اطلاعات مفيدى پيرامون كره زمين و تقسيمات جغرافيايى آن، فاصله زمين از كره ماه و ستارگان، شهرها و روستاها و رودهاى ایران، ميزان خراج ولايات، مسير راه‌هاى كهن؛ مانند بغداد - رى، رى- نيشابور يا هرات - سيستان، روستاهاى مسير و فاصله منازل و نير شرح جالبى درباره خانه كعبه است.
كتاب البلدان داراى اطلاعات مفيدى پيرامون كره زمين و تقسيمات جغرافيايى آن، فاصله زمين از كره ماه و ستارگان، شهرها و روستاها و رودهاى ایران، ميزان خراج ولايات، مسير راه‌هاى كهن؛ مانند بغداد - رى، رى- نيشابور يا هرات - سيستان، روستاهاى مسير و فاصله منازل و نير شرح جالبى درباره خانه كعبه است.


ابن‌رسته در تنظيم كتابش از روش «جغرافياى ایرانى» كه مبتنى بر هفت اقليم يا هفت كشور است، عدول كرده و به هنگام بيان اقاليم، ترجيح داده است كه به جاى هفت اقليم ایرانى، اقاليم يونانى را بيان كند. اساساً به نظر مى‌آيد كه غرض وى از نوشتن این كتاب فراهم نمودن اطلاعاتى از تمام جهان آن روز بوده است؛ چون علاوه بر توصيف بلاد اسلامى، سرزمين‌هاى ديگرى را كه در خارج جهان اسلام بوده نيز توصيف كرده است و به صورتى كامل و جامع از جغرافياى نجومى و رياضى با استناد به آيات قرآنى و آثار نجومى و اقوال دانشمندان سخن رانده است. مطالب كتاب در مورد سرزمين صنعا و امپراتورى بيزانس و هند شرقى و سقلابيان و اقوام اورال و آلتايى و اقوام اطراف درياى سياه و نواحى اصفهان در خور توجه بوده و اطلاعات جمع‌آورى شده، در باب مكه و مدينه و توصيف رودها و مناطق طبرستان از اهميّت خاصى برخوردار است. با توجه به تنوع اطلاعاتى كه در كتاب فراهم آمده، مى‌توان آن را دايرةالمعارفى كوچك از علوم، جغرافيا و تاريخ گذشته جهان دانست.
ابن‌ رسته در تنظيم كتابش از روش «جغرافياى ایرانى» كه مبتنى بر هفت اقليم يا هفت كشور است، عدول كرده و به هنگام بيان اقاليم، ترجيح داده است كه به جاى هفت اقليم ایرانى، اقاليم يونانى را بيان كند. اساساً به نظر مى‌آيد كه غرض وى از نوشتن این كتاب فراهم نمودن اطلاعاتى از تمام جهان آن روز بوده است؛ چون علاوه بر توصيف بلاد اسلامى، سرزمين‌هاى ديگرى را كه در خارج جهان اسلام بوده نيز توصيف كرده است و به صورتى كامل و جامع از جغرافياى نجومى و رياضى با استناد به آيات قرآنى و آثار نجومى و اقوال دانشمندان سخن رانده است. مطالب كتاب در مورد سرزمين صنعا و امپراتورى بيزانس و هند شرقى و سقلابيان و اقوام اورال و آلتايى و اقوام اطراف درياى سياه و نواحى اصفهان در خور توجه بوده و اطلاعات جمع‌آورى شده، در باب مكه و مدينه و توصيف رودها و مناطق طبرستان از اهميّت خاصى برخوردار است. با توجه به تنوع اطلاعاتى كه در كتاب فراهم آمده، مى‌توان آن را دايرةالمعارفى كوچك از علوم، جغرافيا و تاريخ گذشته جهان دانست.


مى‌دانيم اثبات گردش زمين به دور خورشيد كه ناقض نظريه «زمين مركزى» پيشينيان بوده، به «يوهانس كپلر» (سده هفدهم ميلادى) منسوب است. منابع موجود ایرانى نشان دهنده این است كه هرچند ایرانیان موفق به اثبات حركت زمين نشده بودند (يا دست كم منابعى در این زمينه در اختيار ما نيست)؛ اما گروهى از دانشمندان ایرانى بر چنين نظريه‌اى اعتقاد داشته‌اند كه در واقع خورشيد ثابت بوده و زمين بر گرد آن در چرخش است. كتاب «الاعلاق النفيسه»، یکى از شواهد مكتوبى است كه «ابن رسته»، هفتصد سال پيش از «كپرنیک» مجموعه‌اى از نظريه‌هاى دانشمندان ایرانى را گرد آورده است كه برخى از آنان قائل بر یک يا دو حركت وضعى و انتقالى زمين بوده‌اند.
مى‌دانيم اثبات گردش زمين به دور خورشيد كه ناقض نظريه «زمين مركزى» پيشينيان بوده، به «يوهانس كپلر» (سده هفدهم ميلادى) منسوب است. منابع موجود ایرانى نشان دهنده این است كه هرچند ایرانیان موفق به اثبات حركت زمين نشده بودند (يا دست كم منابعى در این زمينه در اختيار ما نيست)؛ اما گروهى از دانشمندان ایرانى بر چنين نظريه‌اى اعتقاد داشته‌اند كه در واقع خورشيد ثابت بوده و زمين بر گرد آن در چرخش است. كتاب «الاعلاق النفيسه»، یکى از شواهد مكتوبى است كه «ابن رسته»، هفتصد سال پيش از «كپرنیک» مجموعه‌اى از نظريه‌هاى دانشمندان ایرانى را گرد آورده است كه برخى از آنان قائل بر یک يا دو حركت وضعى و انتقالى زمين بوده‌اند.


نویسنده جزئيات شاهراه طوس و مشهد و انشعابات آن را به سمت اصفهان و شيراز به طور مفصل تشريح كرده است. مى‌دانيم كه [[امام رضا(ع)]] بعد از حركت از رباط سعد مستقيم از شاهراه نيشابور به مرو، راهش را از نزدیکى ديزباد از راه دهسرخ به طرف طوس كج كرده است و هنگامى كه وارد دهسرخ شده، ظهر بوده و در آنجا وضو گرفته و نماز خوانده است. خوشبختانه منابع قرون اولیه هجرى به مسير جاده دهسرخ از نيشابور به طوس اشاره كرده‌اند. قديمى‌ترين جغرافى‌نويس ابن خرداد به در كتابش در ذكر مسافت نيشابور، به طوس و پس از او نویسنده كتاب الخراج نيز دقيقاً مطالب ابن‌ خرداذبه را تكرار كرده است. ابن‌رسته نيز گزارش مفصل‌ترى از راه دهسرخ و وجه تسميه آن ارايه مى‌كند كه البته بين گزارش ابن‌ خردادبه و ابن‌ قدامه با ابن‌رسته در مورد مسافت اختلافاتى ديده مى‌شود.
نویسنده جزئيات شاهراه طوس و مشهد و انشعابات آن را به سمت اصفهان و شيراز به طور مفصل تشريح كرده است. مى‌دانيم كه [[امام رضا(ع)]] بعد از حركت از رباط سعد مستقيم از شاهراه نيشابور به مرو، راهش را از نزدیکى ديزباد از راه دهسرخ به طرف طوس كج كرده است و هنگامى كه وارد دهسرخ شده، ظهر بوده و در آنجا وضو گرفته و نماز خوانده است. خوشبختانه منابع قرون اولیه هجرى به مسير جاده دهسرخ از نيشابور به طوس اشاره كرده‌اند. قديمى‌ترين جغرافى‌نويس ابن خرداد به در كتابش در ذكر مسافت نيشابور، به طوس و پس از او نویسنده كتاب الخراج نيز دقيقاً مطالب ابن‌ خرداذبه را تكرار كرده است. ابن‌ رسته نيز گزارش مفصل‌ترى از راه دهسرخ و وجه تسميه آن ارايه مى‌كند كه البته بين گزارش ابن‌ خردادبه و ابن‌ قدامه با ابن‌ رسته در مورد مسافت اختلافاتى ديده مى‌شود.


اين كتاب در توصيف اماكن، بسيار ارزنده است. نویسنده در ارتباط با اوضاع و احوال مكه، بنيان كعبه و ساختمان و اوصاف آن، سخن گفته و تجديد بناها، تعميرات و تغييرات كعبه و حرم را شرح داده است. او همچنين به چگونگى كعبه در عهد ابراهیم(ع) تا قرن سوم (زمان تأليف كتاب) پرداخته و اندازه‌هاى داخل و خارج و طول و عرض كعبه را نشان داده و روزنه‌هاى كعبه را كه برای روشنايى تعبيه شده بوده، گزارش كرده است. لوح ديوار كعبه، اندازه آن، اوصاف پلّه‌كانهاى كعبه، فاصله ستون‌هاى ديوار خانه كعبه،... از مطالب آن است.
اين كتاب در توصيف اماكن، بسيار ارزنده است. نویسنده در ارتباط با اوضاع و احوال مكه، بنيان كعبه و ساختمان و اوصاف آن، سخن گفته و تجديد بناها، تعميرات و تغييرات كعبه و حرم را شرح داده است. او همچنين به چگونگى كعبه در عهد ابراهیم(ع) تا قرن سوم (زمان تأليف كتاب) پرداخته و اندازه‌هاى داخل و خارج و طول و عرض كعبه را نشان داده و روزنه‌هاى كعبه را كه برای روشنايى تعبيه شده بوده، گزارش كرده است. لوح ديوار كعبه، اندازه آن، اوصاف پلّه‌كانهاى كعبه، فاصله ستون‌هاى ديوار خانه كعبه،... از مطالب آن است.
خط ۴۹: خط ۴۹:
زمزم، و پيدايش آن، دعاوى مالكيّت بر زمزم و حفر آن توسط عبدالمطلب بن هاشم، عمق چاه، ذكر نام‌هاى آن، وصف مسجدالحرام و اندازه دقيق آن، شماره ستون‌هاى مسجد و چگونگى رنگ و زينت آنها از مطالب این كتاب مى‌باشد. درهاى مسجدالحرام، تعداد و اندازه‌هاى طول وعرض آنها، تعميرات يا تزييناتى كه در طول زمان توسط اشخاص تا عصر مؤلف انجام شده، صفحاتى از این كتاب را پر كرده است. او همچنين حدود و ويژگى‌هاى حرم را شرح داده و درباره جنبه‌هاى اعجاز آن، نمونه‌هایى را آورده و این موضوعات حدود 35 صفحه از كتاب را پر كرده است.
زمزم، و پيدايش آن، دعاوى مالكيّت بر زمزم و حفر آن توسط عبدالمطلب بن هاشم، عمق چاه، ذكر نام‌هاى آن، وصف مسجدالحرام و اندازه دقيق آن، شماره ستون‌هاى مسجد و چگونگى رنگ و زينت آنها از مطالب این كتاب مى‌باشد. درهاى مسجدالحرام، تعداد و اندازه‌هاى طول وعرض آنها، تعميرات يا تزييناتى كه در طول زمان توسط اشخاص تا عصر مؤلف انجام شده، صفحاتى از این كتاب را پر كرده است. او همچنين حدود و ويژگى‌هاى حرم را شرح داده و درباره جنبه‌هاى اعجاز آن، نمونه‌هایى را آورده و این موضوعات حدود 35 صفحه از كتاب را پر كرده است.


ابن‌رسته در ارتباط ارتفاع و طول و عرض خانه كعبه، مطلاّ كردن ناودان كعبه و در قاب طلا گرفتن لوحى كه در درون كعبه بود، و تغييرات بعدى به تفصيل سخن گفته است. او نوشته است: تمام سنگ‌هاى مرمر سفيد و سرخ و سبزى كه درون كعبه را پوشانده بود، ولید بن عبدالملك فراهم آورده است. او اول كسى است كه خانه كعبه را با سنگ مرمر زينت داد و مساجد را زيور بندى كرد.
ابن‌ رسته در ارتباط ارتفاع و طول و عرض خانه كعبه، مطلاّ كردن ناودان كعبه و در قاب طلا گرفتن لوحى كه در درون كعبه بود، و تغييرات بعدى به تفصيل سخن گفته است. او نوشته است: تمام سنگ‌هاى مرمر سفيد و سرخ و سبزى كه درون كعبه را پوشانده بود، ولید بن عبدالملك فراهم آورده است. او اول كسى است كه خانه كعبه را با سنگ مرمر زينت داد و مساجد را زيور بندى كرد.


او پس از توصيف مكه و مدينه، اقسام عجائب گیاهى و حيوانى و بناهاى معروف باستانى را توصيف كرده است. پس از شگفتى‌هاى زمينى، به تعريف درياها و رودهاى و هفت اقليم با شهرهاى معروف آن پرداخته است. وى چنان كه گذشت از روش يونانيان در تقسيم اقاليم متأثر بوده، اما نسبت به روش جغرافيايى ایرانى «هفت اقليم» نيز بى‌نظر نبوده است. او در توصيف سرزمين‌ها به ایران اهميت خاصى مى‌دهد. با این وجود سخن او درباره عربستان جنوبى و شهر صنعا و عراق و شهر بغداد و مصر گرچه بسيار كوتاه و مختصر است؛ ولى بسيار ارزنده و مهم است. سخن او درباره قسطنطنيه و كليساى اياصوفيه و موكب پرمهابت امپراتور بيزانس هنگام رفتن به كليساى اياصوفيه و آداب و رسوم معمول در كليسا و نواختن ارغنون «ارگ» بسيار خواندنى و جالب و از نظر جغرافياى انسانى پرارزش است، و به حق مى‌توان گفت كه ابن‌رسته تنها جغرافى‌دانى است كه در وصف روم و شهرها و عجائب آن، اطلاعاتى این چنين ارزنده به دست داده است، و نظير آنها را نه فقط در آثار هم عصران كه در گزارش‌هاى جغرافى‌دان‌هاى بعد از او هم نمى‌توان يافت.
او پس از توصيف مكه و مدينه، اقسام عجائب گیاهى و حيوانى و بناهاى معروف باستانى را توصيف كرده است. پس از شگفتى‌هاى زمينى، به تعريف درياها و رودهاى و هفت اقليم با شهرهاى معروف آن پرداخته است. وى چنان كه گذشت از روش يونانيان در تقسيم اقاليم متأثر بوده، اما نسبت به روش جغرافيايى ایرانى «هفت اقليم» نيز بى‌نظر نبوده است. او در توصيف سرزمين‌ها به ایران اهميت خاصى مى‌دهد. با این وجود سخن او درباره عربستان جنوبى و شهر صنعا و عراق و شهر بغداد و مصر گرچه بسيار كوتاه و مختصر است؛ ولى بسيار ارزنده و مهم است. سخن او درباره قسطنطنيه و كليساى اياصوفيه و موكب پرمهابت امپراتور بيزانس هنگام رفتن به كليساى اياصوفيه و آداب و رسوم معمول در كليسا و نواختن ارغنون «ارگ» بسيار خواندنى و جالب و از نظر جغرافياى انسانى پرارزش است، و به حق مى‌توان گفت كه ابن‌ رسته تنها جغرافى‌دانى است كه در وصف روم و شهرها و عجائب آن، اطلاعاتى این چنين ارزنده به دست داده است، و نظير آنها را نه فقط در آثار هم عصران كه در گزارش‌هاى جغرافى‌دان‌هاى بعد از او هم نمى‌توان يافت.


اين دانشمند، جغرافياى نجومى و رياضى را در اثر خود بسيار خوب و رسا عرضه مى‌كند، و در این مسائل به آثار فرغانى و ابومعشر بلخى تكيه بسيار دارد و به نظر مى‌رسد كه آثار آنان را به خوبى مى‌شناخته است. ضمناً در جغرافياى طبيعى، از نفوذ ابن‌ خرداذبه به دور نيست. او جغرافياى طبيعى را با توصيف مكه و كعبه آغاز مى‌كند.
اين دانشمند، جغرافياى نجومى و رياضى را در اثر خود بسيار خوب و رسا عرضه مى‌كند، و در این مسائل به آثار فرغانى و ابومعشر بلخى تكيه بسيار دارد و به نظر مى‌رسد كه آثار آنان را به خوبى مى‌شناخته است. ضمناً در جغرافياى طبيعى، از نفوذ ابن‌ خرداذبه به دور نيست. او جغرافياى طبيعى را با توصيف مكه و كعبه آغاز مى‌كند.