پرش به محتوا

الشامل في أصول‌الدين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن‌س' به 'ابن‌ س'
جز (جایگزینی متن - '}}↵↵↵'''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌س' به 'ابن‌ س')
خط ۴۸: خط ۴۸:
در موارد ياد شده و مبانى تفكيك‌ها، به روشنى مى‌توان تأثير فلسفه را ديد. مشخص است كه الاهيات، به عنوان اصطلاح، از فلاسفه گرفته شده است. تقسيم بندى مباحث درباره اوصاف و احوال و افعال خدا بر پايه مفاهيم وجوب و امكان و امتناع نيز از همين نوع مى‌باشد.
در موارد ياد شده و مبانى تفكيك‌ها، به روشنى مى‌توان تأثير فلسفه را ديد. مشخص است كه الاهيات، به عنوان اصطلاح، از فلاسفه گرفته شده است. تقسيم بندى مباحث درباره اوصاف و احوال و افعال خدا بر پايه مفاهيم وجوب و امكان و امتناع نيز از همين نوع مى‌باشد.


او از مفهوم وجوب و امكان در اثبات خدا هم سود برده، همچنان كه از صفتْ نبودنِ وجود براى خدا سخن گفته، چون وجود، نفسِ ذات است و وجود، مشترك معنوى است. همه اين‌ها نشان دهنده آغاز اثر پذيرى متكلمان از فلاسفه‌اى؛ همچون ابن‌سيناست، هر چند تا زمان غزالى آشنايى آنان با فلسفه چندان جدّى و با وقوف كامل نبود، به جز ابن حَزم كه نظام مندتر به شرح و نقد آراى فلاسفه پرداخت. احتمالاً انتقاد خواجه عبداللّه انصارى، عارف حنبلى مذهب معاصر [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]، در كتاب ذم‌الكلام و اهله متوجه [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] و گرايش خاص او به فلسفه بوده است. در ناتمامى فهم [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] از آراى فلاسفه همين بس كه هيولا را همان جوهر و صورت را همان عرض دانسته است.
او از مفهوم وجوب و امكان در اثبات خدا هم سود برده، همچنان كه از صفتْ نبودنِ وجود براى خدا سخن گفته، چون وجود، نفسِ ذات است و وجود، مشترك معنوى است. همه اين‌ها نشان دهنده آغاز اثر پذيرى متكلمان از فلاسفه‌اى؛ همچون ابن‌ سيناست، هر چند تا زمان غزالى آشنايى آنان با فلسفه چندان جدّى و با وقوف كامل نبود، به جز ابن حَزم كه نظام مندتر به شرح و نقد آراى فلاسفه پرداخت. احتمالاً انتقاد خواجه عبداللّه انصارى، عارف حنبلى مذهب معاصر [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]، در كتاب ذم‌الكلام و اهله متوجه [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] و گرايش خاص او به فلسفه بوده است. در ناتمامى فهم [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] از آراى فلاسفه همين بس كه هيولا را همان جوهر و صورت را همان عرض دانسته است.


از معدود مواردى كه [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] دعوى نوآورى داشته برهان حدوث است كه آن را براى اثبات محال بودن حوادثِ بدون آغاز و لزوم تناهى در زمان اقامه كرده است؛ البته دليلى مشابه با همين مضمون در آثار كندى و برخى مشايخ معتزله وجود دارد، اقرار كرده كه اين شيوه استدلال، طريقه‌اى است كه مشايخ به آن اشاره كرده‌اند. در واقع، او مدعى ارائه تقرير جديدى از اين برهان است.
از معدود مواردى كه [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] دعوى نوآورى داشته برهان حدوث است كه آن را براى اثبات محال بودن حوادثِ بدون آغاز و لزوم تناهى در زمان اقامه كرده است؛ البته دليلى مشابه با همين مضمون در آثار كندى و برخى مشايخ معتزله وجود دارد، اقرار كرده كه اين شيوه استدلال، طريقه‌اى است كه مشايخ به آن اشاره كرده‌اند. در واقع، او مدعى ارائه تقرير جديدى از اين برهان است.