۱۴۶٬۶۴۳
ویرایش
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '(ابهام زدایی)}}↵↵↵↵'''' به '(ابهام زدایی)}} '''') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'دیوان اشعار (ابهام زدایی)' به 'دیوان اشعار (ابهامزدایی)') |
||
| (یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
| خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|دیوان اشعار (ابهامزدایی)}} | |||
{{کاربردهای دیگر|دیوان اشعار ( | |||
'''دیوان عراقی'''، تألیف [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|ابراهیم بن بزرگمهر عراقی]] (متوفی 688ق) اثری است منظوم که چاپهای متعدد با مقدمههای مختلف به خود دیده است. این نسخه چاپ دوم این اثر توسط نشر علم است که در سال 1384 به تیراژ 3300 نسخه چاپ شده است. کتاب با مقدمه مفصلی آغاز میشود که در آن با قلمی ادبی البته با سبک کمی قدیمی، به معرفی [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|عراقی]] پرداخته میشود. در میان معرفی [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|عراقی]]، بسیار به اشعار وی استناد میشود. مثلاً در بخشی از مقدمه آمده: گویند روزی رندی بیسروپا، مست لا یعقل، از در زاویه شیخ درون رفت و بر سر سجاده شیخ بنشست و عربده آغاز کرد و بدمستی پیش گرفت، چندانکه او دشنام میداد شیخ به لطف خاطر او را تسلی میکرد و اصحاب درآمدند و قصد کردند که آن رند را بیرون کنند. شیخ منع کرد و خرقه مبارک خود را در زیر سر او نهاد تا بخفت. بعد از زمانی استفراغ کرد و آلات شیخ خراب ساخت. چون هشیار شد شیخ به دست مبارک خود لب و دهان و دست و روی او را بشست و به خادم گفت تا صد درم زر بداد و عذرش بخواست. پس آلات را به دست خود بشست و این غزل را در آن حالت فرمود: | '''دیوان عراقی'''، تألیف [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|ابراهیم بن بزرگمهر عراقی]] (متوفی 688ق) اثری است منظوم که چاپهای متعدد با مقدمههای مختلف به خود دیده است. این نسخه چاپ دوم این اثر توسط نشر علم است که در سال 1384 به تیراژ 3300 نسخه چاپ شده است. کتاب با مقدمه مفصلی آغاز میشود که در آن با قلمی ادبی البته با سبک کمی قدیمی، به معرفی [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|عراقی]] پرداخته میشود. در میان معرفی [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|عراقی]]، بسیار به اشعار وی استناد میشود. مثلاً در بخشی از مقدمه آمده: گویند روزی رندی بیسروپا، مست لا یعقل، از در زاویه شیخ درون رفت و بر سر سجاده شیخ بنشست و عربده آغاز کرد و بدمستی پیش گرفت، چندانکه او دشنام میداد شیخ به لطف خاطر او را تسلی میکرد و اصحاب درآمدند و قصد کردند که آن رند را بیرون کنند. شیخ منع کرد و خرقه مبارک خود را در زیر سر او نهاد تا بخفت. بعد از زمانی استفراغ کرد و آلات شیخ خراب ساخت. چون هشیار شد شیخ به دست مبارک خود لب و دهان و دست و روی او را بشست و به خادم گفت تا صد درم زر بداد و عذرش بخواست. پس آلات را به دست خود بشست و این غزل را در آن حالت فرمود: | ||