۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (Hbaghizadeh صفحهٔ شرفنامه نظامی گنجوی را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به شرفنامه نظامی گنجوی منتقل کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''شرفنامه نظامی گنجوی (متن علمی و انتقادی)'''، متن مثنوی «شرفنامه»، بخش اول اسکندرنامه (بخش دوم اقبالنامه)، یکی از پنج مثنوی مجموعه «خمسه نظامی»، سروده الیاس بن یوسف نظامی گنجوی (530-591ق)، شاعر معروف ایرانی در قرن ششم هجری است که بهصورت علمی و انتقادی، همراه شرح مشکلات و معنی لغات در پایان، با تصحیح برات | '''شرفنامه نظامی گنجوی (متن علمی و انتقادی)'''، متن مثنوی «شرفنامه»، بخش اول اسکندرنامه (بخش دوم اقبالنامه)، یکی از پنج مثنوی مجموعه «خمسه نظامی»، سروده [[نظامی، الیاس بن یوسف|الیاس بن یوسف نظامی گنجوی]] (530-591ق)، شاعر معروف ایرانی در قرن ششم هجری است که بهصورت علمی و انتقادی، همراه شرح مشکلات و معنی لغات در پایان، با تصحیح [[زنجانی، برات|برات زنجانی]]، به چاپ رسیده است. | ||
نظامی نام این مثنوی را «شرفنامه خسروی» و در جای دیگر، «شرفنامه خسروان» نامیده و در میان مردم، به «اسکندرنامه» و «شرفنامه» شهرت یافته است. از جمله ویژگیهای این اثر، آن است که شاعر در سرودن آن، از عشق و علاقهای که بدین کار داشته پیروی کرده و بهخاطر زر و ثروت، آن را نسروده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص3</ref>. | [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]] نام این مثنوی را «شرفنامه خسروی» و در جای دیگر، «شرفنامه خسروان» نامیده و در میان مردم، به «اسکندرنامه» و «شرفنامه» شهرت یافته است. از جمله ویژگیهای این اثر، آن است که شاعر در سرودن آن، از عشق و علاقهای که بدین کار داشته پیروی کرده و بهخاطر زر و ثروت، آن را نسروده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص3</ref>. | ||
شرفنامه چهارمین اثر نظامی است که آن را «نیمه بنا» معرفی کرده و نیمه دوم را به بعد موکول نموده که مقصود او از نیمه دیگر، «اقبالنامه» است که آن را با «هفت پیکر» که مثنوی دیگر اوست، بعد از «شرفنامه»، به نظم آورده است. وی «شرفنامه» را در 588ق، «هفت پیکر» را در 589ق و «اقبالنامه» را در 599ق سروده و بدینسان، مجموعه خمسه را کامل کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | شرفنامه چهارمین اثر [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]] است که آن را «نیمه بنا» معرفی کرده و نیمه دوم را به بعد موکول نموده که مقصود او از نیمه دیگر، «اقبالنامه» است که آن را با «هفت پیکر» که مثنوی دیگر اوست، بعد از «شرفنامه»، به نظم آورده است. وی «شرفنامه» را در 588ق، «هفت پیکر» را در 589ق و «اقبالنامه» را در 599ق سروده و بدینسان، مجموعه خمسه را کامل کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
نظامی در این مثنوی، از جنگها و مبارزات پهلوانان سخن گفته و شاید میخواسته نشان دهد که در حماسهسرایی نیز قدرتمند و تواناست. اگر سرودههای رزمی او را بهدقت مطالعه کنیم، رنگ بزم را نیز در آنها مشاهده میکنیم که این رنگها در شاهنامه فردوسی، اتفاق نمیافتد<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]] در این مثنوی، از جنگها و مبارزات پهلوانان سخن گفته و شاید میخواسته نشان دهد که در حماسهسرایی نیز قدرتمند و تواناست. اگر سرودههای رزمی او را بهدقت مطالعه کنیم، رنگ بزم را نیز در آنها مشاهده میکنیم که این رنگها در شاهنامه فردوسی، اتفاق نمیافتد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
وی در سرودن داستان اسکندر در این مثنوی، کوشیده که خواننده سخن را بپذیرد و ازاینرو، گاهی حقیقت را فدای باورها کرده است. او معتقد است که فردوسی، حقیقت را به باورها برتری داده و در نتیجه به هنجار شاعری نرفته است؛ زیرا در شعر، «أحسن الشعر أكذبه» است. وی نقد بر گفته فردوسی را در عبارتی گنجانده که هم از راستی حمایت و هم از فردوسی تعریف کرده و هم ایراد گرفته است و مدح شبیه به ذم و یا ذم شبیه به مدح را بهکار بسته است و مجوزی برای تغییر و تبدیلی که خودش داده، بیان کرده است<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>. | وی در سرودن داستان اسکندر در این مثنوی، کوشیده که خواننده سخن را بپذیرد و ازاینرو، گاهی حقیقت را فدای باورها کرده است. او معتقد است که فردوسی، حقیقت را به باورها برتری داده و در نتیجه به هنجار شاعری نرفته است؛ زیرا در شعر، «أحسن الشعر أكذبه» است. وی نقد بر گفته فردوسی را در عبارتی گنجانده که هم از راستی حمایت و هم از فردوسی تعریف کرده و هم ایراد گرفته است و مدح شبیه به ذم و یا ذم شبیه به مدح را بهکار بسته است و مجوزی برای تغییر و تبدیلی که خودش داده، بیان کرده است<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>. | ||
نظامی در سرودن «شرفنامه»، به گفته خود، از حضرت خضر(ع) تعلیم گرفته و در جایی دیگر، الهامدهنده خود را «سروش» نامیده است<ref>ر.ک: همان، ص5</ref>. | [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]] در سرودن «شرفنامه»، به گفته خود، از حضرت خضر(ع) تعلیم گرفته و در جایی دیگر، الهامدهنده خود را «سروش» نامیده است<ref>ر.ک: همان، ص5</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |