پرش به محتوا

شرح شطرنج العارفين: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حسني تلمساني، محمد بن احمد' به 'حسنی تلمسانی، محمد بن احمد')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
}}
}}
   
   
'''شرح شطرنج العارفين''' شرحی از محمد بن احمد حسنی تلمسانی (1298-1381ق)، صوفی، فقیه و متکلم‌ الجزایری؛ بر کتاب شطرنج العارفین منسوب به شیخ اکبر محی‌الدین بن عربی (560- 638ق)، است. که در موضوع عرفان نظری و با هدف راهنمایی به‌سوی خداوند و هدایت به راه راست با نیت درست  به آنچه خدا را خشنود می‌کند و مجاهده با نفس اماره و شناخت دسیسه‌های آن و فتنه‌ها و گرفتاری‌های راه  نگاشته شده است  تا آدمی را به آنچه خدا می‌خواهد هدایت نماید.
'''شرح شطرنج العارفين''' شرحی از [[حسنی تلمسانی، محمد بن احمد|محمد بن احمد حسنی تلمسانی]] (1298-1381ق)، صوفی، فقیه و متکلم‌ الجزایری؛ بر کتاب شطرنج العارفین منسوب به [[ابن عربی، محمد بن عبدالله|شیخ اکبر محی‌الدین بن عربی]] (560- 638ق)، است. که در موضوع عرفان نظری و با هدف راهنمایی به‌سوی خداوند و هدایت به راه راست با نیت درست  به آنچه خدا را خشنود می‌کند و مجاهده با نفس اماره و شناخت دسیسه‌های آن و فتنه‌ها و گرفتاری‌های راه  نگاشته شده است  تا آدمی را به آنچه خدا می‌خواهد هدایت نماید.


از ویژگی‌های این کتاب آن است که در آن نویسنده  با استفاده از نمادسازی و مضامین متنوع، مفاهیم بلند عرفانی را به زبان ساده برای خوانندگان قابل‌فهم کرده‌اند.  
از ویژگی‌های این کتاب آن است که در آن نویسنده  با استفاده از نمادسازی و مضامین متنوع، مفاهیم بلند عرفانی را به زبان ساده برای خوانندگان قابل‌فهم کرده‌اند.  
خط ۴۳: خط ۴۳:
همچنان که شطرنج عارفین  آغازی دارد که مشتمل بر عدم، سیر و سائر(مسافر راه)، منزل‌ها و مقامات و درجات، درکات و فاعل متصرف (خداوند یکتا و توانا<ref>ر.ک: متن کتاب، ص20</ref>) و مفعول متصرف فیه (به تعبیر نویسنده عبدالایجاد<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>) است. این شطرنج تمثیلی برای ما است از وضعیت این بنده فانی که حادث است، با خالق و مولایی که قدیم و  باقی است و تمثیل کرده برای ما سیر این عبد را از آغازش و میانه راه و تا پایان راه، موجودی که ممکن‌الوجود است و در معرض آفات و خطرات قرار دارد و با میل و اختیار خود راه را انتخاب می‌کند <ref> ر.ک: همان، ص5-6</ref> و در مسیر تعالی و یا انحطاط گام برمی‌دارد.
همچنان که شطرنج عارفین  آغازی دارد که مشتمل بر عدم، سیر و سائر(مسافر راه)، منزل‌ها و مقامات و درجات، درکات و فاعل متصرف (خداوند یکتا و توانا<ref>ر.ک: متن کتاب، ص20</ref>) و مفعول متصرف فیه (به تعبیر نویسنده عبدالایجاد<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>) است. این شطرنج تمثیلی برای ما است از وضعیت این بنده فانی که حادث است، با خالق و مولایی که قدیم و  باقی است و تمثیل کرده برای ما سیر این عبد را از آغازش و میانه راه و تا پایان راه، موجودی که ممکن‌الوجود است و در معرض آفات و خطرات قرار دارد و با میل و اختیار خود راه را انتخاب می‌کند <ref> ر.ک: همان، ص5-6</ref> و در مسیر تعالی و یا انحطاط گام برمی‌دارد.


تلمسانی سپس به اقسام عبد پرداخته و پس از تقسیم آنها بر چهار قسم، در این میان تنها عبد عبودیت (بنده بندگی) را بنده واقعی خداوند می‌داند که اوامر و نواهی خداوند را اطاعت می‌کند و تقوای الهی را در ظاهر و باطن عمل نموده و راضی به فعل و حکمت خداوند است و به عهد و پیمان وفادار و حافظ حدود الهی است و به آنچه دارد راضی است و بر آنچه از دست می‌دهد، شکیبا است و او برنده درجات سعادت ابدی است. <ref> ر.ک: متن کتاب، ص 6</ref>
[[حسنی تلمسانی، محمد بن احمد|تلمسانی]] سپس به اقسام عبد پرداخته و پس از تقسیم آنها بر چهار قسم، در این میان تنها عبد عبودیت (بنده بندگی) را بنده واقعی خداوند می‌داند که اوامر و نواهی خداوند را اطاعت می‌کند و تقوای الهی را در ظاهر و باطن عمل نموده و راضی به فعل و حکمت خداوند است و به عهد و پیمان وفادار و حافظ حدود الهی است و به آنچه دارد راضی است و بر آنچه از دست می‌دهد، شکیبا است و او برنده درجات سعادت ابدی است. <ref> ر.ک: متن کتاب، ص 6</ref>


نویسنده با اشاره به این که خداوند تنها موجودی است که وجود برای او لازم و واجب است، وجود را برای شریک‌الباری محال می‌داند، و برای ممکن، وجود و عدم یکسان است. مانند سایر موجودات <ref> ر.ک: همان، ص7</ref> این مسئله را بیان داشته که تنها خداوند واجب الوجود بالذات است. او تنها موجودی است که بدون نیاز به دیگری وجود دارد.<ref> ر.ک: همان، ص9</ref>  
نویسنده با اشاره به این که خداوند تنها موجودی است که وجود برای او لازم و واجب است، وجود را برای شریک‌الباری محال می‌داند، و برای ممکن، وجود و عدم یکسان است. مانند سایر موجودات <ref> ر.ک: همان، ص7</ref> این مسئله را بیان داشته که تنها خداوند واجب الوجود بالذات است. او تنها موجودی است که بدون نیاز به دیگری وجود دارد.<ref> ر.ک: همان، ص9</ref>  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش