پرش به محتوا

سیمای اهل تقوا: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)'
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی')
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۱: خط ۳۱:
== ساختار ==
== ساختار ==


کتاب سیمای اهل تقوا در یک جلد و به زبان فارسی نوشته شده است، در نوشتار این نویسنده (در اینجا گفتار و درس و تحلیل)، به ویژه در این کتاب چیزی از مغلقات و ابهامات دیده نمی‌شود و نگارشی ساده و روان را در کار تإلیف اعمال کرده است. گفتاری بودن کتاب متن آن را صمیمی ‌و اثربخش کرده است، خاصه که برای ایرانیان دور از وطن و دور از این اصالت به سر می‌برند قهراً می‌توانسته بسیار مٍر واقع بشود. شنیدن حرفی از باطن و معنا، آن هم از دید [[امام علی (ع)]] و از زبان کسی که رویکردی به عرفان و معنویت دارد و باورمندانه آن را روایت می‌کند بسیار اثربخش است.
کتاب سیمای اهل تقوا در یک جلد و به زبان فارسی نوشته شده است، در نوشتار این نویسنده (در اینجا گفتار و درس و تحلیل)، به ویژه در این کتاب چیزی از مغلقات و ابهامات دیده نمی‌شود و نگارشی ساده و روان را در کار تإلیف اعمال کرده است. گفتاری بودن کتاب متن آن را صمیمی ‌و اثربخش کرده است، خاصه که برای ایرانیان دور از وطن و دور از این اصالت به سر می‌برند قهراً می‌توانسته بسیار مٍر واقع بشود. شنیدن حرفی از باطن و معنا، آن هم از دید [[امام علی(ع)]] و از زبان کسی که رویکردی به عرفان و معنویت دارد و باورمندانه آن را روایت می‌کند بسیار اثربخش است.


سیمای اهل تقوا متأسّفانه فهرست مطالب ندارد و این یکی از اشکالات کتاب است و مقدّمه‌ای از نویسنده نیز در آن دیده نمی‌شود، با این حال توضیحی دو صفحه‌ای به عنوان مقدّمه از سوی انتشارات نجم کبری در آن وجود دارد که از اصالت متن خبر می‌دهد و بیان می‌دارد که این نوشتار از چه منبعی اخذ و منتشر شده است. و نیز در همین متن کوتاه اشاره به تدوین کتاب و انتشار آن با اجازه‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] صورت پذیرفته است، منتها با اندک تغییری در متن و با مختصر ویرایشی که معمولاً برای تبدیل کلام به متن این نیز کاملاً طبیعی است.
سیمای اهل تقوا متأسّفانه فهرست مطالب ندارد و این یکی از اشکالات کتاب است و مقدّمه‌ای از نویسنده نیز در آن دیده نمی‌شود، با این حال توضیحی دو صفحه‌ای به عنوان مقدّمه از سوی انتشارات نجم کبری در آن وجود دارد که از اصالت متن خبر می‌دهد و بیان می‌دارد که این نوشتار از چه منبعی اخذ و منتشر شده است. و نیز در همین متن کوتاه اشاره به تدوین کتاب و انتشار آن با اجازه‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] صورت پذیرفته است، منتها با اندک تغییری در متن و با مختصر ویرایشی که معمولاً برای تبدیل کلام به متن این نیز کاملاً طبیعی است.


قابل ذکر است که مؤلّف این اثر در خصوص [[نهج‌‌البلاغة (صبحی صالح)|نهج البلاغه]] و شخصیّت ممتاز [[امام علی (ع)]] پژوهشها و آثار منتشره‌ی زیادی داشته که از جمله [[آشنایی با نهج‌البلاغه]] و [[امام علی انسان ناشناخته]] است. باری این کتاب با آنکه فهرستی ندارد ولی در نگاهی گذرا می‌توان چند فصل را در آن ملاحظه کرد. صفحه‌ی 7 الی 18 معرّفی خطبه‌ی همام را روایت کرده است. فصل بعد از صفحه‌ی 19 الی 68 به تقوای الهی پرداخته است. از صفحه‌ی 69 تا 84 سیمای اهل تقوا را مورد توجّه قرار داده و در فصل آخر که از صفحه‌ی 85 الی 102 را در بر می‌گیرد به ویژگیهای اهل تقوا اهتمام کرده است. در آخر کتاب هم فهرست نمایه دیده می‌شود و دو صفحه‌ی انتهایی نیز به درج فهرستی از آثار انتشارات نجم کبری پرداخته است.
قابل ذکر است که مؤلّف این اثر در خصوص [[نهج‌‌البلاغة (صبحی صالح)|نهج البلاغه]] و شخصیّت ممتاز [[امام علی(ع)]] پژوهشها و آثار منتشره‌ی زیادی داشته که از جمله [[آشنایی با نهج‌البلاغه]] و [[امام علی انسان ناشناخته]] است. باری این کتاب با آنکه فهرستی ندارد ولی در نگاهی گذرا می‌توان چند فصل را در آن ملاحظه کرد. صفحه‌ی 7 الی 18 معرّفی خطبه‌ی همام را روایت کرده است. فصل بعد از صفحه‌ی 19 الی 68 به تقوای الهی پرداخته است. از صفحه‌ی 69 تا 84 سیمای اهل تقوا را مورد توجّه قرار داده و در فصل آخر که از صفحه‌ی 85 الی 102 را در بر می‌گیرد به ویژگیهای اهل تقوا اهتمام کرده است. در آخر کتاب هم فهرست نمایه دیده می‌شود و دو صفحه‌ی انتهایی نیز به درج فهرستی از آثار انتشارات نجم کبری پرداخته است.




خط ۴۱: خط ۴۱:
== گزارش محتوا==
== گزارش محتوا==


سیمای اهل تقوا با تمام اختصاری که دارد از بابت مضمون و معنا اثری کامل است زیرا به خوبی از عهده‌ی بحث تقوا از جوانب گوناگون برآمده است، هم منظر قرآنی را لحاظ کرده، هم از بابت حدیث به آن پرداخته و هم چنانکه از متن پیداست مقوله‌ی تقوا را با [[نهج‌‌البلاغة (صبحی صالح)|نهج البلاغه]]، [[امام علی (ع)]] و به ویژه با خطبه‌ی همام همراه کرده است. ابتدا کردن به خطبه‌ی مشهور همام و بعد از دل آن شرحی عارفانه از تقوا را ترسیم کردن کاری ارزشمند است، خاصه که تلاش نویسنده در همین امر بوده یعنی مشخص کردن سیمای اهل تقوا و این چیزی است که در خطبه‌ی متّقین یا همام مورد توجّه قرار گرفته است.
سیمای اهل تقوا با تمام اختصاری که دارد از بابت مضمون و معنا اثری کامل است زیرا به خوبی از عهده‌ی بحث تقوا از جوانب گوناگون برآمده است، هم منظر قرآنی را لحاظ کرده، هم از بابت حدیث به آن پرداخته و هم چنانکه از متن پیداست مقوله‌ی تقوا را با [[نهج‌‌البلاغة (صبحی صالح)|نهج البلاغه]]، [[امام علی(ع)]] و به ویژه با خطبه‌ی همام همراه کرده است. ابتدا کردن به خطبه‌ی مشهور همام و بعد از دل آن شرحی عارفانه از تقوا را ترسیم کردن کاری ارزشمند است، خاصه که تلاش نویسنده در همین امر بوده یعنی مشخص کردن سیمای اهل تقوا و این چیزی است که در خطبه‌ی متّقین یا همام مورد توجّه قرار گرفته است.


بخش نخست کتاب متن خطبه‌ی متقین یا همان همام است با ترجمه‌ای روان که قهراً متن کامل آن به طور مستقیم جزو سخنرانی و درس نبوده است و بعداً با محوریّتی که داشته در آغاز کتاب قرار گرفته است. در بخش دوّم یا تقوای الهی چندین صفحه به واژه شناسی و تخصّصی بودن آن اخصاص یافته، با ذکر نمونه هایی که در ظاهر در یک ردیفند ولی از لحاظ معنایی بسیار متفاوت از همریف خود هستند اشاراتی دقیق و عالمانه دارد. در خصوص واژه‌ی تقوا نیز قائل به پیشینه‌ای است و یا مراتبی را لحاظ می‌کند که برای هر کدام شواهدی از قرآن با ساختار معنائی خاص خود را می‌آورد. مثلاً بررسی و ارتباط سه واژه‌ی اسلام، ایمان و تقوا، که به ترتیب از عام به خاص می‌رود و از لحاظ مرتبه به مانند مخروطی است که از قاعده به رأس حرکت می‌کند<ref>متن، ص 22</ref>.
بخش نخست کتاب متن خطبه‌ی متقین یا همان همام است با ترجمه‌ای روان که قهراً متن کامل آن به طور مستقیم جزو سخنرانی و درس نبوده است و بعداً با محوریّتی که داشته در آغاز کتاب قرار گرفته است. در بخش دوّم یا تقوای الهی چندین صفحه به واژه شناسی و تخصّصی بودن آن اخصاص یافته، با ذکر نمونه هایی که در ظاهر در یک ردیفند ولی از لحاظ معنایی بسیار متفاوت از همریف خود هستند اشاراتی دقیق و عالمانه دارد. در خصوص واژه‌ی تقوا نیز قائل به پیشینه‌ای است و یا مراتبی را لحاظ می‌کند که برای هر کدام شواهدی از قرآن با ساختار معنائی خاص خود را می‌آورد. مثلاً بررسی و ارتباط سه واژه‌ی اسلام، ایمان و تقوا، که به ترتیب از عام به خاص می‌رود و از لحاظ مرتبه به مانند مخروطی است که از قاعده به رأس حرکت می‌کند<ref>متن، ص 22</ref>.
خط ۴۹: خط ۴۹:
در بخشی از کتاب در استقبال از این سه واژه چنین آمده است: تقوا اراده و معرفتی است که یک مسلمان مؤمن در تجربیّات سلوک و زندگی برای خودش کسب می‌کند. براین مبنا، اراده‌ی خود را چنان قوی می‌کند که بتواند با بزرگترین دشمن درونی، یعنی «هوای نفس» و دشمن بزرگ بیرونی، یعنی «وسوسه‌های شیطان» مقابله بکند و این کاری است که بر عهده‌ی هر کسی نیست و لذا تقوا را اگر بخواهیم تعریف کنیم و اگر بخواهیم بگوییم که متّقی کیست؟ باید بگویم مرد راستین، مرد توانگر و قدرتمند، و یا در بهترین واژگان باید گفت: «مردِ مرد». لذا هر کسی که پهلوان میدان نبرد با هوای نفس امّاره باشد، بدون تردید یک فرد متّقی است. پس برای این، یک سری میدانهای خاصّی را باید در نظر بگیریم همچنانکه قرآن در تعریفی که برای اینها دارد خیلی از مصادیقی که دارد را می‌شکافد. برای «مسلمان» یک تعریفی دارد، برای «مؤمن» یک تعریف و برای «متّقی» هم تعریف دیگر. بحث مسلمانها بحث آزمونهای اوّلیه است. بحث مؤمنین بحث کسانی است که در تجربه‌های مال و جان قرار گرفته‌اند. بحث متّقین بحث کسانی است که از این حد فراتر رفته‌اند. بحث آزمونهای عرفانی است، بحث کسانی است که به ریاضتهای نفسانی راه پیدا می‌کنند. یعنی اینها با خودشان چالش ندارند  که جهاد بکنیم یا نکنیم؟ دیگر این مشکل را ندارند که اگر پیامبر ما را به کاری دعوت کرد با خود فکر بکنند که حالا برویم یا نرویم؟ اینها به این قطع و یقین رسیده‌اند، به مرحله‌ای دارند راه پیدا می‌کنند که خودشان مستعدّ گرفتن پرتو اشراق وحی نبوی باشند. به جایی دارند می‌رسند که از مشکات نبوّت یک توشه‌ی مستقیمی‌را بگیرند. چیزی که دیگران عملاً طاقت و توانش را ندارند<ref>متن، صص 27-26</ref>.
در بخشی از کتاب در استقبال از این سه واژه چنین آمده است: تقوا اراده و معرفتی است که یک مسلمان مؤمن در تجربیّات سلوک و زندگی برای خودش کسب می‌کند. براین مبنا، اراده‌ی خود را چنان قوی می‌کند که بتواند با بزرگترین دشمن درونی، یعنی «هوای نفس» و دشمن بزرگ بیرونی، یعنی «وسوسه‌های شیطان» مقابله بکند و این کاری است که بر عهده‌ی هر کسی نیست و لذا تقوا را اگر بخواهیم تعریف کنیم و اگر بخواهیم بگوییم که متّقی کیست؟ باید بگویم مرد راستین، مرد توانگر و قدرتمند، و یا در بهترین واژگان باید گفت: «مردِ مرد». لذا هر کسی که پهلوان میدان نبرد با هوای نفس امّاره باشد، بدون تردید یک فرد متّقی است. پس برای این، یک سری میدانهای خاصّی را باید در نظر بگیریم همچنانکه قرآن در تعریفی که برای اینها دارد خیلی از مصادیقی که دارد را می‌شکافد. برای «مسلمان» یک تعریفی دارد، برای «مؤمن» یک تعریف و برای «متّقی» هم تعریف دیگر. بحث مسلمانها بحث آزمونهای اوّلیه است. بحث مؤمنین بحث کسانی است که در تجربه‌های مال و جان قرار گرفته‌اند. بحث متّقین بحث کسانی است که از این حد فراتر رفته‌اند. بحث آزمونهای عرفانی است، بحث کسانی است که به ریاضتهای نفسانی راه پیدا می‌کنند. یعنی اینها با خودشان چالش ندارند  که جهاد بکنیم یا نکنیم؟ دیگر این مشکل را ندارند که اگر پیامبر ما را به کاری دعوت کرد با خود فکر بکنند که حالا برویم یا نرویم؟ اینها به این قطع و یقین رسیده‌اند، به مرحله‌ای دارند راه پیدا می‌کنند که خودشان مستعدّ گرفتن پرتو اشراق وحی نبوی باشند. به جایی دارند می‌رسند که از مشکات نبوّت یک توشه‌ی مستقیمی‌را بگیرند. چیزی که دیگران عملاً طاقت و توانش را ندارند<ref>متن، صص 27-26</ref>.


فصل دیگر کتاب که با نام کتاب یکسان است سیمای اهل تقوا نام دارد، در ابتدای این فصل آمده است: تقوا شاید بزرگترین فضیلت برای انسان در عالم اسلام باشد و این فضیلت را از عبارات خود قرآن ما وام گرفتیم. موقعی که از رنگها و نژادها و تیپهای انسانها داریم صحبت می‌کنیم، می‌گوید: هیچ کدام از اینها سبب ترجیح انسانی بر انسان دیگر نیست. تنها چیزی که اسباب ترجیح و برتری است و یک انسان را نسبت به انسانهای دیگر ارجح می‌کند فقط و فقط عنصر تقواست<ref>متن، ص 69</ref>. آنچه که ملاک برتری انسان و کرامت او نزد خداوند است همین تقواست. چند صفحه بعد بازگشت به سخنان همام دارد که به [[امام علی (ع)]] تقاضای توصیف سیمای متّقین را دارد: «یا امیرالمؤمنین صف لی المتّقین حتّی کأنّی أنظر الیهم»<ref>متن، ص 74</ref>. امّا به چند صفت اکتفا نکرد و از امام کامل و کمال سیمای متّقین را تقاضا نمود و با اتمام صفات و ترسیم کامل اتّفاقی که افتاد بسیار شگرف بود که امام فرمود: «امّا والله لقد کنت اخافها علیه»<ref>متن، ص 75</ref>. در همین فصل برخی از صفات متّقین که در خطبه‌ی همام آمده مورد تفسیر عرفانی قرار گرفته است.
فصل دیگر کتاب که با نام کتاب یکسان است سیمای اهل تقوا نام دارد، در ابتدای این فصل آمده است: تقوا شاید بزرگترین فضیلت برای انسان در عالم اسلام باشد و این فضیلت را از عبارات خود قرآن ما وام گرفتیم. موقعی که از رنگها و نژادها و تیپهای انسانها داریم صحبت می‌کنیم، می‌گوید: هیچ کدام از اینها سبب ترجیح انسانی بر انسان دیگر نیست. تنها چیزی که اسباب ترجیح و برتری است و یک انسان را نسبت به انسانهای دیگر ارجح می‌کند فقط و فقط عنصر تقواست<ref>متن، ص 69</ref>. آنچه که ملاک برتری انسان و کرامت او نزد خداوند است همین تقواست. چند صفحه بعد بازگشت به سخنان همام دارد که به [[امام علی(ع)]] تقاضای توصیف سیمای متّقین را دارد: «یا امیرالمؤمنین صف لی المتّقین حتّی کأنّی أنظر الیهم»<ref>متن، ص 74</ref>. امّا به چند صفت اکتفا نکرد و از امام کامل و کمال سیمای متّقین را تقاضا نمود و با اتمام صفات و ترسیم کامل اتّفاقی که افتاد بسیار شگرف بود که امام فرمود: «امّا والله لقد کنت اخافها علیه»<ref>متن، ص 75</ref>. در همین فصل برخی از صفات متّقین که در خطبه‌ی همام آمده مورد تفسیر عرفانی قرار گرفته است.


آخرین فصل کتاب ویژگیهای اهل تقواست که در این باره نیز اتکای نویسنده به سخنان گوهربار امیرالمؤمنین است. آخرین عبارت کتاب نیز چنین است: کسانی که اهل تقوا باشند خوب طبیعتاً ممکن است که بلاهایی که بر سر آنها می‌آید بیش از ما باشد امّا چشم بصیرتی که خداوند به ایشان داده راه خروج از مشکل را پیدا می‌کنند یعنی به یأس نمی‌رسند، به بن بست نمی‌رسند، دچار واچه کنم واچه کنم هرگز نمی‌شوند. اندیشه و تأمّلی که اینها دارند عزمی‌که بر بالا رفتن پیدا کردند و به قول مولانا: «ما ز بالاییم و بالا می‌رویم» هیچ وقت اجازه نمی‌دهند که اینها پایین قرار بگیرند. براین مبنا اینها موفّق ترین افراد زمین و زمان هستند. همان طور که اشاره کردم پهلوانِ پهلوانان و مردِ مردان در هر زمانی اهل تقوا است<ref>متن، ص 101</ref>.
آخرین فصل کتاب ویژگیهای اهل تقواست که در این باره نیز اتکای نویسنده به سخنان گوهربار امیرالمؤمنین است. آخرین عبارت کتاب نیز چنین است: کسانی که اهل تقوا باشند خوب طبیعتاً ممکن است که بلاهایی که بر سر آنها می‌آید بیش از ما باشد امّا چشم بصیرتی که خداوند به ایشان داده راه خروج از مشکل را پیدا می‌کنند یعنی به یأس نمی‌رسند، به بن بست نمی‌رسند، دچار واچه کنم واچه کنم هرگز نمی‌شوند. اندیشه و تأمّلی که اینها دارند عزمی‌که بر بالا رفتن پیدا کردند و به قول مولانا: «ما ز بالاییم و بالا می‌رویم» هیچ وقت اجازه نمی‌دهند که اینها پایین قرار بگیرند. براین مبنا اینها موفّق ترین افراد زمین و زمان هستند. همان طور که اشاره کردم پهلوانِ پهلوانان و مردِ مردان در هر زمانی اهل تقوا است<ref>متن، ص 101</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش