۶۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
[[عبادی، مظفر بن اردشیر|قطبالدین ابومظفر منصور عبادی]]، از صوفیانی است که در روزگار خود به شهرت فراوان رسیده است. معروفیت او بیشتر در وعظ و سخنرانی بوده».<ref>ر.ک: عابدی، کامیار، مناقب الصوفیه (آشنایی با متون کهن) (از میراث پیشینیان)، ص24</ref> عبادی در مناقب الصوفیه از مقامات و احوال و آداب عرفانی و سرانجام از سماع یاد میکند. از این رساله شیرین و خواندنی دو طبع انجام گرفته است: یکی به کوشش «[[دانشپژوه، محمدتقی|محمدتقی دانشپژوه]]» و «[[افشار، ایرج|ایرج افشار]]» و دیگری(نسخه حاضر) به وسیله «[[مایل هروی، نجیب|نجیب مایل هروی]]».<ref>ر.ک: همان، ص25</ref> | [[عبادی، مظفر بن اردشیر|قطبالدین ابومظفر منصور عبادی]]، از صوفیانی است که در روزگار خود به شهرت فراوان رسیده است. معروفیت او بیشتر در وعظ و سخنرانی بوده».<ref>ر.ک: عابدی، کامیار، مناقب الصوفیه (آشنایی با متون کهن) (از میراث پیشینیان)، ص24</ref> عبادی در مناقب الصوفیه از مقامات و احوال و آداب عرفانی و سرانجام از سماع یاد میکند. از این رساله شیرین و خواندنی دو طبع انجام گرفته است: یکی به کوشش «[[دانشپژوه، محمدتقی|محمدتقی دانشپژوه]]» و «[[افشار، ایرج|ایرج افشار]]» و دیگری(نسخه حاضر) به وسیله «[[مایل هروی، نجیب|نجیب مایل هروی]]».<ref>ر.ک: همان، ص25</ref> | ||
عبّادى '''مناقب الصوفية''' و '''التصفية فى احوال المتصوفة''' را بدانجهت ساخته و پرداخته است كه از يكسو احوال و اقوال صوفيه را مستند به سنّت نبوى و مستخرج از نصّ كتاب الهى بنمايد، و از ديگر سو ناسرهها و طفيليهاى طريقت را از سرهها و اصليهاى آن ممتاز كند.<ref>ر.ک: | عبّادى '''مناقب الصوفية''' و '''التصفية فى احوال المتصوفة''' را بدانجهت ساخته و پرداخته است كه از يكسو احوال و اقوال صوفيه را مستند به سنّت نبوى و مستخرج از نصّ كتاب الهى بنمايد، و از ديگر سو ناسرهها و طفيليهاى طريقت را از سرهها و اصليهاى آن ممتاز كند.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص21</ref> | ||
در بخشی از کتاب میخوانیم: سمنون رحمةالله علیه گفت: تصوف آن است که هیچ چیز را ملک خود نکنی و خود ملک هیچ کس نشوی، از آنکه اگر چیزی ملک کنی تصرف کرده باشی و اگر ملک کسی شوی تکلف، و تکلف و تصرف، در تصوف محال است. کاری است ازلی تا به که دهند، جامهای است بدین حدود تا در که پوشانند؟<ref>ر.ک: همان</ref> | در بخشی از کتاب میخوانیم: سمنون رحمةالله علیه گفت: تصوف آن است که هیچ چیز را ملک خود نکنی و خود ملک هیچ کس نشوی، از آنکه اگر چیزی ملک کنی تصرف کرده باشی و اگر ملک کسی شوی تکلف، و تکلف و تصرف، در تصوف محال است. کاری است ازلی تا به که دهند، جامهای است بدین حدود تا در که پوشانند؟<ref>ر.ک: همان</ref> |
ویرایش