۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
#محقق اردبيلى و تلاقى عقلگرايى و نقلگرايى: محقق اردبيلى گاهى، چون يك فيلسوف عقلگرا وارد بحث مىشود و هرچه برخلاف عقل پيدا مىكند، به توجيه و تأويل آن مىپردازد؛ مثلاًدر بحث رؤيت خداى متعال مىگويد چيزى كه جهت و مكان ندارد، از بديهيات است كه او را نمىتوان ديد، بنابراین مقصود از رؤيت خدا ادراك علمى و انكشاف تام مىباشد نه رؤيت با چشم و اگر چيزى در شرع خلاف آن يافت شد، بايد آن را توجيه نمود. وى مكررا رؤيت را كناية از علم تام ضرورى مىداند. | #محقق اردبيلى و تلاقى عقلگرايى و نقلگرايى: محقق اردبيلى گاهى، چون يك فيلسوف عقلگرا وارد بحث مىشود و هرچه برخلاف عقل پيدا مىكند، به توجيه و تأويل آن مىپردازد؛ مثلاًدر بحث رؤيت خداى متعال مىگويد چيزى كه جهت و مكان ندارد، از بديهيات است كه او را نمىتوان ديد، بنابراین مقصود از رؤيت خدا ادراك علمى و انكشاف تام مىباشد نه رؤيت با چشم و اگر چيزى در شرع خلاف آن يافت شد، بايد آن را توجيه نمود. وى مكررا رؤيت را كناية از علم تام ضرورى مىداند. | ||
#:و يا مىگويد امور خارق العاده اختصاص به ممكنات دارند و چيزى كه محال عقلى است، هرگز اعجاز يا خرق عادت به آن تعلق | #:و يا مىگويد امور خارق العاده اختصاص به ممكنات دارند و چيزى كه محال عقلى است، هرگز اعجاز يا خرق عادت به آن تعلق نمىگیرد. او در بحث كلام نفسى در پاسخ اشاعره كه آن را قبول داشته و مىگويند: كلام نفسى قديم است نه خبر و انشاء، مىگويد اين مثل آن است كه كسى بگويد، جنس بدون فصل وجود داشته باشد. كلام نفسى را به جنس منطقى و خبر يا انشاء بودن آن را به فصل تشبيه كرده است. در بحث تشخص و تعين واجب تعالى همچون يك فيلسوف وارد بحث شده است. گاهى هم محقق اردبيلى نقلگرا شده و همچون اخباریون بحث مىكند؛ مثلاًوحدانيت خداى متعال را با دليل نقلى اثبات مىكند. | ||
#:قدرت خداى متعال را نيز با استدلالهاى شرعى و نقلى بيان مىكند. حتى اثبات وجود خداى متعال را از راه كلام پيامبر اثبات مىكند. | #:قدرت خداى متعال را نيز با استدلالهاى شرعى و نقلى بيان مىكند. حتى اثبات وجود خداى متعال را از راه كلام پيامبر اثبات مىكند. | ||
#ظرافتها و دقتها: دقتهاى محقق اردبيلى در اين كتاب بسيار زياد است؛ مثلاًگاهى كلام خواجه نصير را طورى شرح و تفسير مىكند كه اصلا اشكالات قوشچى بر آن وارد نباشد، بلكه ثابت مىكند كه قوشچى مراد خواجه را نفهميده است. او در بحث كلام خدا پس از بيان آن كه صدق متكلم بر خدا دليل آن نيست كه مبدأ؛ يعنى تكلم نيز در او باشد، نتيجه گرفته است كه هيچ يك از معتزله و اشاعره، اصل مطلب و مدعا را متوجه نشدهاند و تسليم شدن معتزله در مقابل اشاعره بىوجه است. او علاوه بر نقد كلمات قوشچى گاهى به نقد كلمات خواجه نصير مىپردازد. | #ظرافتها و دقتها: دقتهاى محقق اردبيلى در اين كتاب بسيار زياد است؛ مثلاًگاهى كلام خواجه نصير را طورى شرح و تفسير مىكند كه اصلا اشكالات قوشچى بر آن وارد نباشد، بلكه ثابت مىكند كه قوشچى مراد خواجه را نفهميده است. او در بحث كلام خدا پس از بيان آن كه صدق متكلم بر خدا دليل آن نيست كه مبدأ؛ يعنى تكلم نيز در او باشد، نتيجه گرفته است كه هيچ يك از معتزله و اشاعره، اصل مطلب و مدعا را متوجه نشدهاند و تسليم شدن معتزله در مقابل اشاعره بىوجه است. او علاوه بر نقد كلمات قوشچى گاهى به نقد كلمات خواجه نصير مىپردازد. |
ویرایش