۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
برخى از اين ضربالمثلها به عصر جاهلى بازمىگردد، مانند مثل 75 و برخى ديگر يادگار دوران اسلامى است، مانند مثل 223، 261، 268 و 295 و برخى هم بهجامانده از دوران سلطه اموىهاست، مثل ضربالمثل 130، 1386، ولى غالباً اين ضربالمثلها يادگار دوره عباسيان است. | برخى از اين ضربالمثلها به عصر جاهلى بازمىگردد، مانند مثل 75 و برخى ديگر يادگار دوران اسلامى است، مانند مثل 223، 261، 268 و 295 و برخى هم بهجامانده از دوران سلطه اموىهاست، مثل ضربالمثل 130، 1386، ولى غالباً اين ضربالمثلها يادگار دوره عباسيان است. | ||
به گفته مؤلف، شخصى در صدر اسلام و ديگرى در جاهليت سخنى مىگفت و كلامش متروك واقع مىشد، فقط در دوره عباسيان بود كه از آن سخنان، بهعنوان ضربالمثل استفاده شد. مؤلف چنانكه خود مىگويد، اين كتاب را از سخنان عياران، آوازهخوانان، شوخطبعان، ظرفا، صوفيه و... فراهم آورده است. اين ضربالمثلها، قريب به فهم است و بر زبان شيرين و در دلها مورد قبول قرار | به گفته مؤلف، شخصى در صدر اسلام و ديگرى در جاهليت سخنى مىگفت و كلامش متروك واقع مىشد، فقط در دوره عباسيان بود كه از آن سخنان، بهعنوان ضربالمثل استفاده شد. مؤلف چنانكه خود مىگويد، اين كتاب را از سخنان عياران، آوازهخوانان، شوخطبعان، ظرفا، صوفيه و... فراهم آورده است. اين ضربالمثلها، قريب به فهم است و بر زبان شيرين و در دلها مورد قبول قرار مىگیرد. عامه مردم نسبت به اين نوع مثلها ناآگاه نيستند و خواص نيز از بهكارگیرى آنها تكبر نمىورزند. اكثر اين مثلها بهصورت مرسل آمده، چون كه صاحبان آنها معلوم و شناختهشده نيستند، چرا كه زمان زيادى بر آنها گذشته است. | ||
تنها نسخهاى كه محقق بدان دست يافته و بر آن اعتماد ورزيده، نسخهاى خطى است كه در ضمن مجموعهاى از كتابهاى «ثعالبى» گنجانده شده است، اما محقق، مدعى است كه اين كتاب، جزء كتب ثعالبى نيست، بلكه از جمله مؤلفات ابوبكر خوارزمى است. | تنها نسخهاى كه محقق بدان دست يافته و بر آن اعتماد ورزيده، نسخهاى خطى است كه در ضمن مجموعهاى از كتابهاى «ثعالبى» گنجانده شده است، اما محقق، مدعى است كه اين كتاب، جزء كتب ثعالبى نيست، بلكه از جمله مؤلفات ابوبكر خوارزمى است. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
شايد اين اثر، اولین كتابى باشد كه از اساس بر مبناى ثبت امثال مولّدين نگاشته شده است. هيچكس قبل از مؤلف، در اين موضوع، كتابى تأليف نكرده، بلكه هر آنچه هست، نوشته متأخرين است، بلكه كتابهایى قبل از اين كتاب در باب امثال به رشته تحرير درآمده است و لیکن همگى در باب امثال عرب فصيح است، نه عرب غير محض و غير فصيح. | شايد اين اثر، اولین كتابى باشد كه از اساس بر مبناى ثبت امثال مولّدين نگاشته شده است. هيچكس قبل از مؤلف، در اين موضوع، كتابى تأليف نكرده، بلكه هر آنچه هست، نوشته متأخرين است، بلكه كتابهایى قبل از اين كتاب در باب امثال به رشته تحرير درآمده است و لیکن همگى در باب امثال عرب فصيح است، نه عرب غير محض و غير فصيح. | ||
اگر مصدر تأليف اين كتاب را حافظه نویسنده بدانيم، به گمان مىرسد آن را بهتدريج و بافاصله تدوين كرده باشد. شاهد اين امر، تكرار برخى مثلهاست كه حدود 80 مثل را | اگر مصدر تأليف اين كتاب را حافظه نویسنده بدانيم، به گمان مىرسد آن را بهتدريج و بافاصله تدوين كرده باشد. شاهد اين امر، تكرار برخى مثلهاست كه حدود 80 مثل را دربرمىگیرد؛ بهعنوان نمونه، مثل شماره 357 كه در مثل 462 و مثل 785 كه در مثل 811 و... تكرار شده است. | ||
از ديگر نقايص كتاب، مىتوان به اضطراب موجود در روش مؤلف نسبت به تبويب عناوين و موضوعات اشاره كرد. مؤلف ابتدا كتاب را بر اساس موضوعات تبويب كرده، ولى از اين اساس در برخى موارد عدول نموده است؛ مثلاًدر جايى به اساس بلاغى عدول مىكند مثل باب: «تفاريق المجون و التشبيه» و يا «تناول المولدين و استعاراتهم» و گاهى از اين دو نيز عدول كرده و به امرى جداى از اين دو مىپردازد، مانند: «... أمثال السؤال» و يا «... الأمثال التى تفرد بها أهل البغداد» و... بر اين عدول از اساس اولیه، امر ديگرى كه مربوط به توزيع مثلهاست مترتب مىشود؛ مثلاًضربالمثل 118 را در «باب المواعظ» ذكر مىكند و حالآنكه اين مثل، آيه قرآنى است و بجا بود در باب «ما جاء... في القرآن فضربت به الأمثال» بيايد. | از ديگر نقايص كتاب، مىتوان به اضطراب موجود در روش مؤلف نسبت به تبويب عناوين و موضوعات اشاره كرد. مؤلف ابتدا كتاب را بر اساس موضوعات تبويب كرده، ولى از اين اساس در برخى موارد عدول نموده است؛ مثلاًدر جايى به اساس بلاغى عدول مىكند مثل باب: «تفاريق المجون و التشبيه» و يا «تناول المولدين و استعاراتهم» و گاهى از اين دو نيز عدول كرده و به امرى جداى از اين دو مىپردازد، مانند: «... أمثال السؤال» و يا «... الأمثال التى تفرد بها أهل البغداد» و... بر اين عدول از اساس اولیه، امر ديگرى كه مربوط به توزيع مثلهاست مترتب مىشود؛ مثلاًضربالمثل 118 را در «باب المواعظ» ذكر مىكند و حالآنكه اين مثل، آيه قرآنى است و بجا بود در باب «ما جاء... في القرآن فضربت به الأمثال» بيايد. |
ویرایش