۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==وابستهها== [[' به '==وابستهها== {{وابستهها}} [[') |
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
نویسنده، در مقدمه به ارزش فضايل عقلى اشاره مىكند و اگر چه فضايل جسمانى را بىارزش نمىداند، اما فضايل نظرى عقلى را باارزشتر مىداند. به اعتقاد محقق كتاب، اين رأى اقتباسى از آراى اخوان الصفاء و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] است. ابوفراس بر اين اعتقاد است كه معرفت مطلقه از طريق اعمال فكرى و محاربه با شهوات و ميراندن جسم، كامل مىگردد. | نویسنده، در مقدمه به ارزش فضايل عقلى اشاره مىكند و اگر چه فضايل جسمانى را بىارزش نمىداند، اما فضايل نظرى عقلى را باارزشتر مىداند. به اعتقاد محقق كتاب، اين رأى اقتباسى از آراى اخوان الصفاء و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] است. ابوفراس بر اين اعتقاد است كه معرفت مطلقه از طريق اعمال فكرى و محاربه با شهوات و ميراندن جسم، كامل مىگردد. | ||
كتاب، با ذكر آيات قرآن كريم به تكرار داستان آدم(ع) هفت مرتبه در قرآن كريم اشاره كرده و ابليس هر يك از انبيا را نام مىبرد. وى در آخر چنين | كتاب، با ذكر آيات قرآن كريم به تكرار داستان آدم(ع) هفت مرتبه در قرآن كريم اشاره كرده و ابليس هر يك از انبيا را نام مىبرد. وى در آخر چنين نتيجهگیرى مىكند كه تفاوت ابليس بالقوه و بالفعل در آن است كه ابليس بالقوه مىتواند توبه كند و با تغيير صورت ابليسى خود به حق رجوع كند، اما ابليس بالفعل امكان توبه ندارد. وى سپس به گونه ديگرى نيز تأويل مىبرد كه ابليسهاى بالقوه فقهاى قشرى و بزرگان هستند كه اگر قلوب آنها فاسد شود، صورت روحانى آنها ابليس بالفعل مىشود كه عقاب خواهد شد و ندامت، ديگر سودى ندارد. | ||
ابوفراس پس از اين مقدمه به بيان تفاوت بين انسان بالقوه و انسان بالفعل مىپردازد. او انسان بالقوه را مختار فاعل مأمور و همان روح ناطقه مىداند و دست و پا و زبان و ساير اعضا را ابزارهایى مىداند كه روح در افعالش آنها را به كار | ابوفراس پس از اين مقدمه به بيان تفاوت بين انسان بالقوه و انسان بالفعل مىپردازد. او انسان بالقوه را مختار فاعل مأمور و همان روح ناطقه مىداند و دست و پا و زبان و ساير اعضا را ابزارهایى مىداند كه روح در افعالش آنها را به كار مىگیرد. او سپس در اثبات اين ادعا چنين استدلال مىكند كه اخبار و علم و عقل و اراده و... در روح است نه در عضو. خداوند عز و جل نيز روح را مورد خطاب قرار داده است، چرا كه حكيم، آنچه را كه معرفت و فهم و تمييز ندارد، مورد خطاب قرار نمىدهد. | ||
وى در بخش ديگرى از كتاب، به کیفیت صور ملائكه و انس و جن و شياطين پرداخته و با ذكر مقدماتى فلسفى، به تبيين اين بحث مىپردازد. وى مخلوقات عالم را همانند تعداد ماههاى حمل زنان، عبارت از نه جنس معادن، نبات، حيوان، بشر، شيطان، ابليس، جن، ملائكه، بهشتيان مىداند. | وى در بخش ديگرى از كتاب، به کیفیت صور ملائكه و انس و جن و شياطين پرداخته و با ذكر مقدماتى فلسفى، به تبيين اين بحث مىپردازد. وى مخلوقات عالم را همانند تعداد ماههاى حمل زنان، عبارت از نه جنس معادن، نبات، حيوان، بشر، شيطان، ابليس، جن، ملائكه، بهشتيان مىداند. |
ویرایش