پرش به محتوا

ابن زهر، عبدالملک بن زهر: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۳۱ اکتبر ۲۰۱۶
جز
جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '== وابسته‌ها == {{وابسته‌ها}}')
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب')
خط ۳۴: خط ۳۴:
«ابومروان عبدالملك بن زهر»، پزشك و وزير اشبيلى و مهم‌ترين شخصيت خاندان زهر مى‌باشد. هيچ يك از نويسندگان متقدم، تاريخ تولد او را ذكر نكرده‌اند، اما نويسندگان معاصر، آن را ميان سال‌هاى 484 و 487ق دانسته‌اند. در منابع هر جا كه از ابن زهر به طور مطلق سخن رفته، مراد همين ابومروان عبدالملك بوده است. در منابع پزشكى اروپايى نام ابومروان بن زهر نيز تحريف شده است.
«ابومروان عبدالملك بن زهر»، پزشك و وزير اشبيلى و مهم‌ترين شخصيت خاندان زهر مى‌باشد. هيچ يك از نويسندگان متقدم، تاريخ تولد او را ذكر نكرده‌اند، اما نويسندگان معاصر، آن را ميان سال‌هاى 484 و 487ق دانسته‌اند. در منابع هر جا كه از ابن زهر به طور مطلق سخن رفته، مراد همين ابومروان عبدالملك بوده است. در منابع پزشكى اروپايى نام ابومروان بن زهر نيز تحريف شده است.


ابن زهر نخست نزد پدر خود به فراگيرى دانش پزشكى پرداخت و در اين فن، مهارت بسيارى كسب كرد و صاحب نظر شد. او ديگر علوم چون ادبيات و فقه را نزد ابومحمد ابن عذب فراگرفت و ابومحمد حريرى بصرى نويسنده كتاب مقامات از بغداد از راه مكاتبه به او و پدرش اجازه داده است، اما ابومروان كه بيشتر همت خود را صرف آموزش‌هاى نظرى و عملى پزشكى كرده بود، از همان دوران نوجوانى همراه پدر خود در عيادت بيماران و درمان آن‌ها شركت مى‌كرد و از وى شيوه شناخت بيمارى‌ها و ساخت داروها را فرا مى‌گرفت. ابن زهر به تصريح خود در همان دوره ابتداى آموزش پزشكى نزد پدر خود سوگندنامه پزشكى ياد كرده است. او كه در اين رشته از مهارت فوق العاده‌اى برخوردار شده و تجربيات گرانقدرى به دست آورده بود، به زودى در مجامع علمى و ميان دانشمندان آن ديار از شهرت بسيارى برخوردار شد، چنانكه طالبان فن پزشكى براى تحصيل نزد او مى‌شتافتند. بزرگ‌ترين شاگردان وى در اين فن عبارتند از: ابوالحسين بن اسدون معروف به مصدوم، ابوبكر بن ابوالحسن ابومحمد شذونى و ابوعمران بن ابوعمران.
ابن زهر نخست نزد پدر خود به فراگيرى دانش پزشكى پرداخت و در اين فن، مهارت بسيارى كسب كرد و صاحب نظر شد. او ديگر علوم چون ادبيات و فقه را نزد ابومحمد ابن عذب فراگرفت و ابومحمد حريرى بصرى نويسنده کتاب مقامات از بغداد از راه مكاتبه به او و پدرش اجازه داده است، اما ابومروان كه بيشتر همت خود را صرف آموزش‌هاى نظرى و عملى پزشكى كرده بود، از همان دوران نوجوانى همراه پدر خود در عيادت بيماران و درمان آن‌ها شركت مى‌كرد و از وى شيوه شناخت بيمارى‌ها و ساخت داروها را فرا مى‌گرفت. ابن زهر به تصريح خود در همان دوره ابتداى آموزش پزشكى نزد پدر خود سوگندنامه پزشكى ياد كرده است. او كه در اين رشته از مهارت فوق العاده‌اى برخوردار شده و تجربيات گرانقدرى به دست آورده بود، به زودى در مجامع علمى و ميان دانشمندان آن ديار از شهرت بسيارى برخوردار شد، چنانكه طالبان فن پزشكى براى تحصيل نزد او مى‌شتافتند. بزرگ‌ترين شاگردان وى در اين فن عبارتند از: ابوالحسين بن اسدون معروف به مصدوم، ابوبكر بن ابوالحسن ابومحمد شذونى و ابوعمران بن ابوعمران.


نخستين ارتباط وى با امراى مرابطون در ايام جوانى وى بوده است كه از اشبيليه به قرطبه فراخوانده شد تا به درمان على بن يوسف ابن تاشفين بپردازد. گويا اين ملاقات در 501ق انجام گرفته است. ابن زهر پس از آن به خدمت دولت مرابطون درآمد و مقام و منزلتى يافت و ثروتى بسيار به دست آورد. او در دستگاه امير ابراهيم بن يوسف بن تاشفين والى اشبيليه به خدمت اشتغال داشت و مورد احترام بود و در 515ق كتاب الاقتصاد را به ابراهيم بن يوسف اهدا كرد، اما به گفته ابن عذارى وى در 511ق يعنى 4 سال پيش از تاريخ ياد شده به دستور ابوحفص عمر بن يوسف بن تاشفين كه از جانب على بن يوسف، برادرش، به عنوان والى اشبيليه منصوب شده بود، در مراكش به زندان افكنده شد. بنابراين وى بايد پس از اين تاريخ آزاد شده و به خدمت ابراهيم بن يوسف درآمده باشد. خود ابن زهر در كتاب التيسير اشاره كرده است كه على بن يوسف بن تاشفين به سبب كينه و عداوتى كه نسبت به پدر او داشت، او را به زندان افكند و ناراحتى‌هاى بسيار براى آن دو فراهم آورد. ظاهراً بعدها نيز ديگر بار به زندان افكنده شد. زيرا در 535ق شخصى به نام ابوالحكم ابن غِلَنْده در زندان مصاحب وى بوده و از او پزشكى آموخته و كتاب الاقتصاد وى را نزد او خوانده است. او در دوره زندان نيز به تدريس و طبابت اشتغال داشته و حتى نزديكان على بن يوسف را معالجه كرده است.
نخستين ارتباط وى با امراى مرابطون در ايام جوانى وى بوده است كه از اشبيليه به قرطبه فراخوانده شد تا به درمان على بن يوسف ابن تاشفين بپردازد. گويا اين ملاقات در 501ق انجام گرفته است. ابن زهر پس از آن به خدمت دولت مرابطون درآمد و مقام و منزلتى يافت و ثروتى بسيار به دست آورد. او در دستگاه امير ابراهيم بن يوسف بن تاشفين والى اشبيليه به خدمت اشتغال داشت و مورد احترام بود و در 515ق کتاب الاقتصاد را به ابراهيم بن يوسف اهدا كرد، اما به گفته ابن عذارى وى در 511ق يعنى 4 سال پيش از تاريخ ياد شده به دستور ابوحفص عمر بن يوسف بن تاشفين كه از جانب على بن يوسف، برادرش، به عنوان والى اشبيليه منصوب شده بود، در مراكش به زندان افكنده شد. بنابراين وى بايد پس از اين تاريخ آزاد شده و به خدمت ابراهيم بن يوسف درآمده باشد. خود ابن زهر در کتاب التيسير اشاره كرده است كه على بن يوسف بن تاشفين به سبب كينه و عداوتى كه نسبت به پدر او داشت، او را به زندان افكند و ناراحتى‌هاى بسيار براى آن دو فراهم آورد. ظاهراً بعدها نيز ديگر بار به زندان افكنده شد. زيرا در 535ق شخصى به نام ابوالحكم ابن غِلَنْده در زندان مصاحب وى بوده و از او پزشكى آموخته و کتاب الاقتصاد وى را نزد او خوانده است. او در دوره زندان نيز به تدريس و طبابت اشتغال داشته و حتى نزديكان على بن يوسف را معالجه كرده است.


ابن زهر پس از بر سر كار آمدن دولت موحدون، به مؤسس آن كه عبدالمؤمن بود، پيوست و به عنوان پزشك مخصوص و وزير مشاور وى برگزيده شد. پيوستن او به عبدالمؤمن بر شهرت، اعتبار و ثروت وى افزود و از نفوذ بسيارى برخوردار شد. ابن زهر در مقابل احترامى كه عبدالمؤمن در حق وى روا مى‌داشت كتاب‌هاى «الترياق السبعين» و «الاغذيه» را به نام او تأليف كرد و در مقام پزشك معالج، شربت‌هايى براى وى مى‌ساخت كه در نوع خود بى‌نظير بودند. در همين دوره وى با ابن رشد اندلسى آشنايى پيدا كرد. اين آشنايى به دوستى تبديل شد و ابن زهر كتاب «التيسير» را به خواهش او تأليف كرد. ابن رشد نيز وى را بسيار تحسين كرد و بزرگش شمرد و حتى او را بزرگ‌ترين پزشك جهان پس از جالينوس دانست. ابن رشد در پايان كتاب «الكليات» خويش، از ابن زهر و كتاب «التيسير» او ياد كرده و نوشته كه اين كتاب را از ابن زهر عاريه گرفته و استنساخ كرده است. وى همچنين به طالبان پزشكى توصيه كرده كه به اين كتاب كه بهترين اثر در نوع خود است، مراجعه كنند.
ابن زهر پس از بر سر كار آمدن دولت موحدون، به مؤسس آن كه عبدالمؤمن بود، پيوست و به عنوان پزشك مخصوص و وزير مشاور وى برگزيده شد. پيوستن او به عبدالمؤمن بر شهرت، اعتبار و ثروت وى افزود و از نفوذ بسيارى برخوردار شد. ابن زهر در مقابل احترامى كه عبدالمؤمن در حق وى روا مى‌داشت کتاب‌هاى «الترياق السبعين» و «الاغذيه» را به نام او تأليف كرد و در مقام پزشك معالج، شربت‌هايى براى وى مى‌ساخت كه در نوع خود بى‌نظير بودند. در همين دوره وى با ابن رشد اندلسى آشنايى پيدا كرد. اين آشنايى به دوستى تبديل شد و ابن زهر کتاب «التيسير» را به خواهش او تأليف كرد. ابن رشد نيز وى را بسيار تحسين كرد و بزرگش شمرد و حتى او را بزرگ‌ترين پزشك جهان پس از جالينوس دانست. ابن رشد در پايان کتاب «الكليات» خويش، از ابن زهر و کتاب «التيسير» او ياد كرده و نوشته كه اين کتاب را از ابن زهر عاريه گرفته و استنساخ كرده است. وى همچنين به طالبان پزشكى توصيه كرده كه به اين کتاب كه بهترين اثر در نوع خود است، مراجعه كنند.


ابن زهر از بزرگ‌ترين پزشكان در طب بالينى به شمار مى‌رود. وى با اين‌كه پيرو نظريه جالينوس بود، اما تمايل شديد به تجربه وى را ممتاز مى‌ساخت و از راه مشاهده و آزمايش به‌انديشه‌هاى بديع بسيارى دست يافت. همچنين وى را قديمى‌ترين انگل‌شناس بزرگ پس از الكساندر ترالسى و نخستين معرف انگل مولد جرب معرفى كرده و ستوده‌اند؛ گرچه اشاره كرده‌اند كه در اين مورد، احمد طبرى، پزشك مسلمان بر وى مقدم بوده است. او خود در مقدمه كتاب «التيسير» به اهميت تجربه در پزشكى اشاره كرده و بارها تصريح كرده است.
ابن زهر از بزرگ‌ترين پزشكان در طب بالينى به شمار مى‌رود. وى با اين‌كه پيرو نظريه جالينوس بود، اما تمايل شديد به تجربه وى را ممتاز مى‌ساخت و از راه مشاهده و آزمايش به‌انديشه‌هاى بديع بسيارى دست يافت. همچنين وى را قديمى‌ترين انگل‌شناس بزرگ پس از الكساندر ترالسى و نخستين معرف انگل مولد جرب معرفى كرده و ستوده‌اند؛ گرچه اشاره كرده‌اند كه در اين مورد، احمد طبرى، پزشك مسلمان بر وى مقدم بوده است. او خود در مقدمه کتاب «التيسير» به اهميت تجربه در پزشكى اشاره كرده و بارها تصريح كرده است.


بعضى از نويسندگان مانند ميخائيل غزيرى ابن زهر را يهودى دانسته‌اند، اما وستنفلد اين گمان را مردود دانسته است، چنان‌كه از آثار خود وى نيز آشكارا اسلام وى معلوم مى‌شود. ابن زهر پس از عمرى كه به آموزش، طبابت و نوشتن كتب پزشكى اشتغال داشت، سرانجام مانند پدرش به غده‌اى چركين گرفتار شد و در اشبيليه يا در مراكش درگذشت و جنازه وى به اشبيليه منتقل شد و در بيرون دوازده الفتح به خاك سپرده شد.
بعضى از نويسندگان مانند ميخائيل غزيرى ابن زهر را يهودى دانسته‌اند، اما وستنفلد اين گمان را مردود دانسته است، چنان‌كه از آثار خود وى نيز آشكارا اسلام وى معلوم مى‌شود. ابن زهر پس از عمرى كه به آموزش، طبابت و نوشتن كتب پزشكى اشتغال داشت، سرانجام مانند پدرش به غده‌اى چركين گرفتار شد و در اشبيليه يا در مراكش درگذشت و جنازه وى به اشبيليه منتقل شد و در بيرون دوازده الفتح به خاك سپرده شد.
خط ۶۸: خط ۶۸:
2. تذكرة فى علاج الامراض يا تذكرة فى اول ما تعلق بعلاج الامراض؛
2. تذكرة فى علاج الامراض يا تذكرة فى اول ما تعلق بعلاج الامراض؛


3. كتاب الزينة؛
3. کتاب الزينة؛


== منابع ==
== منابع ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش