۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'کلاباذي، ابوبکر محمد بن ابراهيم' به 'کلاباذی، ابوبکر محمد') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
'''التعرف لمذهب أهل التصوف''' تألیف ابوبکر مجمد بن کلابادی | |||
قسمت اول این کتاب شرح مختصری است از عقاید صوفیه درباب برخی از موضوعات کلام اسلامی. | |||
از این رو در این قسمت از کتاب با عناوینی مثل «شرح قولهم فی التوحید»، «شرح قولهم فی الصفات»، «الاختلافهم فی الکلام ماهو»، «قولهم فی الرویة»، قولهم فی القدر و خلق الافعال، روبرو هستیم، که از خلال آنها گاه شرح برخی از اصطلاحات را میتوان یافت. | |||
بدنبال مباحث مزبور، در قسمت بعد شاهد مباحثی درباب اقوال صوفیه در زمینه احوال و مقامات اهل سلوک میباشیم، که بهشیوه معمول کتاب، بسیار بهاختصار برگزار شده است. | |||
نکته مهم آنکه بسیاری از تعاریف مندرج در این کتاب با اندک تفاوتهایی منطبق با تعاریف کتاب اللمع میباشد که بعنوان مثال یکسانی تعاریف اخلاص و توکل را در این دو کتاب میتوان یادآور شد، البته گاه بعضی از تعاریف مشابه در ایندو کتاب به دو گوینده منسوب است. یکی از وجوه اختلاف این کتاب با کتاب اللمع سراج در زمینه تعاریف اصطلاحات این است که مؤلف کتاب تعرف.....در پارهای از موارد، اگر چه با عباراتی بسیار کوتاه، به شرح تعاریف مبهم پرداخته است. مثلا در تعریف جنید از انس:«ارتفاع الحشمة مع الوجود الهیبة» او میافزاید «معنی ارتفاع الحشمة: ان یکون الرجاء اغلب علیه من الخوف» «معنی ارتفاع الحشمة آن است که امید و رجاء بیش از خوف بر سالک غالب باشد». همچنین گاه غلطهایی در این کتاب مشاهده میشود که قطعا ناشی از سهل انگاری در استنساخ یا چاپ کتاب میباشد و همین امر سبب شده است که معانی بعضی از اصطلاحات کاملا واژگون شود. در تعریف شبلی از انس آمده است : «و سئل الشبلی عن الانس فقال هو وحشتک منه» . همین تعریف در کتاب اللمع به این صورت آمده است:«الانس وحشتک منک و من نفسک و من الکون» یعنی «انس وحشت تو از تو و از نفس تو و از وجود و هستی است». در این کتاب تعاریف متعددی بدون ذکر نام گوینده آنها با عناوینی مثل:«قال غیره...»، «قال بعضهم....» «قال بعض الکبار....» به چشم میخورد، که در رسالهی جاضر بمنظور رعایت اختصار و با تشابه موجود میان تعریف از ذکر آنها خودداری کریدم. کلابادی در توضیح برخی از تعاریف یادآور میشود که مضمون تعاریف و اصطلاحات مزبور حتی به وسیله اشاره نیز قابل انتقال نیست، چه رسد به آنکه بتوان کنه احوالی را که آن اصطلاح برای بیان آن وضع شده است، درک نمود. بیان او در آخر مبحث چنین است:« ان للقوم تفر دوابها و اصطلاحات فیها بینهم لایکاد یستعملها غیرهم، نخبر ببعض ما یخصر و نکشف معانیها بقول وجیز. و انها نقصد فی ذلک الی معنی العبارة دون ماتتضمنه العبارة فان مضمونها لا یدخل تحت الاشارة فضلا عن الکشف و اما کنه احوالهم فان العبارة عنها مقصورة و هی لا ربابها مشهورة» یعنی برای قوم عباراتی است که بوسیله آن متمایز و جدا از دیگران میشوند، اصطلاحاتی بین آنان است که غیر از آنها کسی آن را استعمال نمی کند. ما برخی از آنچه را که حاضر میباشد بیان میکنیم و معانی آن را با سخن مختصری روشن مینمائیم و قصدمان فقط معنی عبارت بدون محتوا است زیرا که محتوا و مضمون به اشاره در نمیآید. تاچه رد که کشف شود، و اما عبارت از بیان کنه احوال آنان قاصر است . و این برای صاحبان آن مشهور است.» با وجود رعایت ایجازی که در سراسر این کتاب به چشم میخورد مؤلف یازده صفحه از کتاب را به توضیح معنای «فنا و بقاء اختصاص داده است و تعاریف متعدی را بر جسب مراتب مختلف مطرح کرده است. | |||
کلابادی علاوه بر ارائه تعاریف مختیلغ در این زمینه به بحث درباره ی برخی از مسائل نظیر: آیا فانی از اوصاف بشریت به اوصاف مزبور عودت داده میشود؟ و یا به بیان دیگر: فنا امری است دائم یا موقت ؟ مقام است یا حال؟ میپردازد و در ضمن پاسخ به این مسائل به این نکته اشاره میکند که در نزد برخی از صوفیه احوال مختلف فناء و بقاء، جمع و تفرقه، غیبت و شهود، و بالاخره سکر و صحو احوال دو گانه مشابهی هستند که با الفاظ مختلف از آنها تعبیر شده است. (157) | |||
ویرایش