پرش به محتوا

ابن سراج، محمد بن سری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مبرد' به 'مبرد'
جز (جایگزینی متن - 'ذهبى' به 'ذهبى')
جز (جایگزینی متن - 'مبرد' به 'مبرد')
خط ۳۲: خط ۳۲:




«اِبْن سَرّاج، ابوبكر محمد بن سَرى بن سهل»، نحوى، اديب و شاعر بغدادى بود. تاريخ و محل ولادت او روشن نيست و درباره تحصيلات او تنها مى‌دانيم كه در كودكى به مجلس درس ابوالعباس مبرّد نحوى معروف راه يافت و به دليل هوش سرشار، به زودى مورد توجه خاص او قرار گرفت. يغمورى گويد كه او خردسال‌ترين و باهوش‌ترين شاگرد مبرد بوده است و علاقه استاد به وى چندان بود كه بيشتر اوقاتش را با او مى‌گذرانيد. وى «الكتاب» سيبويه را نزد مبرد خواند و دير زمانى مصاحب او بود. از ديگر استادان او اطلاعى در دست نيست. گويا محضر زجّاج را نيز درك كرده است. وى پس از مرگ مبرد (در سال 285ق) نحو را رها كرد و به موسيقى و منطق روى آورد و چندى نزد [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به آموختن منطق پرداخت و در مقابل، به وى نحو آموخت. ابن سراج همچنان در كار موسيقى و منطق بود تا اين‌كه روزى در مجلسى از پاسخ گفتن به پرسشى نحوى عاجز ماند و به شدت مورد سرزنش زجاج كه در آن مجلس حضور داشت، قرار گرفت. اين رويداد بر او بسيار گران آمد و از آن پس موسيقى و منطق را رها كرد و بار ديگر به «الكتاب» سيبويه روى آورد، اما به آن هم بسنده نكرد و به بررسى بيشتر در آراء نحويان پرداخت و با دقت تمام نظرها و گفته‌هاى علماى معروف نحو، اعم از كوفى و بصرى را مورد ارزيابى قرار داد و چندى نگذشت كه خود در شمار يكى از نحويان برجسته درآمد، چندان كه پس از مبرد و زجاج، او را پيشواى نحويان بصره دانستند. با اين‌همه، دلبستگى و احترام وى نسبت به مبرد همچنان پايدار ماند، چنان‌كه وقتى يكى از شاگردانش كتاب «الاصول» او را از «المقتضب» مبرد برتر دانسته بود، به سختى برآشفت. آراء نحوى ابن سراج كه مى‌توان او را حلقه اتصالى بين نحويان سده 3 و 4ق به شمار آورد، تا مدت‌ها مورد استنادِ نحويان بزرگ بوده است، چنان‌كه زجاجى در «الايضاح»، جوهرى در «صحاح»، ابن يعيش در «شرح المفصل» سخاوى در «سفر السعادة»، ابوحيان اندلسى در «تذكرة النحاة»، ابن هشام در «تخليص الشواهد» و «مغنى اللّبيب» و ديگران، به آراء وى توجه و تكيه كرده‌اند.
«اِبْن سَرّاج، ابوبكر محمد بن سَرى بن سهل»، نحوى، اديب و شاعر بغدادى بود. تاريخ و محل ولادت او روشن نيست و درباره تحصيلات او تنها مى‌دانيم كه در كودكى به مجلس درس ابوالعباس مبرّد نحوى معروف راه يافت و به دليل هوش سرشار، به زودى مورد توجه خاص او قرار گرفت. يغمورى گويد كه او خردسال‌ترين و باهوش‌ترين شاگرد [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]] بوده است و علاقه استاد به وى چندان بود كه بيشتر اوقاتش را با او مى‌گذرانيد. وى «الكتاب» سيبويه را نزد [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]] خواند و دير زمانى مصاحب او بود. از ديگر استادان او اطلاعى در دست نيست. گويا محضر زجّاج را نيز درك كرده است. وى پس از مرگ [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]] (در سال 285ق) نحو را رها كرد و به موسيقى و منطق روى آورد و چندى نزد [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به آموختن منطق پرداخت و در مقابل، به وى نحو آموخت. ابن سراج همچنان در كار موسيقى و منطق بود تا اين‌كه روزى در مجلسى از پاسخ گفتن به پرسشى نحوى عاجز ماند و به شدت مورد سرزنش زجاج كه در آن مجلس حضور داشت، قرار گرفت. اين رويداد بر او بسيار گران آمد و از آن پس موسيقى و منطق را رها كرد و بار ديگر به «الكتاب» سيبويه روى آورد، اما به آن هم بسنده نكرد و به بررسى بيشتر در آراء نحويان پرداخت و با دقت تمام نظرها و گفته‌هاى علماى معروف نحو، اعم از كوفى و بصرى را مورد ارزيابى قرار داد و چندى نگذشت كه خود در شمار يكى از نحويان برجسته درآمد، چندان كه پس از [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]] و زجاج، او را پيشواى نحويان بصره دانستند. با اين‌همه، دلبستگى و احترام وى نسبت به [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]] همچنان پايدار ماند، چنان‌كه وقتى يكى از شاگردانش كتاب «الاصول» او را از «المقتضب» [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]] برتر دانسته بود، به سختى برآشفت. آراء نحوى ابن سراج كه مى‌توان او را حلقه اتصالى بين نحويان سده 3 و 4ق به شمار آورد، تا مدت‌ها مورد استنادِ نحويان بزرگ بوده است، چنان‌كه زجاجى در «الايضاح»، جوهرى در «صحاح»، ابن يعيش در «شرح المفصل» سخاوى در «سفر السعادة»، ابوحيان اندلسى در «تذكرة النحاة»، ابن هشام در «تخليص الشواهد» و «مغنى اللّبيب» و ديگران، به آراء وى توجه و تكيه كرده‌اند.


چند تن از بزرگ‌ترين نحويان سده 4ق در شمار شاگردان او بوده‌اند، از جمله: ابوالقاسم زجّاجى، سيرافى، ابوعلى فارسى، ابن جراح و على بن عيسى رُمّانى. ابوعلى فارسى افزون بر «الكتاب» سيبويه و «تصريف» مازنى، ديوان نابغه ذبيانى را نيز به روايت اصمعى نزد او خوانده است. مخزومى در كتاب «مدرسة الكوفه» ابوطيب متنبى را نيز جزو شاگردان او به شمار آورده، اما اين مطلب در منابع كهن ديده نمى‌شود. چنان‌كه گذشت، او در نحو به مكتب بصره تمايل داشت و به قياس در نحو بسيار اهميت مى‌داد و بر كوفيان كه به شواذّ و نوادر استناد مى‌كردند، خرده مى‌گرفت و به همين دليل گروهى از جمله زجاجى، سيرافى، ابن انبارى او را بصرى دانسته‌اند، اما به سختى مى‌توان او را پيرو مكتبى خاص دانست، زيرا در بسيارى از موارد با آراء سيبويه يا ديگر بصريان مخالف بود و گاهى آراء كوفيان و يا بغداديان را بر آن‌ها ترجيح مى‌داد.
چند تن از بزرگ‌ترين نحويان سده 4ق در شمار شاگردان او بوده‌اند، از جمله: ابوالقاسم زجّاجى، سيرافى، ابوعلى فارسى، ابن جراح و على بن عيسى رُمّانى. ابوعلى فارسى افزون بر «الكتاب» سيبويه و «تصريف» مازنى، ديوان نابغه ذبيانى را نيز به روايت اصمعى نزد او خوانده است. مخزومى در كتاب «مدرسة الكوفه» ابوطيب متنبى را نيز جزو شاگردان او به شمار آورده، اما اين مطلب در منابع كهن ديده نمى‌شود. چنان‌كه گذشت، او در نحو به مكتب بصره تمايل داشت و به قياس در نحو بسيار اهميت مى‌داد و بر كوفيان كه به شواذّ و نوادر استناد مى‌كردند، خرده مى‌گرفت و به همين دليل گروهى از جمله زجاجى، سيرافى، ابن انبارى او را بصرى دانسته‌اند، اما به سختى مى‌توان او را پيرو مكتبى خاص دانست، زيرا در بسيارى از موارد با آراء سيبويه يا ديگر بصريان مخالف بود و گاهى آراء كوفيان و يا بغداديان را بر آن‌ها ترجيح مى‌داد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش