۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =30284 | ||
| کتابخوان همراه نور =30284 | | کتابخوان همراه نور =30284 | ||
| کد پدیدآور =49758 | | کد پدیدآور =49758 | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده در مقدمه از [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و تأثیر او در فرهنگ عقلانی اسلامی و تقابلش با اندیشههای انحرافی کلامی و همچنین تقابلش با آرای اشتباه غزالی صحبت به میان میآورد. او همچنین از تأثیر او و بوعلی در فلسفه اروپایی نیز ذکری به میان میآورد و از برخی شخصیتهای فلسفی جدید که تحت تأثیر اندیشههای او بودهاند نیز یاد میکند<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص5-22</ref>. | نویسنده در مقدمه از [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و تأثیر او در فرهنگ عقلانی اسلامی و تقابلش با اندیشههای انحرافی کلامی و همچنین تقابلش با آرای اشتباه غزالی صحبت به میان میآورد. او همچنین از تأثیر او و بوعلی در فلسفه اروپایی نیز ذکری به میان میآورد و از برخی شخصیتهای فلسفی جدید که تحت تأثیر اندیشههای او بودهاند نیز یاد میکند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/30284/%D8%A5%D8%A8%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%C2%AB%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%AE%D9%8A%D8%B1%C2%BB?pageNumber=5&viewType=html ر.ک: مقدمه کتاب، ص5-22]</ref>. | ||
در بخشی از کتاب درباره سبب اهتمام [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به آثار ارسطو چنین میخوانیم: مراکشی مینویسد: ابابکر بن طفیل از [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] درخواستی کرد و به او گفت: خلیفه از سختی عبارات ارسطو (یا عبارات مترجمان وی) شکایت دارد و سختی منظور او را یادآور میشود. او آرزو دارد که کسی باشد تا این کتابها را خلاصه کند و پس از آنکه آنها را بهخوبی فهمید، منظور [[ارسطو]] را بهتر بیان کند تا دستیابی به منظور وی برای مردم آسانتر شود. حال که تو فضل و قدرت این کار را داری، آن را انجام بده و من امیدوارم با توجه به خوبی ذهن تو، صفای قریحهات و گیرایی بالایت در این علم، به این مقصود دست یابی... خود [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] هم از این امر بهعنوان انگیزهاش برای ترجمه آثار [[ارسطو]] یاد میکند. نویسنده کتاب، از نقل مزبور برداشت میکند که جایگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در نظر ابن طفیل که این درخواست را از وی کرده، چقدر بالا بوده است؛ هرچند [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] در جایگاه استاد [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] قرار داشته و شاید اگر این درخواست [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] از [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] نبود، [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] هیچگاه از طب و قضا، به فلسفه روی نمیآورد و بهترین شارح علیالاطلاق ارسطو در میان فلاسفه مسلمان نمیشد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص30-31</ref>. | در بخشی از کتاب درباره سبب اهتمام [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به آثار ارسطو چنین میخوانیم: مراکشی مینویسد: ابابکر بن طفیل از [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] درخواستی کرد و به او گفت: خلیفه از سختی عبارات ارسطو (یا عبارات مترجمان وی) شکایت دارد و سختی منظور او را یادآور میشود. او آرزو دارد که کسی باشد تا این کتابها را خلاصه کند و پس از آنکه آنها را بهخوبی فهمید، منظور [[ارسطو]] را بهتر بیان کند تا دستیابی به منظور وی برای مردم آسانتر شود. حال که تو فضل و قدرت این کار را داری، آن را انجام بده و من امیدوارم با توجه به خوبی ذهن تو، صفای قریحهات و گیرایی بالایت در این علم، به این مقصود دست یابی... خود [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] هم از این امر بهعنوان انگیزهاش برای ترجمه آثار [[ارسطو]] یاد میکند. نویسنده کتاب، از نقل مزبور برداشت میکند که جایگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در نظر ابن طفیل که این درخواست را از وی کرده، چقدر بالا بوده است؛ هرچند [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] در جایگاه استاد [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] قرار داشته و شاید اگر این درخواست [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] از [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] نبود، [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] هیچگاه از طب و قضا، به فلسفه روی نمیآورد و بهترین شارح علیالاطلاق ارسطو در میان فلاسفه مسلمان نمیشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/30284/%D8%A5%D8%A8%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%C2%AB%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%AE%D9%8A%D8%B1%C2%BB?pageNumber=30&viewType=html ر.ک: متن کتاب، ص30-31]</ref>. | ||
مؤلفات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در موضوعات مختلفی ارائه شده است. مورخان عرب آثار او را حدود 50 کتاب دانستهاند، ولی مستشرق فرانسوی، رنان، تعداد این آثار را 78 کتاب دانسته است. البته کتابهای چاپشده از میان این آثار، کم است و کتابهای خطی جز از طریق ترجمههای عبری و لاتینی، به دست ما نرسیده؛ چراکه اصل عربی این کتابها گم شده یا از بین رفته است. اما شهرت وی در میان این کتابها، به کتابهای فلسفی است که نوشته و از اهم این کتابها، تلخیص برخی کتابهای ارسطو است. از میان این تلخیصها میتوان تلخیص مابعدالطبیعه یا متافیزیک ارسطو و تلخیص کتابهای برهان یا ارغنون، مقولات یا قاطیقوریاس، کتاب الأخلاق، سماع طبیعی، کون و فساد و... را نام برد. او علاوه بر این تلخیصها، شروحی نیز بر کتابهای ارسطو دارد که به شروح کبری و جوامع تقسیم میشوند و جوامع وی نیز یا شروح وسطی هستند و یا شروح صغری که تلاخیص نام دارند. شرح کتابهای مابعدالطبیعه، کتاب القیاس، کتاب النفس، کتاب البرهان و مقاله اسکندر در عقل، از جمله شروح کبرای ابن رشد هستند و جوامع کتابهای ارسطو در طبیعیات و الهیات، جوامع در فلسفه، جوامع خطابه و شعر، جوامع سیاسی افلاطون (که اصل عربی آن مفقود شده است) و جوامع حس و محسوس، ذکر و تذکر، نوم و یقظه، احلام، تعبیر رؤیا و... از جوامع یا شروح وسطای [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به حساب میآیند<ref>ر.ک: همان، ص31-33</ref>. | مؤلفات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در موضوعات مختلفی ارائه شده است. مورخان عرب آثار او را حدود 50 کتاب دانستهاند، ولی مستشرق فرانسوی، رنان، تعداد این آثار را 78 کتاب دانسته است. البته کتابهای چاپشده از میان این آثار، کم است و کتابهای خطی جز از طریق ترجمههای عبری و لاتینی، به دست ما نرسیده؛ چراکه اصل عربی این کتابها گم شده یا از بین رفته است. اما شهرت وی در میان این کتابها، به کتابهای فلسفی است که نوشته و از اهم این کتابها، تلخیص برخی کتابهای ارسطو است. از میان این تلخیصها میتوان تلخیص مابعدالطبیعه یا متافیزیک ارسطو و تلخیص کتابهای برهان یا ارغنون، مقولات یا قاطیقوریاس، کتاب الأخلاق، سماع طبیعی، کون و فساد و... را نام برد. او علاوه بر این تلخیصها، شروحی نیز بر کتابهای ارسطو دارد که به شروح کبری و جوامع تقسیم میشوند و جوامع وی نیز یا شروح وسطی هستند و یا شروح صغری که تلاخیص نام دارند. شرح کتابهای مابعدالطبیعه، کتاب القیاس، کتاب النفس، کتاب البرهان و مقاله اسکندر در عقل، از جمله شروح کبرای ابن رشد هستند و جوامع کتابهای ارسطو در طبیعیات و الهیات، جوامع در فلسفه، جوامع خطابه و شعر، جوامع سیاسی افلاطون (که اصل عربی آن مفقود شده است) و جوامع حس و محسوس، ذکر و تذکر، نوم و یقظه، احلام، تعبیر رؤیا و... از جوامع یا شروح وسطای [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به حساب میآیند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/30284/%D8%A5%D8%A8%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%C2%AB%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%AE%D9%8A%D8%B1%C2%BB?pageNumber=31&viewType=html ر.ک: همان، ص31-33]</ref>. | ||
نویسنده در لابهلای مطالب کتاب، نظریات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] را در زمینههای مختلف بیان کرده است. از جمله آنها، نگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به زن است. در آرای [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و نظریات وی عقلانیت و واقعیت و نگاه جدیدی به حیات و احیا است. نگاه وی به زن بسیار روشن و شبیه دیدگاههای جدید است. این نگاه، بسیار صادقانه است. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] بهلحاظ تکوین جسدی زن به وی نگاه میکند و او را موجودی عاقل و دارای مواهب متعددی مانند مردان میداند. او زن و مرد را بهلحاظ طبیعت و قوا، در یک حد میداند. البته هرچند، زن بهلحاظ کمیت در برخی قوا در مرتبه پایینتر از مرد است، ولی در بعضی دیگر از قوا، چه بهلحاظ کمی و چه بهلحاظ کیفی بر او برتری دارد؛ مثلا زن در موسیقی و تربیت و خدمات اجتماعی و مباحث دوخت و بافت و تحمل درد و سختی، بالاتر از مرد است. همچنین برای زن هم مانند مرد، امکان اتصال به حکمت و فیلسوف شدن، وجود دارد. از نظر وی، آنچه مهم است این است که ما بالهای زنان را آزاد بگذاریم و زنجیرهایی را که او را به جامعهای بسته که در آن مردان نادان یا غیر فاضل و غیر عادل و بیانصاف حاکمند، بگسلیم. | نویسنده در لابهلای مطالب کتاب، نظریات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] را در زمینههای مختلف بیان کرده است. از جمله آنها، نگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به زن است. در آرای [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و نظریات وی عقلانیت و واقعیت و نگاه جدیدی به حیات و احیا است. نگاه وی به زن بسیار روشن و شبیه دیدگاههای جدید است. این نگاه، بسیار صادقانه است. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] بهلحاظ تکوین جسدی زن به وی نگاه میکند و او را موجودی عاقل و دارای مواهب متعددی مانند مردان میداند. او زن و مرد را بهلحاظ طبیعت و قوا، در یک حد میداند. البته هرچند، زن بهلحاظ کمیت در برخی قوا در مرتبه پایینتر از مرد است، ولی در بعضی دیگر از قوا، چه بهلحاظ کمی و چه بهلحاظ کیفی بر او برتری دارد؛ مثلا زن در موسیقی و تربیت و خدمات اجتماعی و مباحث دوخت و بافت و تحمل درد و سختی، بالاتر از مرد است. همچنین برای زن هم مانند مرد، امکان اتصال به حکمت و فیلسوف شدن، وجود دارد. از نظر وی، آنچه مهم است این است که ما بالهای زنان را آزاد بگذاریم و زنجیرهایی را که او را به جامعهای بسته که در آن مردان نادان یا غیر فاضل و غیر عادل و بیانصاف حاکمند، بگسلیم. | ||
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] میگوید: شرایط اجتماعی ما این حق را به ما نمیدهد که متوجه همه مزایای زنان شویم. از لحاظ ظاهری، زن فقط برای بارداری و حضانت کودک مناسب است و این فقط به این دلیل است که حالت بردگیای که زنان خود را بر آن تثبیت کردهایم، استعدادهای بزرگ و قدرت عقلانی آنها را از بین میبرد؛ ازاینروست که ما در میان خودمان یک زن با فضایل یا شخصیت عالی نمیبینیم. زندگی آنها مانند زندگی گیاهان میگذرد؛ چون به شوهرانشان بستگی دارند و عائله شوهر هستند. باعث بدبختی و هلاکت شهرها این بوده است؛ زیرا تعداد زنان بیش از دو برابر مردان است؛ چرا که آنها دوسوم کل جمعیت هستند، اما بهخاطر ناتوانی در به دست آوردن قدرت لازم، مانند انگل و یک حیوان طفیلی بر روی بدن یکسومِ باقیمانده، زندگی میکنند<ref>ر.ک: همان، ص147-148</ref>. | [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] میگوید: شرایط اجتماعی ما این حق را به ما نمیدهد که متوجه همه مزایای زنان شویم. از لحاظ ظاهری، زن فقط برای بارداری و حضانت کودک مناسب است و این فقط به این دلیل است که حالت بردگیای که زنان خود را بر آن تثبیت کردهایم، استعدادهای بزرگ و قدرت عقلانی آنها را از بین میبرد؛ ازاینروست که ما در میان خودمان یک زن با فضایل یا شخصیت عالی نمیبینیم. زندگی آنها مانند زندگی گیاهان میگذرد؛ چون به شوهرانشان بستگی دارند و عائله شوهر هستند. باعث بدبختی و هلاکت شهرها این بوده است؛ زیرا تعداد زنان بیش از دو برابر مردان است؛ چرا که آنها دوسوم کل جمعیت هستند، اما بهخاطر ناتوانی در به دست آوردن قدرت لازم، مانند انگل و یک حیوان طفیلی بر روی بدن یکسومِ باقیمانده، زندگی میکنند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/30284/%D8%A5%D8%A8%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%C2%AB%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%AE%D9%8A%D8%B1%C2%BB?pageNumber=147&viewType=html ر.ک: همان، ص147-148]</ref>. | ||
این حرفها همان اندیشههای اصلاحی معاصر است که سردمداران اصلاح اجتماعی در جهان سوم، فریاد میزنند. گویا انسان با شنیدن و خواندن این سخنان، حرفهای [[پطرس بستانی]] و [[قاسم امین]] و [[جبران خلیل جبران]] را مرور میکند<ref>ر.ک: همان، ص149</ref>. | این حرفها همان اندیشههای اصلاحی معاصر است که سردمداران اصلاح اجتماعی در جهان سوم، فریاد میزنند. گویا انسان با شنیدن و خواندن این سخنان، حرفهای [[پطرس بستانی]] و [[قاسم امین]] و [[جبران خلیل جبران]] را مرور میکند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/30284/%D8%A5%D8%A8%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%C2%AB%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%AE%D9%8A%D8%B1%C2%BB?pageNumber=149&viewType=html ر.ک: همان، ص149]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش