۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR03318J1.jpg | عنوان =فرهنگ رشیدی | عنوانهای دیگر = |پد...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
}} | }} | ||
'''فرهنگ رشیدی'''، اثر عبدالرشید تتوی (متوفی 1071ق)، نخستین فرهنگ انتقادی فارسیودومین فرهنگ لغت نویسنده به شمار میرود که دارای شواهد شعری فراوانی است. این کتاب با تحقیق و تصحیح محمد عباسی به چاپ رسیده است. | '''فرهنگ رشیدی'''، اثر [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|عبدالرشید تتوی]] (متوفی 1071ق)، نخستین فرهنگ انتقادی فارسیودومین فرهنگ لغت نویسنده به شمار میرود که دارای شواهد شعری فراوانی است. این کتاب با تحقیق و تصحیح [[عباسی، محمد|محمد عباسی]] به چاپ رسیده است. | ||
==زمان تألیف== | ==زمان تألیف== | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در مقدمه مصحح، ابتدا به اهمیت و ارزش ادبی کتاب اشاره گردیده و سپس، شرححال مختصری از نویسنده، آورده شده است<ref>مقدمه مصحح، ج1، صفحه یازده- شانزده</ref>. | در مقدمه مصحح، ابتدا به اهمیت و ارزش ادبی کتاب اشاره گردیده و سپس، شرححال مختصری از نویسنده، آورده شده است<ref>مقدمه مصحح، ج1، صفحه یازده- شانزده</ref>. | ||
رشیدی در مقدمه خود، در جملاتی مسجع و مطنطن، پس از آوردن بیتی به تسبیح خداوند و ستایش پیامبر(ص) پرداخته و پسازآن، انگیزه خود از نوشتن کتاب را بیان کرده است<ref>کازرونی، آسیه؛ رادمنش، عطامحمد، 272</ref>. | [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدی]] در مقدمه خود، در جملاتی مسجع و مطنطن، پس از آوردن بیتی به تسبیح خداوند و ستایش پیامبر(ص) پرداخته و پسازآن، انگیزه خود از نوشتن کتاب را بیان کرده است<ref>کازرونی، آسیه؛ رادمنش، عطامحمد، 272</ref>. | ||
ارزش کار رشیدی در این است که او پیشرو نقد واژههاست؛ کاری که ظاهراً تا پیش از «فرهنگ رشیدی» در هیچ کتاب لغتی بدینگونه دیده نمیشود. مسلم است که به علت غیرایرانی بودن رشیدی، سهو و خطا در فرهنگ او به چشم میآید، اما خدمت ارزنده وی به فرهنگنویسی فارسی از این پیداست که بعدها بسیاری از لغتنامهنویسان، نظیر نویسنده «سراج اللغة» کار او را دنبال کردند<ref>همان، ص273</ref>. | ارزش کار [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدی]] در این است که او پیشرو نقد واژههاست؛ کاری که ظاهراً تا پیش از «فرهنگ رشیدی» در هیچ کتاب لغتی بدینگونه دیده نمیشود. مسلم است که به علت غیرایرانی بودن رشیدی، سهو و خطا در فرهنگ او به چشم میآید، اما خدمت ارزنده وی به فرهنگنویسی فارسی از این پیداست که بعدها بسیاری از لغتنامهنویسان، نظیر نویسنده «سراج اللغة» کار او را دنبال کردند<ref>همان، ص273</ref>. | ||
رشیدی ایجاز را بر اطناب ترجیح داده است و بر جهانگیری به سبب اطناب در تحلیل و توضیح لغات، خرده گرفته است. او لغتنامه خود را برای عوام ننوشته است، بلکه منظور او خواصی است که بنا به مقتضیات زمان و تشویق سلاطین، میخواهند متون ادب پارسی را بخوانند و بفهمند. بنابراین او، بدان سبب که مخاطبش را فرهیختهای تصور میکند که با چند عبارت کوتاه به درک معنی لغت میرسد، موجز نوشته است و بااینحال، همین ایجاز در شماری از لغات، مخل درک معنی است<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدی]] ایجاز را بر اطناب ترجیح داده است و بر جهانگیری به سبب اطناب در تحلیل و توضیح لغات، خرده گرفته است. او لغتنامه خود را برای عوام ننوشته است، بلکه منظور او خواصی است که بنا به مقتضیات زمان و تشویق سلاطین، میخواهند متون ادب پارسی را بخوانند و بفهمند. بنابراین او، بدان سبب که مخاطبش را فرهیختهای تصور میکند که با چند عبارت کوتاه به درک معنی لغت میرسد، موجز نوشته است و بااینحال، همین ایجاز در شماری از لغات، مخل درک معنی است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
ایجاز در «فرهنگ رشیدی»، تنها در ثبت معانی لغات نبوده و شواهد شعری را نیز شامل میشود. شواهد «فرهنگ رشیدی» تقریباً نصف «فرهنگ جهانگیری» است. در مجموع، 5371 شاهد شعری در «فرهنگ رشیدی» دیده میشود که ممکن است یک بیت، دو بیت، بهندرت سه بیت و در بسیاری موارد، تنها یک مصراع باشد. اگر شاهدی میان دو واژه مشترک باشد، هرگز رشیدی آن را تکرار نکرده و با جملاتی نظیر «مثالش در لغت... گذشت» یا «مثالی دیگر در لغت... بباید»، رجوع به شواهد را یادآوری کرده است. بااینهمه، شمار اندکی از شواهد مکرر، ذیل مدخلهایی مانند «باج و برسم»، «خورنگه و کور»، «سا و کوکوز»، «دمنه و کانا» و «سیام و نخشب» آمده است<ref>ر.ک: همان، ص273- 274</ref>. | ایجاز در «فرهنگ رشیدی»، تنها در ثبت معانی لغات نبوده و شواهد شعری را نیز شامل میشود. شواهد «فرهنگ رشیدی» تقریباً نصف «فرهنگ جهانگیری» است. در مجموع، 5371 شاهد شعری در «فرهنگ رشیدی» دیده میشود که ممکن است یک بیت، دو بیت، بهندرت سه بیت و در بسیاری موارد، تنها یک مصراع باشد. اگر شاهدی میان دو واژه مشترک باشد، هرگز [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدی]] آن را تکرار نکرده و با جملاتی نظیر «مثالش در لغت... گذشت» یا «مثالی دیگر در لغت... بباید»، رجوع به شواهد را یادآوری کرده است. بااینهمه، شمار اندکی از شواهد مکرر، ذیل مدخلهایی مانند «باج و برسم»، «خورنگه و کور»، «سا و کوکوز»، «دمنه و کانا» و «سیام و نخشب» آمده است<ref>ر.ک: همان، ص273- 274</ref>. | ||
تصحیح لفظ، توضیح اعراب و تنقیح معانی، امر خطیری بوده که ظاهراً رشیدی برای نخستینبار بدان اقدام کرده و همه ارزش کتاب او در این بوده که لازم دیده است «تنقیح الفاظ و تحقیق معانی به قدر مقدور و سعی مجهور» بکند<ref>ر.ک: همان، ص274</ref>. | تصحیح لفظ، توضیح اعراب و تنقیح معانی، امر خطیری بوده که ظاهراً [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدی]] برای نخستینبار بدان اقدام کرده و همه ارزش کتاب او در این بوده که لازم دیده است «تنقیح الفاظ و تحقیق معانی به قدر مقدور و سعی مجهور» بکند<ref>ر.ک: همان، ص274</ref>. | ||
نکته قابلتوجه پیرامون این فرهنگ لغت، آن است که آرای نویسنده، مربوط است به اصل و ریشه کلمات، املا، اعراب، صرف لغات و تصحیح شواهد شعری. مثلاً: | نکته قابلتوجه پیرامون این فرهنگ لغت، آن است که آرای نویسنده، مربوط است به اصل و ریشه کلمات، املا، اعراب، صرف لغات و تصحیح شواهد شعری. مثلاً: | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
# صرف لغات: «سگزی: یعنی سیستانی... سجزی بالکسر و جیم ساکن، معرف آن، و این یا یای نسبت نیست، چنانکه صاحب قاموس گفته که سجزی منسوب به سجستان باشد، بلکه سجزی معرب سگزی است و یای سگزی، یای نسبت نیست»<ref>ر.ک: همان</ref>. | # صرف لغات: «سگزی: یعنی سیستانی... سجزی بالکسر و جیم ساکن، معرف آن، و این یا یای نسبت نیست، چنانکه صاحب قاموس گفته که سجزی منسوب به سجستان باشد، بلکه سجزی معرب سگزی است و یای سگزی، یای نسبت نیست»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
اگر رشیدی به درج لغات عربی و ترکی در میان لغات پارسی خرده میگیرد، بدان سبب است که خود پیشتر، کتاب «منتخب اللغات شاهجهانی» را در لغت عربی نوشته و اینک تألیف فرهنگی با واژههای فارسی هدف اوست. بااینهمه، شماری از واژههای عربی نیز به «فرهنگ رشیدی» راه یافته است، زیرا شیوه فرهنگنگاران آن زمان، رجوع به کتابهای گذشتگان و نقل از فرهنگهای پیشین بود و بههمین سبب، تعدادی از واژهها، بدون تحقیق و پژوهش درباره ساختار آن، به میان لغات فارسی آمدهاند<ref>ر.ک: همان، ص275</ref>. | اگر [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدی]] به درج لغات عربی و ترکی در میان لغات پارسی خرده میگیرد، بدان سبب است که خود پیشتر، کتاب «منتخب اللغات شاهجهانی» را در لغت عربی نوشته و اینک تألیف فرهنگی با واژههای فارسی هدف اوست. بااینهمه، شماری از واژههای عربی نیز به «فرهنگ رشیدی» راه یافته است، زیرا شیوه فرهنگنگاران آن زمان، رجوع به کتابهای گذشتگان و نقل از فرهنگهای پیشین بود و بههمین سبب، تعدادی از واژهها، بدون تحقیق و پژوهش درباره ساختار آن، به میان لغات فارسی آمدهاند<ref>ر.ک: همان، ص275</ref>. | ||
رشیدی درباره اصلاح بدخوانیها که آفت بسیاری از کتابهای لغت است، تا حد توان کوشیده است. مثلاً در «فرهنگ جهانگیری»، ذیل لغت «زیرفان» آمده است: «به اول مکسور و یای مجهول نامی است از نامهای ماه». در «برهان قاطع» نیز این خطا، به گونهای دیگر تکرار شده است: «زیرقان: با قاف، بر وزن شیرخان، نام ماهی از ماههای ملکی». در «فرهنگ رشیدی» میخوانیم: «زیرفان: به معنی قمر تصحیف است و صحیح زبرقان به کسر زا و سکون بای موحده و قاف و عربی است نه فارسی»<ref>همان</ref>. | [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدی]] درباره اصلاح بدخوانیها که آفت بسیاری از کتابهای لغت است، تا حد توان کوشیده است. مثلاً در «فرهنگ جهانگیری»، ذیل لغت «زیرفان» آمده است: «به اول مکسور و یای مجهول نامی است از نامهای ماه». در «برهان قاطع» نیز این خطا، به گونهای دیگر تکرار شده است: «زیرقان: با قاف، بر وزن شیرخان، نام ماهی از ماههای ملکی». در «فرهنگ رشیدی» میخوانیم: «زیرفان: به معنی قمر تصحیف است و صحیح زبرقان به کسر زا و سکون بای موحده و قاف و عربی است نه فارسی»<ref>همان</ref>. | ||
بااینهمه، نباید متوقع بود که رشیدی همه بدخوانیها را اصلاح کرده، یا خودش از این آفت برکنار بوده باشد و یا درباره برخی بدخوانیهای فرهنگهای پیشین، قضاوت نادرست نکرده باشد؛ همچنان که مثلاً درباره کلمه بوف مینویسد: «بوف، به معنی بوم، ظاهراً تصحیف است و صحیح کوف است». از دیگرسو، آنچه رشیدی در پی اصلاح آن برآمده، بیشتر بدخوانیها و خطاهای «فرهنگ سروری» است و نه «فرهنگ جهانگیری»: «امثال آن در نسخه سروری بسیار است و در جهانگیری کم و در این قسم تصحیفات کلمه در جایی آورده شد که به صحت نزدیکتر بود و اکثر ارباب فرهنگ معتبره ایراد نموده بودند. پس اگر در کلمه اشتباه شود، هرجا که احتمال داشته باشد، باید دید و حمل بر فروگذاشت آن نکند»<ref>همان، ص275- 276</ref>. | بااینهمه، نباید متوقع بود که [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدی]] همه بدخوانیها را اصلاح کرده، یا خودش از این آفت برکنار بوده باشد و یا درباره برخی بدخوانیهای فرهنگهای پیشین، قضاوت نادرست نکرده باشد؛ همچنان که مثلاً درباره کلمه بوف مینویسد: «بوف، به معنی بوم، ظاهراً تصحیف است و صحیح کوف است». از دیگرسو، آنچه [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدی]] در پی اصلاح آن برآمده، بیشتر بدخوانیها و خطاهای «فرهنگ سروری» است و نه «فرهنگ جهانگیری»: «امثال آن در نسخه سروری بسیار است و در جهانگیری کم و در این قسم تصحیفات کلمه در جایی آورده شد که به صحت نزدیکتر بود و اکثر ارباب فرهنگ معتبره ایراد نموده بودند. پس اگر در کلمه اشتباه شود، هرجا که احتمال داشته باشد، باید دید و حمل بر فروگذاشت آن نکند»<ref>همان، ص275- 276</ref>. | ||
سپس نویسنده در بیست فصل، به بیان نکاتی درباره حروف مفرده تهجی، تبدیل حروف بیست و چهارگانه، ضمایر، اسمای حروف تهجی، کلمات مفید معنی خداوندی، فاعلیت، انبوهی، شباهت، تصغیر و... پرداخته است که مطالب آن، شباهت بسیاری به مقدمه | سپس نویسنده در بیست فصل، به بیان نکاتی درباره حروف مفرده تهجی، تبدیل حروف بیست و چهارگانه، ضمایر، اسمای حروف تهجی، کلمات مفید معنی خداوندی، فاعلیت، انبوهی، شباهت، تصغیر و... پرداخته است که مطالب آن، شباهت بسیاری به مقدمه «[[فرهنگ جهانگیری]]» دارد<ref>ر.ک: همان، ص276</ref>. | ||
لغات کتاب بر اساس حروف اول و سپس دوم از حروف تهجی مرتب شده است. ترتیب الفبایی، یکی از مزیتهای «فرهنگ رشیدی» است که یافتن لغت در این کتاب را تسهیل کرده است. بااینحال، ترتیب الفبایی گاهی در حروف سوم و چهارم رعایت نشده است. مثلاً در باب «س» ترتیب لغات چنین است: سارنج، سارج، ساریان، سارخک، ساران، ساره، سارونه<ref>همان</ref>. | لغات کتاب بر اساس حروف اول و سپس دوم از حروف تهجی مرتب شده است. ترتیب الفبایی، یکی از مزیتهای «فرهنگ رشیدی» است که یافتن لغت در این کتاب را تسهیل کرده است. بااینحال، ترتیب الفبایی گاهی در حروف سوم و چهارم رعایت نشده است. مثلاً در باب «س» ترتیب لغات چنین است: سارنج، سارج، ساریان، سارخک، ساران، ساره، سارونه<ref>همان</ref>. | ||
رشیدی در بخش استعارات، عبارات هممعنی را ذیل یک مدخل آورده است. مثلاً 16 ترکیب مختلف «گنبد» را بدان سبب که همگی به معنی «آسمان» هستند، ذیل یک مدخل آورده است<ref>همان، ص277</ref>. | [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدی]] در بخش استعارات، عبارات هممعنی را ذیل یک مدخل آورده است. مثلاً 16 ترکیب مختلف «گنبد» را بدان سبب که همگی به معنی «آسمان» هستند، ذیل یک مدخل آورده است<ref>همان، ص277</ref>. | ||
یکی از ویژگیهای کتاب آن است که نویسنده در ضبط لغات، ابتدا تلفظ هر لغت و پسازآن، معنا یا معانی متعدد آن را پیدرپی با واو عطف آورده است. چنانچه آن لغت به صورت دیگری هم خوانده شود که معنای دیگری داشته باشد، نویسنده آن صورتها را نیز آورده است؛ و اگر ترکیباتی از آن لغت مشتق شده، شماری از آن مشتقات و مرکبات را ذکر کرده و در ادامه، شواهدی از متون نظم و به ندرت از متون نثر، آورده است<ref>همان</ref>. | یکی از ویژگیهای کتاب آن است که نویسنده در ضبط لغات، ابتدا تلفظ هر لغت و پسازآن، معنا یا معانی متعدد آن را پیدرپی با واو عطف آورده است. چنانچه آن لغت به صورت دیگری هم خوانده شود که معنای دیگری داشته باشد، نویسنده آن صورتها را نیز آورده است؛ و اگر ترکیباتی از آن لغت مشتق شده، شماری از آن مشتقات و مرکبات را ذکر کرده و در ادامه، شواهدی از متون نظم و به ندرت از متون نثر، آورده است<ref>همان</ref>. |
ویرایش