۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نهجالبلاغه' به 'نهجالبلاغة') |
جز (ویرایش Mhosseini@noornet.net (بحث) به آخرین تغییری که Hbaghizadeh@noornet.net انجام داده بود واگ...) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| تصویر =NUR03487J1.jpg | | تصویر =NUR03487J1.jpg | ||
| عنوان =فی رحاب نهجالبلاغة | | عنوان =فی رحاب نهجالبلاغة | ||
| عنوانهای دیگر =سیری در | | عنوانهای دیگر =سیری در نهجالبلاغه | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[مطهری، مرتضی]] (نویسنده) | [[مطهری، مرتضی]] (نویسنده) | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
| کد کنگره =BP 38/08 /م6 س9043 1371 | | کد کنگره =BP 38/08 /م6 س9043 1371 | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. | علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهجالبلاغه - نقد و تفسیر | ||
| ناشر = | | ناشر = | ||
الدار الإسلامية | الدار الإسلامية | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
}} | }} | ||
'''فى رحاب | '''فى رحاب نهجالبلاغه''' اثر دانشمند محترم [[مطهری، مرتضی|شهيد مرتضى مطهرى]] است كه در واقع ترجمه شده به زبان عربى از روى كتاب سيرى در نهجالبلاغه آن بزرگوار است كه پيرامون نهجالبلاغه و شگفتىهاى و مسائل مختلفى كه در آن ذكر شده است، مىپردازد. اين كتاب در سال 1353ش گردآورى شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
آنچه در اين كتاب آمده است، مجموع مقالات متسلسلى است كه در سالهاى 51- 52 در مجله گرامى «مكتب اسلام» منتشر شده است و اكنون به صورت يك كتاب در اختيار خوانندگان محترم قرار مىگيرد. استاد مطهرى قبلًا پنج جلسه در مؤسسه اسلامى [[حسینیه ارشاد]] تحت همين عنوان سخنرانى كرده بودند. بعد از آن بود كه علاقهمند شدند با تفصيل بيشتر به صورت يك سلسله مقالات آنها را منتشر كنند. | آنچه در اين كتاب آمده است، مجموع مقالات متسلسلى است كه در سالهاى 51- 52 در مجله گرامى «مكتب اسلام» منتشر شده است و اكنون به صورت يك كتاب در اختيار خوانندگان محترم قرار مىگيرد. استاد مطهرى قبلًا پنج جلسه در مؤسسه اسلامى [[حسینیه ارشاد]] تحت همين عنوان سخنرانى كرده بودند. بعد از آن بود كه علاقهمند شدند با تفصيل بيشتر به صورت يك سلسله مقالات آنها را منتشر كنند. | ||
از اول كه نام «سيرى در | از اول كه نام «سيرى در نهجالبلاغه» به آن داد، توجه داشته است كه اين كار جز يك «سير» و يك «گردش» نام ديگرى نمىتواند داشته باشد؛ هرگز نمىتوان اين كوشش مختصر را «تحقيق» ناميد. چنانچه خود ايشان مىفرمايند، نه وقت و فرصت يك تحقيق را داشتم و نه خودم را لايق و شايسته اين كار مىدانستم. به علاوه تحقيق عميق و دقيق در محتواى نهجالبلاغه و شناخت مكتب على و همچنين تحقيق در اسناد و مدارک نهجالبلاغه كار يك فرد نيست، كار گروه است. ولى از باب «ما لا يُدْرَكُ كُلُّهُ لايُتْرَكُ كُلُّهُ» و به حكم اينكه كارهاى كوچك راه را براى كارهاى بزرگ باز مىكند، سير و گردش خود را شروع كردم. متأسفم كه همين سير هم به پايان نرسيد. برنامهاى كه براى اين سير تنظيم كرده بودم- كه در فصل سوم كتاب ذكر شده است- به علت گرفتارىهاى زياد ناتمام ماند. نمىدانم موفق خواهم شد كه بار ديگر به اين سير بپردازم يا نه، ولى سخت آرزومندم. | ||
مؤلف در ابتدا به معرفى | مؤلف در ابتدا به معرفى نهجالبلاغه پرداخته و مىگويد كه اين مجموعه نفيس و زيبا به نام «نهجالبلاغه» كه اكنون در دست ماست و روزگار از كهنه كردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افكار و انديشههاى نوتر و روشنتر مرتباً بر ارزش آن افزوده است، منتخبى از «خطابهها» و «دعاها» و «وصايا» و «نامهها» و «جملههاى كوتاه» مولاى متقيان على عليهالسلام است كه به وسيله سيد شريف بزرگوار «رضى» (رضوان اللَّه عليه) در حدود هزار سال پيش گردآورى شده است. | ||
يك بخش از بخشهاى اساسى | يك بخش از بخشهاى اساسى نهجالبلاغه مسائل مربوط به الهيات و ماوراءالطبيعه است. در مجموع خطبهها و نامهها و كلمات قصار، در حدود چهل نوبت درباره اين مطالب بحث شده است. البته بعضى از اين موارد جملههاى كوتاهى است؛ ولى غالباً ً چند سطر و احياناً چند صفحه است. | ||
بحثهاى توحيدى | بحثهاى توحيدى نهجالبلاغه را شايد بتوان اعجاب انگيزترين بحثهاى آن دانست. بدون مبالغه، اين بحثها با توجه به مجموع شرايط پديدآمدن آنها در حد اعجاز است. | ||
بحثهاى | بحثهاى نهجالبلاغه در اين زمينه مختلف و متنوع است. قسمتى از آنها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حكمت الهى است. در اين قسمت گاهى نظام كلى آسمان و زمين را مطرح مىكند، گاه موجود معينى را مثلًا «خفاش» يا «طاووس» يا «مورچه» را مورد مطالعه قرار مىدهد و آثار آفرينش؛ يعنى دخالت تدبير و توجه به هدف را در خلقت اين موجودات ارائه مىدهد. | ||
بيشترين بحثهاى الهى | بيشترين بحثهاى الهى نهجالبلاغه را تفكرات عقلى محض و محاسبات فلسفى خالص تشكيل مىدهد. درباره شؤون و صفات كماليه و جلاليه ذات حق تنها از شيوه دوم استفاده شده است. | ||
در فصلى كه مربوط به ذات و صفات پروردگار است، به نمونههايى از بحثهاى | در فصلى كه مربوط به ذات و صفات پروردگار است، به نمونههايى از بحثهاى نهجالبلاغه درباره مسائل مربوط به الهيات؛ يعنى مسائل مربوط به ذات و صفات حق را مىپردازد و سپس ارزيابى و مقايسه مختصرى به عمل مىآورد. | ||
چنانچه مؤلف در بخش سوم اشاره مىدارد، در | چنانچه مؤلف در بخش سوم اشاره مىدارد، در نهجالبلاغه مطالب مربوط به اهل سلوك و عبادت فراوان آمده است. به عبارت ديگر، ترسيمها از چهره عبادت و عبادت پيشگان شده است؛ گاهى سيماى عُبّاد و سُلّاك از نظر شب زندهدارىها، خوف و خشيتها، شوق و لذتها، سوز و گدازها، آه و نالهها، تلاوت قرآنها ترسيم و نقاشى شده است، گاهى واردات قلبى و عنايات غيبى كه در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصيبشان مىگردد، بيان شده است. گاهى تأثير عبادت از نظر «گناهزدايى» و محو آثار تيره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهى به اثر عبادت از نظر درمان پارهاى بيمارىهاى اخلاقى و عقدههاى روانى اشاره شده است و گاهى ذكرى از لذتها و بهجتهاى خالص و بىشائبه و بىرقيب عبّاد و زهّاد و سالكان راه به ميان آمده است. | ||
از جمله مسائلى كه در | از جمله مسائلى كه در نهجالبلاغه فراوان درباره آنها بحث شده است، و شهيد به آنها اشاره مىكند، مسائل مربوط به حكومت و عدالت است كه در بخش چهارم به آنها اشاره مىشود. | ||
هر كسى كه يك دوره | هر كسى كه يك دوره نهجالبلاغه را مطالعه كند، مىبيند على عليهالسلام درباره حكومت و عدالت حساسيت خاصى دارد، اهميت و ارزش فراوانى براى آنها قائل است. قطعاً براى كسانى كه با اسلام آشنايى ندارند و بر عكس با تعليمات ساير اديان جهانى آشنا مىباشند، باعث تعجب است كه چرا يك پيشواى دينى اين قدر به اين گونه مسائل مىپردازد! | ||
در چهار گفتار گذشته تحت عنوان «حكومت و عدالت» نظريات كلى | در چهار گفتار گذشته تحت عنوان «حكومت و عدالت» نظريات كلى نهجالبلاغه را در مسأله حكومت و مهمترين وظيفهاش؛ يعنى «عدالت» منعكس كرد. اكنون نظر به اينكه يكى از مسائلى كه مكرر در اين كتاب مقدس درباره آن سخن رفته است، مسأله اهلبيت و خلافت است، لذا لازم دانسته، پس از آن مباحث كه كلياتى بود در امر حكومت و عدالت، در اين مبحث كه مربوط است، به مسأله خاص خلافت بعد از پيغمبر و مقام اختصاصى اهلبيت در ميان امت، وارد شود. | ||
مجموع مسائلى كه در اين زمينه طرح شده عبارت است از: | مجموع مسائلى كه در اين زمينه طرح شده عبارت است از: | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
د. فلسفه اغماض و چشمپوشى على عليهالسلام از حق مسلّم خود و حدود آن، كه نه از آن حدود تجاوز كرده، نه در آن حدود از انتقاد و اعتراض كوتاهى كرده است. | د. فلسفه اغماض و چشمپوشى على عليهالسلام از حق مسلّم خود و حدود آن، كه نه از آن حدود تجاوز كرده، نه در آن حدود از انتقاد و اعتراض كوتاهى كرده است. | ||
در فصلى از كتاب عباراتى درباره احقيت و اولويت و بلكه تقدم و حق اختصاصى اهلبيت و مخصوصاًً شخص [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين عليهالسلام]] مىآورد و خاطر نشان مىكند كه در | در فصلى از كتاب عباراتى درباره احقيت و اولويت و بلكه تقدم و حق اختصاصى اهلبيت و مخصوصاًً شخص [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين عليهالسلام]] مىآورد و خاطر نشان مىكند كه در نهجالبلاغه درباره اين مطلب، به سه اصل استدلال شده است: وصيت و نص رسول خدا، ديگر شايستگى اميرمؤمنان عليهالسلام و اينكه جامه خلافت تنها بر اندام او راست مىآيد، سوم روابط نزدیک نسبى و روحى آن حضرت با رسول خدا صلىاللهعليهوآله. | ||
در فصل انتقاد از خلفا مىگويد كه انتقادهاى | در فصل انتقاد از خلفا مىگويد كه انتقادهاى نهجالبلاغه از خلفا، برخى كلى و ضمنى است و برخى جزئى و مشخص. انتقادهاى كلى و ضمنى همانهاست كه علی عليهالسلام صريحاً اظهار مىكند كه حق قطعى و مسلّم من از من گرفته شده است. | ||
سومين بخش از مسائل مربوط به خلافت كه در | سومين بخش از مسائل مربوط به خلافت كه در نهجالبلاغه انعكاس يافته است، مسأله سكوت و مداراى آن حضرت و فلسفه آن است. | ||
مقصود از سكوت، ترك قيام و دست نزدن به شمشير است. على(ع) از اين سكوت به تلخى ياد مىكند و آن را جانكاه و مرارت بار مىخواند: | مقصود از سكوت، ترك قيام و دست نزدن به شمشير است. على(ع) از اين سكوت به تلخى ياد مىكند و آن را جانكاه و مرارت بار مىخواند: | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
خار در چشمم بود و چشمها را بر هم نهادم، استخوان در گلويم گير كرده بود و نوشيدم، گلويم فشرده مىشد و تلختر از حنظل در كامم ريخته بود و صبر كردم. | خار در چشمم بود و چشمها را بر هم نهادم، استخوان در گلويم گير كرده بود و نوشيدم، گلويم فشرده مىشد و تلختر از حنظل در كامم ريخته بود و صبر كردم. | ||
چنانچه شهيد اشاره مىدارد، بزرگترين بخش | چنانچه شهيد اشاره مىدارد، بزرگترين بخش نهجالبلاغه بخش مواعظ است. تقريباً نيمى از نهجالبلاغه را اين بخش تشكيل مىدهد و بيشترين شهرت نهجالبلاغه مديون موعظهها و پندها و اندرزها و حكمتهاى عملى آن است. | ||
همچنين مؤلف در فصلى تحت عنوان (عمدهترين بخشهاى | همچنين مؤلف در فصلى تحت عنوان (عمدهترين بخشهاى نهجالبلاغه) بيان مىدارد كه از مجموع 239 قطعهاى كه [[شریفالرضی، محمد بن حسین|سيد رضى]] تحت عنوان «خطب» جمع كرده است، (هر چند همه آنها خطبه نيست)، 86 خطبه موعظه است و البته بعضى از آنها مفصل و طولانى است. نظير خطبه 175 كه با جمله «انْتَفِعوا بِبَيانِ اللَّهِ» آغاز مىشود و خطبه «القاصعة» كه طولانىترين خطب نهجالبلاغه است و خطبه 184 (خطبة المتقين). | ||
از مجموع 79 قطعهاى كه تحت عنوان «كتب» (نامهها) گرد آورده است، (هر چند همه آنها نامه نيست)، 25 نامه تماماً موعظه است و يا متضمن جملههايى در نصيحت و اندرز و موعظه، و برخى از آنها مفصل و طولانى است، مانند نامه 31 كه اندرزنامه آن حضرت است، به فرزند عزيزش امام مجتبى عليهالسلام و پس از فرمان معروف آن حضرت به مالك اشتر طولانىترين نامههاست، و ديگر نامه 45 كه همان نامه معروف آن حضرت است، به عثمان بن حنيف والى بصره از طرف حكومت امام. | از مجموع 79 قطعهاى كه تحت عنوان «كتب» (نامهها) گرد آورده است، (هر چند همه آنها نامه نيست)، 25 نامه تماماً موعظه است و يا متضمن جملههايى در نصيحت و اندرز و موعظه، و برخى از آنها مفصل و طولانى است، مانند نامه 31 كه اندرزنامه آن حضرت است، به فرزند عزيزش امام مجتبى عليهالسلام و پس از فرمان معروف آن حضرت به مالك اشتر طولانىترين نامههاست، و ديگر نامه 45 كه همان نامه معروف آن حضرت است، به عثمان بن حنيف والى بصره از طرف حكومت امام. | ||
بخش هفتم كتاب پيرامون دنيا و دنيا پرستى است. از جمله مباحث | بخش هفتم كتاب پيرامون دنيا و دنيا پرستى است. از جمله مباحث نهجالبلاغه منع و تحذير شديد از دنياپرستى است. نظر به تأكيد و اصرار فراوان و فوقالعادهاى كه در مواعظ [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على عليهالسلام]] درباره منع و تحذير از دنياپرستى به عمل آمده است و اهميت فى نفسه اين موضوع، [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] اين بحث را جداگانه و مستقل طرح مىكند و توضيحات بيشترى مىدهد تا هر گونه ابهام رفع بشود. | ||
در پايان كتاب نكاتى چند را مطرح مىنمايد و بيان مىدارد: اكنون كه بحث ما درباره «دنيا در | در پايان كتاب نكاتى چند را مطرح مىنمايد و بيان مىدارد: اكنون كه بحث ما درباره «دنيا در نهجالبلاغه» نزدیک به پايان است، چند مسأله را طرح مىكنيم و با توجه به اصول گذشته به توضيح آنها مىپردازيم. | ||
#تضاد دنيا و آخرت. | #تضاد دنيا و آخرت. | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
{{ | {{نهجالبلاغه}} | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
ویرایش