۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[]]' به '') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
[[ذهنی تهرانی، سید محمدجواد|سید محمدجواد ذهنی]] در مقدمه، سبب نگارش و طبع کتاب را اینگونه توضیح میدهد: بر ارباب دانش مخفی نیست که آشنایی به هر زبان، مرهون اطلاع از مفردات و احاطه به کیفیت ترکیبات آن است و هرچه دامنه لغات و ظرائف جملات وسیعتر و گسترده باشد، لاجرم قواعد و ضوابط مربوط به آن بیشتر و دقیقتر است و به تصدیق تمام دانشمندان و کلیه علما زبانشناس، هیچ زبانی همچون زبان تازی دارای قواعد و دقائق کلامی نیست؛ فلذا از دیرزمان تا به اکنون ارباب فن کتب عدیدهای در ارتباط با کلمات مفرده و مرکبه این زبان تحت عنوان صرف و نحو تألیف و تصنیف نمودهاند که هریک بهنوبه خود از ارزش وافری بهرهمند است و این بیبضاعت نیز در سنوات گذشته در این زمینه کتابی تألیف نمودم به نام «أساس الصرف» و در این زمان بهواسطه لطف و مرحمتی که دوستان به این حقیر داشته، مرا در اقدام به طبع آن تشویق و ترغیب نمودهاند<ref>ر.ک: مقدمه، ص10</ref>. | [[ذهنی تهرانی، سید محمدجواد|سید محمدجواد ذهنی]] در مقدمه، سبب نگارش و طبع کتاب را اینگونه توضیح میدهد: بر ارباب دانش مخفی نیست که آشنایی به هر زبان، مرهون اطلاع از مفردات و احاطه به کیفیت ترکیبات آن است و هرچه دامنه لغات و ظرائف جملات وسیعتر و گسترده باشد، لاجرم قواعد و ضوابط مربوط به آن بیشتر و دقیقتر است و به تصدیق تمام دانشمندان و کلیه علما زبانشناس، هیچ زبانی همچون زبان تازی دارای قواعد و دقائق کلامی نیست؛ فلذا از دیرزمان تا به اکنون ارباب فن کتب عدیدهای در ارتباط با کلمات مفرده و مرکبه این زبان تحت عنوان صرف و نحو تألیف و تصنیف نمودهاند که هریک بهنوبه خود از ارزش وافری بهرهمند است و این بیبضاعت نیز در سنوات گذشته در این زمینه کتابی تألیف نمودم به نام «أساس الصرف» و در این زمان بهواسطه لطف و مرحمتی که دوستان به این حقیر داشته، مرا در اقدام به طبع آن تشویق و ترغیب نمودهاند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=10&viewType=html ر.ک: مقدمه، ص10]</ref>. | ||
وی دانستن چهار امر را پیش از ورود به مباحث علم صرف لازم میداند: تعریف علم، موضوع علم، مسائل علم و نتیجه و فایده علم. علم صرف را «مجموعه قواعد ابنیه کلمات» میداند و مقصود از ابنیه کلمات را اجتماع دو امر میداند: تعداد حروف کلمات و کیفیت حرکات و سکنات؛ چنانکه سه حرف مفتوح در ضَرَبَ را بناء آن گویند. | وی دانستن چهار امر را پیش از ورود به مباحث علم صرف لازم میداند: تعریف علم، موضوع علم، مسائل علم و نتیجه و فایده علم. علم صرف را «مجموعه قواعد ابنیه کلمات» میداند و مقصود از ابنیه کلمات را اجتماع دو امر میداند: تعداد حروف کلمات و کیفیت حرکات و سکنات؛ چنانکه سه حرف مفتوح در ضَرَبَ را بناء آن گویند. | ||
همچنین موضوع علم صرف را عبارت از کلمات اسم، فعل و حرف میداند؛ چراکه در علم صرف از امور مربوط به این سه بحث میشود. سپس هریک را با ذکر مثال معرفی میکند. مسائل علم صرف را نیز راجع به کلمات سهگانه مذکور دانسته است که جداگانه مطرح میشود. | همچنین موضوع علم صرف را عبارت از کلمات اسم، فعل و حرف میداند؛ چراکه در علم صرف از امور مربوط به این سه بحث میشود. سپس هریک را با ذکر مثال معرفی میکند. مسائل علم صرف را نیز راجع به کلمات سهگانه مذکور دانسته است که جداگانه مطرح میشود. | ||
وی فایده علم صرف را اینگونه مطرح میکند: «بعد از فراگرفتن این علم تشخیص کلمات از حیث اسم، فعل و حرف بودن و نیز از جهت صحیح یا معتل بودن آشکار میشود؛ چنانکه موارد وجوب اعلال، ادغام و قلب و عدم وجوب آن واضح میگردد و فوائد بسیار دیگر»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص13-11</ref>. | وی فایده علم صرف را اینگونه مطرح میکند: «بعد از فراگرفتن این علم تشخیص کلمات از حیث اسم، فعل و حرف بودن و نیز از جهت صحیح یا معتل بودن آشکار میشود؛ چنانکه موارد وجوب اعلال، ادغام و قلب و عدم وجوب آن واضح میگردد و فوائد بسیار دیگر»<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=11&viewType=html ر.ک: متن کتاب، ص13-11]</ref>. | ||
===بخش اول=== | ===بخش اول=== | ||
در بخش اول کتاب، احکام و مسائل اسم به دو قسم مسائل مختص به اسم و مسائل مشترک بین اسم و غیر آن تقسیم شده است؛ مسائل مختص به اسم فراوان است که از آن جمله است: | در بخش اول کتاب، احکام و مسائل اسم به دو قسم مسائل مختص به اسم و مسائل مشترک بین اسم و غیر آن تقسیم شده است؛ مسائل مختص به اسم فراوان است که از آن جمله است: | ||
# مصدر و غیر مصدر (مصدر میمی و غیر میمی، مصدر مره و غیر مره، مصدر نوعی و غیر نوعی)؛ | # مصدر و غیر مصدر (مصدر میمی و غیر میمی، مصدر مره و غیر مره، مصدر نوعی و غیر نوعی)؛ | ||
# مشتق و غیر مشتق؛ که مشتق هشت نوع است: اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، اسم تفضیل، صیغه مبالغه، اسم زمان و مکان و اسم آلت. در خصوص هریک از این موارد ابتدا تعریف و سپس اوزان و صرف صیغ آنها مطرح شده است<ref>ر.ک: همان، ص40-24</ref>. | # مشتق و غیر مشتق؛ که مشتق هشت نوع است: اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، اسم تفضیل، صیغه مبالغه، اسم زمان و مکان و اسم آلت. در خصوص هریک از این موارد ابتدا تعریف و سپس اوزان و صرف صیغ آنها مطرح شده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=24&viewType=html ر.ک: همان، ص40-24]</ref>. | ||
# اسم ثلاثی و رباعی و حماسی؛ که بهترتیب دارای سه، چهار و پنج حرف اصلی هستند: مانند: رجل، جعفر و سفرجل. اسم ثلاثی مجرد دارای دوازده وزن و رباعی مجرد دارای چهلوهشت وزن است، لکن از این چهلوهشت وزن پنج وزن آن در استعمالات فصیحه و مشهوره وارد شده است. از خماسی مجرد نیز تنها چهار وزن استعمال شده است<ref>ر.ک: همان، ص47-42</ref>. | # اسم ثلاثی و رباعی و حماسی؛ که بهترتیب دارای سه، چهار و پنج حرف اصلی هستند: مانند: رجل، جعفر و سفرجل. اسم ثلاثی مجرد دارای دوازده وزن و رباعی مجرد دارای چهلوهشت وزن است، لکن از این چهلوهشت وزن پنج وزن آن در استعمالات فصیحه و مشهوره وارد شده است. از خماسی مجرد نیز تنها چهار وزن استعمال شده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=42&viewType=html ر.ک: همان، ص47-42]</ref>. | ||
# مفرد، تثنیه و جمع؛ که جمع مشتمل بر جمع مذکر سالم، مؤنث سالم و مکسر است. در رابطه با جمع مؤنث سالم به حدیث شریفی از امام محمد باقر(ع) اشاره شده است که در آن از سه چیز بهعنوان «موبقات» و هلاککننده یاد شده است: آز و حرصی که پیروی شود؛ خواهش نفسی که متابعت گردد و مغرور شدن شخص به نفس خویش. همچنین از سه چیز بهعنوان «منجیات» و نجاتدهنده یاد شده است: در نهان و آشکار از خدا ترسیدن؛ میانهروی در حالت فقر و توانایی و کلمه حق گفتن چه به رضایت دیگران باشد و چه به سخط و غضب آنها منجر گردد<ref>ر.ک: همان، ص51-50</ref>. | # مفرد، تثنیه و جمع؛ که جمع مشتمل بر جمع مذکر سالم، مؤنث سالم و مکسر است. در رابطه با جمع مؤنث سالم به حدیث شریفی از امام محمد باقر(ع) اشاره شده است که در آن از سه چیز بهعنوان «موبقات» و هلاککننده یاد شده است: آز و حرصی که پیروی شود؛ خواهش نفسی که متابعت گردد و مغرور شدن شخص به نفس خویش. همچنین از سه چیز بهعنوان «منجیات» و نجاتدهنده یاد شده است: در نهان و آشکار از خدا ترسیدن؛ میانهروی در حالت فقر و توانایی و کلمه حق گفتن چه به رضایت دیگران باشد و چه به سخط و غضب آنها منجر گردد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=50&viewType=html ر.ک: همان، ص51-50]</ref>. | ||
# اسم جنس و اسم جمع؛ اسم جنس عبارت از اسمی است که دارای معنای واسع و عریض باشد که به ملاحظه آن تمام افراد و اشخاص متباین و متضاد را شامل شود، بدون اینکه در این شمول نظر به فردی از افراد داشته باشد؛ همچون تَمر (جنس خرما) یا انسان (جنس آدمی). اما اسم جمع اسمی است که لفظ آن مفرد، ولی معنایش جمع باشد؛ مانند قوم، طائفه و رکب که هر سه به معنای گروه و دسته میباشند. | # اسم جنس و اسم جمع؛ اسم جنس عبارت از اسمی است که دارای معنای واسع و عریض باشد که به ملاحظه آن تمام افراد و اشخاص متباین و متضاد را شامل شود، بدون اینکه در این شمول نظر به فردی از افراد داشته باشد؛ همچون تَمر (جنس خرما) یا انسان (جنس آدمی). اما اسم جمع اسمی است که لفظ آن مفرد، ولی معنایش جمع باشد؛ مانند قوم، طائفه و رکب که هر سه به معنای گروه و دسته میباشند. | ||
در ادامه به پنج تفاوت اسم جنس و اسم جمع و اوزان هریک و معنای جمع الجمع اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، | در ادامه به پنج تفاوت اسم جنس و اسم جمع و اوزان هریک و معنای جمع الجمع اشاره شده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=56&viewType=html ر.ک: همان، ص56-58]</ref>. | ||
===بخش دوم=== | ===بخش دوم=== | ||
در این بخش، مسائل اختصاصی «فعل» تبیین شده است. فعل از نظر زمان بر سه قسم ماضی، مضارع و امر است. فعل همچنین یا ثلاثی است یا رباعی و اگرچه این تقسیم در اسم هم جاری است، اما این تقسیم فروعی دارد که تنها در فعل جاری است؛ لذا اصل تقسیم استطراداً در این مقام آمده است<ref>ر.ک: همان، ص88</ref>. | در این بخش، مسائل اختصاصی «فعل» تبیین شده است. فعل از نظر زمان بر سه قسم ماضی، مضارع و امر است. فعل همچنین یا ثلاثی است یا رباعی و اگرچه این تقسیم در اسم هم جاری است، اما این تقسیم فروعی دارد که تنها در فعل جاری است؛ لذا اصل تقسیم استطراداً در این مقام آمده است<ref>ر.ک: همان، ص88</ref>. | ||
صیغ فعل ماضی و مضارع و صرف آن از ماده نَصَرَ و قاعده ساختن فعل مضارع از ماضی و امر از مضارع از دیگر مباحث این بخش است<ref>ر.ک: همان، ص98-91</ref>. | صیغ فعل ماضی و مضارع و صرف آن از ماده نَصَرَ و قاعده ساختن فعل مضارع از ماضی و امر از مضارع از دیگر مباحث این بخش است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=91&viewType=html ر.ک: همان، ص98-91]</ref>. | ||
ابواب ثلاثی مزید بر دو قسم مشهور و غیر مشهور است. مشهور آن ده باب است: افعال، تفعیل، مفاعله، تفاعل، تفعُّل، انفعال، افتعال، استفعال، افعلال و افعیلال. نویسنده پس از چگونگی بنای هریک از این ابواب، فعل ماضی و مضارع از این ابواب را با ذکر معنای آن مطرح کرده است<ref>ر.ک: همان، ص101</ref>. | ابواب ثلاثی مزید بر دو قسم مشهور و غیر مشهور است. مشهور آن ده باب است: افعال، تفعیل، مفاعله، تفاعل، تفعُّل، انفعال، افتعال، استفعال، افعلال و افعیلال. نویسنده پس از چگونگی بنای هریک از این ابواب، فعل ماضی و مضارع از این ابواب را با ذکر معنای آن مطرح کرده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=101&viewType=html ر.ک: همان، ص101]</ref>. | ||
هریک از این ابواب معانی مختلفی دارد؛ بهعنوان مثال برای باب تفعیل چهار معنا ذکر شده است: دلالت بر بسیار انجام دادن فاعل فعلی را، متعدی کردن فعل لازم، ازاله و سلب کردن مصدر ثلاثی مجرد از مفعول و در آخر برای دلالت بر صیرورت (انتقال از حالی به حالی) میآید<ref>ر.ک: همان، ص153</ref>. | هریک از این ابواب معانی مختلفی دارد؛ بهعنوان مثال برای باب تفعیل چهار معنا ذکر شده است: دلالت بر بسیار انجام دادن فاعل فعلی را، متعدی کردن فعل لازم، ازاله و سلب کردن مصدر ثلاثی مجرد از مفعول و در آخر برای دلالت بر صیرورت (انتقال از حالی به حالی) میآید<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=153&viewType=html ر.ک: همان، ص153]</ref>. | ||
از دیگر تقسیمات فعل، نهی، نفی، جحد و استفهام است؛ مثلاً جحد آن است که دلالت بر واقع نشدن فعلی در زمان گذشته نزدیک کند که در فارسی به آن ماضی نقلی گویند و علامت آن لم یا لمّا است که بر سر فعل مضارع آمده و عملی که لاء ناهیه میکند این دو هم همان عمل را میکنند؛ بهعلاوه اینکه معنای مضارع را به ماضی نزدیکی نقل میدهند<ref>ر.ک: همان، ص179-178</ref>. | از دیگر تقسیمات فعل، نهی، نفی، جحد و استفهام است؛ مثلاً جحد آن است که دلالت بر واقع نشدن فعلی در زمان گذشته نزدیک کند که در فارسی به آن ماضی نقلی گویند و علامت آن لم یا لمّا است که بر سر فعل مضارع آمده و عملی که لاء ناهیه میکند این دو هم همان عمل را میکنند؛ بهعلاوه اینکه معنای مضارع را به ماضی نزدیکی نقل میدهند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=178&viewType=html ر.ک: همان، ص179-178]</ref>. | ||
در انتهای مبحث افعال صحیح، پس از توضیح نون تأکید، اقسام و احکام مشترک بین اسم و فعل مطرح شده است. هرکدام از اسم و فعل به اعتبار اینکه حروف اصلی آنها یا صحیح است و یا غیر صحیح بر هفت قسم تقسیم میشوند؛ چنانکه هر هفت قسم در این بیت جمع میباشد: | در انتهای مبحث افعال صحیح، پس از توضیح نون تأکید، اقسام و احکام مشترک بین اسم و فعل مطرح شده است. هرکدام از اسم و فعل به اعتبار اینکه حروف اصلی آنها یا صحیح است و یا غیر صحیح بر هفت قسم تقسیم میشوند؛ چنانکه هر هفت قسم در این بیت جمع میباشد: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' صحیح است و مثال است و مضاعف''|2='' لفیف و ناقص و مهموز و اجوف''<ref>ر.ک: همان، ص184</ref>}} | {{ب|'' صحیح است و مثال است و مضاعف''|2='' لفیف و ناقص و مهموز و اجوف''<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=184&viewType=html ر.ک: همان، ص184]</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
مبحث «افعال غیر صحیح»، بخش دوم «فعل» را تشکیل داده که عبارتند از: مثال واوی؛ مثال یایی؛ مهموز الفاء و مهموز العین و مهموز اللام؛ مضاعف؛ اجوف واوی و...<ref>ر.ک: همان، ص216-187</ref>. | مبحث «افعال غیر صحیح»، بخش دوم «فعل» را تشکیل داده که عبارتند از: مثال واوی؛ مثال یایی؛ مهموز الفاء و مهموز العین و مهموز اللام؛ مضاعف؛ اجوف واوی و...<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=187&viewType=html ر.ک: همان، ص216-187]</ref>. | ||
کتاب با تشریح مباحثی چون وقف، اسکان، روم، اشمال، اعلال، قلب و احکام و اقسام هریک در دوم ربیعالثانی 1362ق، به پایان آمده است<ref>ر.ک: همان، ص271-261</ref>. | کتاب با تشریح مباحثی چون وقف، اسکان، روم، اشمال، اعلال، قلب و احکام و اقسام هریک در دوم ربیعالثانی 1362ق، به پایان آمده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/33006?pageNumber=261&viewType=html ر.ک: همان، ص271-261]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
[[رده:زبان و ادبیات شرقی (مصری، قبطی، سامی، آشوری، سومری، عبری، آرامی، سریانی، عربی، حبشی)]] | [[رده:زبان و ادبیات شرقی (مصری، قبطی، سامی، آشوری، سومری، عبری، آرامی، سریانی، عربی، حبشی)]] | ||
[[رده:بهمن (1400)]] |
ویرایش