۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
برای قیام زید دلایل مختلفی ذکر شده که از آن جمله است: | برای قیام زید دلایل مختلفی ذکر شده که از آن جمله است: | ||
# برخورد نامناسب هشام بن عبدالملک با زید در حضور درباریان<ref>ر.ک: همان، ص48-47</ref>. | # برخورد نامناسب هشام بن عبدالملک با زید در حضور درباریان<ref>[https://noorlib.ir/book/view/65318?pageNumber=47&viewType=html ر.ک: همان، ص48-47]</ref>. | ||
# به جهت امر به معروف و نهی از منکر؛ چراکه محرمات و فسق و فجور در عصر بنیامیه رواج یافت<ref>ر.ک: همان، ص55</ref>. | # به جهت امر به معروف و نهی از منکر؛ چراکه محرمات و فسق و فجور در عصر بنیامیه رواج یافت<ref>[https://noorlib.ir/book/view/65318?pageNumber=55&viewType=html ر.ک: همان، ص55]</ref>. | ||
# سعایت ابن خالد نزد هشام مبنی بر اینکه زید و جماعتی میخواهند او را خلع کنند. پس هشام خشمگین شد و زید را تحت فشار قرار داد<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>. | # سعایت ابن خالد نزد هشام مبنی بر اینکه زید و جماعتی میخواهند او را خلع کنند. پس هشام خشمگین شد و زید را تحت فشار قرار داد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/65318?pageNumber=61&viewType=html ر.ک: همان، ص61]</ref>. | ||
# اهل کوفه به او نامه نوشتند<ref>ر.ک: همان، ص62</ref>. | # اهل کوفه به او نامه نوشتند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/65318?pageNumber=62&viewType=html ر.ک: همان، ص62]</ref>. | ||
[[امام سجاد علیهالسلام|امام سجاد]]، امام باقر و [[امام جعفر صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]]، شهادت [[زید بن علی بن الحسین(ع)|زید]] را پیش از وقوع آن خبر داده بودند. از جمله از ابوحمزه ثمالی نقل شده است که هر سال یک بار در ایام حج، [[امام سجاد علیهالسلام|علی بن حسین(ع)]] را زیارت میکردم. یک سال وی را زیارت کردم و پسری را بر زانویش نشسته دیدم. پسر برخاست و بهسوی در خانه رفت؛ پس افتاد و سرش مجروح شد و خون جاری شد. امام(ع) بهسرعت برخاست و او را برداشت و خون را از سرش پاک کرد و فرمود: عزیزم، تو را در پناه خدا قرار میدهم از اینکه در کناسه به دار آویخته شوی. عرض کردم پدر و مادرم به فدایت این کدام کناسه است. فرمود: کناسه کوفه. عرض کردم: فدایت شوم این واقعه، قطعی است. فرمود: بلی قسم به کسی که محمد(ص) را به حق مبعوث نمود، اگر پس از من زنده باشی خواهی دید که این غلام در ناحیهای از نواحی کوفه به قتل خواهد رسید، دفن خواهد شد، نبش قبر میشود، ربوده و بر روی زمین کشیده خواهد شد و در کناسه به دار آویخته میشود. عرض کردم فدایت شوم اسم این پسر چیست؟ فرمود: پسرم زید. سپس گریه کرد...<ref>ر.ک: همان، ص67</ref>. | [[امام سجاد علیهالسلام|امام سجاد]]، امام باقر و [[امام جعفر صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]]، شهادت [[زید بن علی بن الحسین(ع)|زید]] را پیش از وقوع آن خبر داده بودند. از جمله از ابوحمزه ثمالی نقل شده است که هر سال یک بار در ایام حج، [[امام سجاد علیهالسلام|علی بن حسین(ع)]] را زیارت میکردم. یک سال وی را زیارت کردم و پسری را بر زانویش نشسته دیدم. پسر برخاست و بهسوی در خانه رفت؛ پس افتاد و سرش مجروح شد و خون جاری شد. امام(ع) بهسرعت برخاست و او را برداشت و خون را از سرش پاک کرد و فرمود: عزیزم، تو را در پناه خدا قرار میدهم از اینکه در کناسه به دار آویخته شوی. عرض کردم پدر و مادرم به فدایت این کدام کناسه است. فرمود: کناسه کوفه. عرض کردم: فدایت شوم این واقعه، قطعی است. فرمود: بلی قسم به کسی که محمد(ص) را به حق مبعوث نمود، اگر پس از من زنده باشی خواهی دید که این غلام در ناحیهای از نواحی کوفه به قتل خواهد رسید، دفن خواهد شد، نبش قبر میشود، ربوده و بر روی زمین کشیده خواهد شد و در کناسه به دار آویخته میشود. عرض کردم فدایت شوم اسم این پسر چیست؟ فرمود: پسرم زید. سپس گریه کرد...<ref>[https://noorlib.ir/book/view/65318?pageNumber=67&viewType=html ر.ک: همان، ص67]</ref>. | ||
در «[[كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثنی عشر|كفاية الأثر]]»، ص86، از محمد بن بکیر نقل شده است که بر زید بن علی وارد شدم، درحالیکه صالح بن بشر نزد او بود. بر او سلام کردم و او قصد خروج بهسوی عراق را داشت. پس به او گفتم: ای فرزند رسول خدا، روایتی را که از پدرت شنیده باشی برای ما نقل کن. زید گفت: پدرم از جدم رسولالله(ص) روایت کرد که فرمود: کسی که خداوند نعمتی به او دهد، باید حمد الهی را بهجای آورد. کسی که در روزی او کندی شود، باید استغفر الله بگوید و کسی که چیزی او را محزون کند، باید لا حول و لا قوة إلا بالله بگوید<ref>ر.ک: همان، ص91-90</ref>. | در «[[كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثنی عشر|كفاية الأثر]]»، ص86، از محمد بن بکیر نقل شده است که بر زید بن علی وارد شدم، درحالیکه صالح بن بشر نزد او بود. بر او سلام کردم و او قصد خروج بهسوی عراق را داشت. پس به او گفتم: ای فرزند رسول خدا، روایتی را که از پدرت شنیده باشی برای ما نقل کن. زید گفت: پدرم از جدم رسولالله(ص) روایت کرد که فرمود: کسی که خداوند نعمتی به او دهد، باید حمد الهی را بهجای آورد. کسی که در روزی او کندی شود، باید استغفر الله بگوید و کسی که چیزی او را محزون کند، باید لا حول و لا قوة إلا بالله بگوید<ref>[https://noorlib.ir/book/view/65318?pageNumber=90&viewType=html ر.ک: همان، ص91-90]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:بهمن (1400)]] |
ویرایش